سعید ماسوری، از قدیمیترین زندانیان سیاسی ایران که اکنون در زندان رجایی شهر کرج به سر میبرد، روز گذشته طی نامهای ضمن ابراز تسلیت به مردم سیل زده در مناطق مختلف کشور و به ویژه همشهریانش در استان لرستان، بیکفایتی نیروهای حکومت ایران برای امدادرسانی به مردم را مورد انتقاد قرار داده است. او در این نامه از “مدیران بحران” به عنوان “مشتی دزد و غارتگر” نام برده و هدف آنها از حضور در مناطق آسیب دیده را تظاهر و خودنمایی عنوان کرده و به مردم توصیه میکند به آنها اعتماد نکنند.
به گزارش خبرگزاری هراناُ ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز چهارشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۸، سعید ماسوری، زندانی سیاسی محبوس در زندان رجاییشهر کرج طی نامهای، سیاستهای مخرب حکومت در سالهای گذشته در زمینه محیط زیست را عامل خسارتهای به بارآمده سیل دانسته است.
متن کامل این نامه که جهت انتشار در اختیار هرانا قرار گرفته است، در ادامه میآید:
سیل فاجعهبار و مصیبت وارده را به همه هموطنانم در سراسر ایران و به ویژه همشهریانم در استان لرستان تسلیت میگویم و از صمیم قلب خود را در غم و اندوه آنان سهیم میدانم. من هم فرزند همان آب و خاکی هستم که امروز در زیر بار فاجعه سیل و مصیبتهای آن گرفتار شدهاند.
بخشی از زندگیام را در همان پلدختر و معمولان و روستاهای “کوکالی” و “مورانی” و “گل گل” و… گذراندهام و حتی مدارسی را که در آنها درس خواندهام الان در قعر سیلابها مدفون شدهاند و با وجود بیش از گذشت دو هفته، آنچه که از تلویزیون میبینم جز مشتی وعده و وعید و منت گذاشتن بر سر مردم هیچ کاری نکرده اند.
سیل البته طبیعی است که در عقبافتادهترین کشورها هم کنترل و مهار شده است ولی در ایران چپاولشدهی ما تبدیل به بحران شده و این همه فاجعه به بار میآورد و آنگاه یک مشت دزد و غارتگر در هیئت”مدیریت بحران” ظاهر میشوند.
همانها که چهل سال با جنگلزدایی و کوهتراشی و جادهسازی و سدسازیهای بی حساب و کتاب، با پرکردن مسیلها، ساخت و سازهای غیر اصولی در مسیر و بستر رودخانهها و … مقدمات و لوازم این فاجعه را فراهم کردهاند، حال در کسوت دلسوزی مدیریت بحران را هم به عهده گرفتهاند، آنها که بطور واقعی مدیریت تولید این بحرانها و فجایع را بر عهده داشتهاند حال میخواهند نقش مدیریت مقابله با بحران را بازی کنند تا شاید از این رهگذر هم پولی به جیب بزنند و تتمهی دارایی این مردم را هم بالا بکشند…
لذا بر مردم شریف ایران و همشهریان عزیزم در لرستان است که به هیچ وجه به ایادی حکومتی اعتماد نکنند و همانطور که طی این دو هفته شاهد بودهاند جز خودشان که باید به یاری یکدیگر همت کنند، نهادها و ارگانهای دولتی جز چپاول و بالا کشیدن و تظاهر و خودنمایی و به جیب زدن پولهای بیشتر قصد دیگری ندارند. تا آنجا که آن مردک به اصطلاح نمایندهی مجلس به جای اینکه نگران و مدافع و وکیل مردم لرستان باشد نگران سختی کار و هزینه برای ایادی هلال احمر و کمیته امداد و آخوندهایی که با عمامه ی سفیدبرفی (در میان آن همه گل) بعنوان “جلوهای ویژه” اخبار آمده بودند، بود. دقیقا مصداق ضرب المثل لری خودمان که میگوید: “نو حر ایمانن، ایلون جافر” پول و حقوقشان را از جیب و سفره و مالیات همین مردم میگیرند ولی دلسوز و نگران حکومتاند.
در حدیثی از امام سجاد خوانده بودم که خداوند باران را از سر رحمت قطره قطره و آرام میفرستد تا سیلاب نشود و به مزارع آسیب نرساند (نقل به مضمون). ولی این حکومت آن را تبدیل به سیل ویرانگری کرده که صدها نفر را به کشتن میدهد، به نحوی که برای این مردم مصیبتزده حتی بیل و کلنگ و طناب به قدر وافی در دسترس قرار نداده بودند که لااقل خودشان بتوانند جگرگوشگان خود و زندگیشان را نجات دهند… و در شرایطی که خردسالان طعمهی سیلاب بودند، والدینشان با دستان خالی جز کوبیدن بر سر کاری نمیتوانستند بکنند.
آنگاه “حاجی رییس جمهور” که تازه از تعطیلات عید در جزیره قشم مراجعت فرموده به جای تهیهی پمپ تخلیهی آب، ساختن سیلبند و ماشین لایروبی (ساده ترین تکنولوژیها برای نجات مردم) “چپله ریزان”(۱) و هستهایی راه انداخته و “سیت بیارم”(۲) موشکی میخواند که ما سانتریفیوژ آی آر ۸ میسازیم و موشکهایی که در تخیل نمیآید را هوا کردهایم و اکسیژن ۱۸ و دوتریوم و … تولید میکنیم و …
اف لکم و لما تعبدون (اف بر شما و هر آنچه که نپرستید). و قطعا بقول مولایمان علی تا ابد بخاطر این خیانتها مورد لعنت خداوند خواهید بود (و البته خلق خدا) فمن جعلنا خیانه فعلیه لعنت الله الی یوم القیامه.
در آخر مجددا از مردم شریف بویژه جوانان میخواهم که بطور مستقل (فردی یا جمعی) به کمک عزیزان سیلزدهمان بروند و از همشهریان خود در لرستان و همهی دوستان و آشنایان محلی هم میخواهم که از هیچ کمکی به عزیزان سیل زدهمان دریغ نکنند.
سعید ماسوری / چهارشنبه ۲۱ فروردین / زندان رجایی شهر کرج
پاورقیها:
۱_چپله ریزان (رقص و پایکوبی)
۲_سیت بیارم (شعر لری دسته جمعی در عروسیها)”.
در مورد نویسنده این نامه گفتنی است، دکتر سعید ماسوری، متولد ۱۳۴۴ است. وی به منظور ادامه تحصیل در کشور نروژ به سر میبُرد تا اینکه در اردیبهشتماه سال ۱۳۸۰ به خانواده سعید اطلاع دادند که سعید در حین بازگشت به ایران توسط مأموران وزارت اطلاعات در شهرستان دزفول دستگیر شده است.
آقای ماسوری از زمان دستگیری مدت ۱۴ ماه را در سلول انفرادی اداره اطلاعات اهواز سپری کرد و پس از آن به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.
این زندانی سیاسی در سال ۱۳۸۱ و در دادگاه انقلاب تهران به اعدام محکوم شد ولی در نهایت حکم وی به حبس ابد تقلیل پیدا کرد.
وی در حال حاضر در بند زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر کرج هجدهمین سال حبس خود را سپری میکند.
0 نظر