تقدیم به مادران عزادار

مادرم داغدار
فرزندم با گلوله ای در گلو
بر سنگفرش خیابان
در بادها بر جا ماند
برادرم
آه زندانی
همسرم مفقود
دلم پاره پاره
و تنم از ضربه های باتوم
بت پرستان زخمی
خسته نیستم
هنوز پای رفتنم ست
با زنجیرهای پوسیده بر پا
بسویت می آیم
و فریادت خواهم زد
عدالت کجایی ...؟!
ژیل
آبان 88
Tags:

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

4 نظر

  1. نظر آزمایشی

  2. ما درا ن صلح :
    * * * * * * *
    آ فتا ب از چشما ن تو بر می خیزد
    شبا نه این همه اند وه شرما گینه آ ب میشود
    وانتظا رتو زند گی رافوج فوج پروازمیدهد
    در آسما ن خا ورستا نها ی خاک
    با ری چنین :
    با ری چنین : وطن ازدستا ن تو سبز است
    مادر صلح :

    گذر غریبیست مادر !
    بیا بیا همراه درتب وتا ب حا د ثه
    آ نگا ه حرا س یک د نیا سکو ت !
    دخمه ها ی انفرا د ی و تا بو ت
    ترد ید ما ند ن و شکست
    تا ب می دهد
    مرحم زخمها ی بی مرحمی .

    آ غوشت بستر نوازش است
    چو نا ن تو ت آوای لالائی تو درپرواز
    خیا ل گا ها ها ن شکنجه
    تنها ئی محض
    مجا ل پا ی دار
    سربدار
    هستی وهمسفر ی
    راه مرگ
    لاخ خا ک
    خا ورا ن :
    چه شکو هیست درتو ما در صلح
    که خشم آواها ی
    همه نا روا ئی
    به ترنمی تو ش می دهی
    از سر گذ را ن .
    با ری چنین وطن ازدستا ن تو
    سبز است
    ما در صلح
    از دستا ن توسبز است
    ما در صلح .

    < گیل آ وا ئی >

    بهزاد .

  3. ما درا ن صلح :
    * * * * * * *
    آ فتا ب از چشما ن تو بر می خیزد
    شبا نه این همه اند وه شرما گینه آ ب میشود
    وانتظا رتو زند گی رافوج فوج پروازمیدهد
    در آسما ن خا ورستا نها ی خاک
    با ری چنین :
    با ری چنین : وطن ازدستا ن تو سبز است
    مادر صلح :

    گذر غریبیست مادر !
    بیا بیا همراه درتب وتا ب حا د ثه
    آ نگا ه حرا س یک د نیا سکو ت !
    دخمه ها ی انفرا د ی و تا بو ت
    ترد ید ما ند ن و شکست
    تا ب می دهد
    مرحم زخمها ی بی مرحمی .

    آ غوشت بستر نوازش است
    چو نا ن تو ت آوای لالائی تو درپرواز
    خیا ل گا ها ها ن شکنجه
    تنها ئی محض
    مجا ل پا ی دار
    سربدار
    هستی وهمسفر ی
    راه مرگ
    لاخ خا ک
    خا ورا ن :
    چه شکو هیست درتو ما در صلح
    که خشم آواها ی
    همه نا روا ئی
    به ترنمی تو ش می دهی
    از سر گذ را ن .
    با ری چنین وطن ازدستا ن تو
    سبز است
    ما در صلح
    از دستا ن توسبز است
    ما در صلح .

    < گیل آ وا ئی >

    بهزاد .

  4. نو روزی بی تو !
    * * *
    هوا ی خا نه سنگین است وافسرده ا ست !

    گلی بی آ ب درگلد ا ن روی میز پژمرده ا ست


    صدا ی بوسه یا موج طنین خند ه ای مرده ا ست

    غبا رآینه پوشیده راه جلو ها ی پا ک را برخویش

    چراغ سقف لرزا ن ا ست از تشویش

    ورق ها ی کتا بی نیمه بازاست

    منتظر د ست آ شنا ئی را

    نشسته گربه شیطا ن نا آرام وبازیگوش

    کنار پنجره بیحوصله ، اند و هگین خا موش

    سراپا پرده و دیواروایوا ن گوش

    که شا ید بشنوند ازخا نه گلبا نگ صدا ئی را

    ویا برسنگفرش کوچه ریزد پرتو فا نوس

    به همراه نفسها ی شتا ب آ لود دلبند ی

    که جا ن را می شکو فا ند زرستا خیز لبخند ی

    نفس را میفشا رد لحظه های حسرت وافسوس

    که با آ ن یا د ، آرام وقراری دلنشین با شد

    نوازشها ی دستی نا زنین باشد

    چه آزاریست درزند ان !
    چه آزاریست درزند ا ن ، درشب نوروز !

    < محمد زهری >
    بهزاد . نوروز : 1389

دیدگاه تان را وارد کنید