فرزندم با گلوله ای در گلو
بر سنگفرش خیابان
در بادها بر جا ماند
برادرم
آه زندانی
همسرم مفقود
دلم پاره پاره
و تنم از ضربه های باتوم
بت پرستان زخمی
خسته نیستم
هنوز پای رفتنم ست
با زنجیرهای پوسیده بر پا
بسویت می آیم
و فریادت خواهم زد
عدالت کجایی ...؟!
مادران پارک لاله ایران، حرکتی جوان و نوپاست و تلاش میکند در ادامه روند خود «صدایی» همراه با «جنبش دادخواهی مادران و خانوادههای آسیبدیدهی ایرانی» باشد. این حرکت مستقل و دادخواهانه که از تلاشگَران عرصه دادخواهی و فعالان اجتماعی تشکیل شده است، از تیرماه 1388، با فراخوان تعدادی از زنانِ دادخواه در اعتراض به کشتن و مجروح و زندانی کردن مردمی که برای حداقل خواست انسانی خود به خیابان آمده بودند، در پارک لاله تهران شکل گرفت.
این حرکتِ دادخواهانه، در مسیر حرکت خود، سه خواست حداقلی و مشخص زیر را تعریف کرد:
- آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی،
- لغو مجازات اعدام،
- محاکمه و مجازات آمران و عاملان همه جنایتهای صورت گرفته در جمهوری اسلامی در دادگاهی علنی و عادلانه.
در طی این مدت نیز همواره در کنار و در پیوند با خانوادهها، در راستای تحقق این سه خواسته حرکت کرده است. این حرکت خودجوش و دادخواهانه به هیچ فرد، گروه و سازمان سیاسی داخلی و خارجی وابستگی ندارد و همچنین با افراد و گروههای وابسته به حکومت مرزبندی دارد.
ما همچنین اعتقاد داریم برای رسیدن به سه خواست حداقلی خود، باید در جهت رسیدن به آزادی بیان و اندیشه، رفع هر گونه تبعیض و جدایی دین از حکومت نیز تلاش کنیم، زیرا علت اصلی این بیعدالتیها را در ساختار حکومت و قوانین آزادی ستیز و تبعیضآمیز جمهوری اسلامی میدانیم.
۳ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۹:۰۵
نظر آزمایشی
۱۲ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۵۴
ما درا ن صلح :
* * * * * * *
آ فتا ب از چشما ن تو بر می خیزد
شبا نه این همه اند وه شرما گینه آ ب میشود
وانتظا رتو زند گی رافوج فوج پروازمیدهد
در آسما ن خا ورستا نها ی خاک
با ری چنین :
با ری چنین : وطن ازدستا ن تو سبز است
مادر صلح :
گذر غریبیست مادر !
بیا بیا همراه درتب وتا ب حا د ثه
آ نگا ه حرا س یک د نیا سکو ت !
دخمه ها ی انفرا د ی و تا بو ت
ترد ید ما ند ن و شکست
تا ب می دهد
مرحم زخمها ی بی مرحمی .
آ غوشت بستر نوازش است
چو نا ن تو ت آوای لالائی تو درپرواز
خیا ل گا ها ها ن شکنجه
تنها ئی محض
مجا ل پا ی دار
سربدار
هستی وهمسفر ی
راه مرگ
لاخ خا ک
خا ورا ن :
چه شکو هیست درتو ما در صلح
که خشم آواها ی
همه نا روا ئی
به ترنمی تو ش می دهی
از سر گذ را ن .
با ری چنین وطن ازدستا ن تو
سبز است
ما در صلح
از دستا ن توسبز است
ما در صلح .
< گیل آ وا ئی >
بهزاد .
۱۲ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۱۴:۱۹
ما درا ن صلح :
* * * * * * *
آ فتا ب از چشما ن تو بر می خیزد
شبا نه این همه اند وه شرما گینه آ ب میشود
وانتظا رتو زند گی رافوج فوج پروازمیدهد
در آسما ن خا ورستا نها ی خاک
با ری چنین :
با ری چنین : وطن ازدستا ن تو سبز است
مادر صلح :
گذر غریبیست مادر !
بیا بیا همراه درتب وتا ب حا د ثه
آ نگا ه حرا س یک د نیا سکو ت !
دخمه ها ی انفرا د ی و تا بو ت
ترد ید ما ند ن و شکست
تا ب می دهد
مرحم زخمها ی بی مرحمی .
آ غوشت بستر نوازش است
چو نا ن تو ت آوای لالائی تو درپرواز
خیا ل گا ها ها ن شکنجه
تنها ئی محض
مجا ل پا ی دار
سربدار
هستی وهمسفر ی
راه مرگ
لاخ خا ک
خا ورا ن :
چه شکو هیست درتو ما در صلح
که خشم آواها ی
همه نا روا ئی
به ترنمی تو ش می دهی
از سر گذ را ن .
با ری چنین وطن ازدستا ن تو
سبز است
ما در صلح
از دستا ن توسبز است
ما در صلح .
< گیل آ وا ئی >
بهزاد .
۲۹ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۱:۱۲
نو روزی بی تو !
* * *
هوا ی خا نه سنگین است وافسرده ا ست !
گلی بی آ ب درگلد ا ن روی میز پژمرده ا ست
صدا ی بوسه یا موج طنین خند ه ای مرده ا ست
غبا رآینه پوشیده راه جلو ها ی پا ک را برخویش
چراغ سقف لرزا ن ا ست از تشویش
ورق ها ی کتا بی نیمه بازاست
منتظر د ست آ شنا ئی را
نشسته گربه شیطا ن نا آرام وبازیگوش
کنار پنجره بیحوصله ، اند و هگین خا موش
سراپا پرده و دیواروایوا ن گوش
که شا ید بشنوند ازخا نه گلبا نگ صدا ئی را
ویا برسنگفرش کوچه ریزد پرتو فا نوس
به همراه نفسها ی شتا ب آ لود دلبند ی
که جا ن را می شکو فا ند زرستا خیز لبخند ی
نفس را میفشا رد لحظه های حسرت وافسوس
که با آ ن یا د ، آرام وقراری دلنشین با شد
نوازشها ی دستی نا زنین باشد
چه آزاریست درزند ان !
چه آزاریست درزند ا ن ، درشب نوروز !
< محمد زهری >
بهزاد . نوروز : 1389