گزارش ارسالی برای مادران پارک لاله ایران

تصویر از تجمع دیگری است.
با یک خانمی که تازه دوست شدم سر تخت طاووس قرار داشتم، ولی او را پیدا نکردم و پیاده رفتم سمت میدان
ولیعصر و بلوار کشاورز. اونجا خبری نبود و فقط ماموران تو میدان نشسته بودند، ولی تعدادشون کم بود. با مترو رفتم انقلاب و از قطار پیاده شدم که از درب سمت دانشگاه بیرون بروم و دیدم یک عده دارن شعار "مرگ بر دیکتاتور" می دهند. ماموران هم دنبالشون بودند. ما هم قاطی شدیم و چند تا شعار دادیم. از درب جنوبی رفتم بیرون، موتوری ها دور می زدند و بچه ها هم پراکنده تو فرعی ها شعار می‌دادند.

وقتی رسیدم جلوی دانشگاه دیگه خالی بود، فقط ماموران ایستاده بودند. پیاده رفتم سمت تتاتر شهر سر خیابان وصال یک عده لباس شخصی با پرچم های سبز با موتور ایستاده بودند. بعد رسیدم چهار راه ولیعصر، ماموران بیشتر نیروی انتظامی بودند. لباس شخصی ها از پایین یعنی از سمت جمهوری و از غرب با موتورها شعار "حزب اله' ماشااله" می دادند. بعد یک دفعه تو تتاتر شهر لباس شخصی ها شروع کردند که حرکت کنید و بروید.

دیگه نیروی انتظامی هم دخالت کرد و رفتم داخل مترو، یک دفعه یک عده از داخل ایستگاه در حال شعار دادن آمدند بیرون، ماهم قاطی شدیم. ماموران حمله کردند و انفجاری و ساچمه ای زدند. رفتیم تو ایستگاه تا قطار بیاید و کلی شعار دادیم.

بعد امدم ایستگاه میدان ولیعصر و رفتم بالا، ماموران خیلی زیاد شدند و براشون غذا اورده بودند.

رفتم تا سر فلسطین و دیدم خبری نیست، ولی ماشین ها شروع کردند به بوق زدن، لباس شخصی ها تو تاریکی کمین کرده بودند و پسرها رو می‌زدند و دستگیر می کردند. یک پسر جوان طفلک خیلی هم لاغر بود، او را گرفته بودند. یک خانم و چند تا اقا دخالت کردند و نگذاشتند او را ببرند. این لباس شخصی ها خیلی بی شرف هستند، یعنی کافی است نگاهشون بکنیم. ماموران به ظاهر نرم برخورد می کنند.

دوباره رفتم داخل مترو، کمی انجا نشستم و دیدم خبری نیست. می خواستم بیرون بیایم و پیاده بروم تا سر فاطمی و رفتم که دیدم صدای جیغ یک خانم‌ می آید، بعد هم لباس شخصی ها حمله کردند و دو تا از پسرها رو گرفتند.
یک عده مردم افتادند دنبال شون که ولشون کنید و کاری نکردند.

تعجب می کنم انجا اروم بود کسی هم شعار نمی داد. دیگه آمدم بیرون، راستش پایم اینقدر درد می کرد که ماشین سوار شدم و امدم خانه.

جالبه تو ایستگاه مترو که شعار می دادیم، بچه حزب الهی ها عقیدتی، نه مزدور سرشون را پایین انداخته بودند.
جلوی ورودی ایستگاه متر و ضلع جنوبی میدان تعداد نیروهای گارد و لباس شخصی بودند. یکی از این لباس شخصی یک جوانک بود با ریش خیلی بلند و رو سکو نشسته بود. چند تا دختر می‌خواستند به سمت میدان بروند و به آنها گفت: "خبری نیست، برید مترو سوار شید و به خونه هاتون برید، هیچکس نمی تونه کاری بکنه، دارم به شما می گم. امدید تو خیابان باتوم خوردید، ساچمه خوردید، گلوله خوردید، خودتان مسئولید. بعد نگید ما را زدند!؟". دخترها هم به او گفتند: "ما که کاری نداریم، می خواهیم دور بزنیم".
او گفت: "بعد نگویید که نگفتید".

نمی دونم از فردا چه نقشه ای دارند، ولی جسارت مردم به ویژه دختران خیلی زیاد شده و معلوم است که ماموران خیلی ترسیده اند.


شنبه نهم مهر ۱۴۰۱
Tags:

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

0 نظر

دیدگاه تان را وارد کنید