Wednesday, Apr 14, 2021
خبرنامه گویا
میلاد پورعیسی - ایران وایر
با گذشت یک سال بازداشت موقت «علی یونسی» و «امیرحسین مرادی»، دو دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف، حالا فردی که تیرماه سال گذشته، به مدت ۹ روز با علی یونسی در قرنطینه بند ۲۰۹ زندان اوین در یک مکان نگهداری شده، از شکنجه شدید روانی و جسمی این دانشجوی نخبه برای گرفتن اعتراف اجباری از او میگوید.
«مجتبی حسینی»، شهروندی است که تیرماه سال گذشته به خاطر انتشار توئیتهای طنزآمیز از سوی وزارت اطلاعات بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. او بعد از تحمل چند روز حبس در سلول انفرادی این بند، به بخش قرنطینه آن منتقل و همانجا با علی یونسی، روبهرو شد.
امیرحسین مرادی و علی یونسی، فروردین سال گذشته از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شدند. کمی بعد، «غلامحسین اسماعیلی»، سخنگوی قوه قضائیه این دو دانشجو را به ارتباط با «سازمان مجاهدین خلق» و حمل مواد منفجره متهم کرد. موضوعی که از سوی خانواده و نزدیکان او رد شد. «آیدا یونسی»، خواهر علی یونسی، قبلا برخی برخوردها با برادرش را شبیه برخورد با متهمان پرونده موسوم به «ترور دانشمندان هستهای» دانسته بود.
آقای حسینی ابتدا از دلیل بازداشت خودتان و روبهرو شدن با علی یونسی در زندان اوین بگویید.
۱۸ تیر سال گذشته با ریختن ماموران وزارت اطلاعات به منزل شخصیام بازداشت شدم. دلیل این بازداشت، نوشتههای طنزآمیز من در توئیتر بود. در قرنطینه بند ۲۰۹ زندان اوین در اتاقی با بیست-سی نفر زندانی نگهداری میشدیم. ازدحام جمعیت در قرنطینه این بند طوری بود که برای خواب، بهاصطلاح حالت کتابی مجبور بودیم، بخوابیم. پیش از ورود به قرنطینه این بند، من سه روز در سلول انفرادی همین بند بودم که بسیار سخت گذشت.
با ورود به قرنطینه، پسری بسیار جوان به استقبالم آمد. وقتی پریشانی حال روحی من را دید، گفت آرام باش و از من خواست چشمبندم را بردارم. برایم چای آورد و به خاطر آزاری که در سلول انفرادی دیده بودم، به من دلداری داد. اسمش را پرسیدم و گفت علی یونسی هستم. از من پرسید شطرنج بازی می کنم یا نه؛ من هم پذیرفتم و حین بازی داستان بازداشت خودش را برایم تعریف کرد.
۹ روز با علی در همان قرنطینه بند ۲۰۹ اوین همبند بودم. اصلا حال جسمی خوبی نداشت و کمکم که شکنجههای روحی و جسمی خودش را برایم تعریف کرد، فهمیدم به این پسر جوان در طی صد روز بازداشت تا روزی که من او را دیدم، چه گذشته است. در کل ۹ روزی که من با علی در قرنطینه بند ۲۰۹ بودم، او تنها یک تماس تلفنی چند دقیقهای با خانواده خود داشت.
این تماس بعد از حدود سه هفته، بیخبری مطلق از خانواده برقرار شده بود. او را در این چند روز فقط یکبار برای بازجویی بردند.
در مورد شکنجه جسمی و روانی، علی یونسی برای شما چه مواردی را تعریف کرد؟
اولین چیزی که در چهره علی یونسی خیلی روشن بود، وضعیت عفونت چشم او بود. وضعیت چشم علی طوری بود که هر کس از چند متری او را می دید، متوجه وخامت اوضاع چشم او میشد.
چشم علی بسیار کبود شده بود و عفونت داشت. از چشمان علی همیشه خونابه بیرون میآمد و تنها درمانی که مسئولان زندان برای او داشتند، روزی چند قرص آنتیبیوتیک بود.
بازجویان علی را کتک زده بودند؟
خود علی میگفت این جراحت به لحظه بازداشت او به همراه امیرحسین مرادی در خیابان برمیگشت. این دو دوست در خیابان در حال قدم زدن بودند، که یکباره ماموران وزارت اطلاعات با خشونت وحشتناکی به آنها حمله کرده و شروع به ضربوشتم این دو دانشجو میکنند.
ضربوشتم علی به حدی بود که تا صد روز بعد از بازداشت که من او را در قرنطینه بند ۲۰۹ زندان اوین دیدم، هنوز چشم او به شدت متورم و عفونی بود. بعد از بازداشت در خیابان، ماموران علی را به منزل پدری خود برده بسیاری از وسایل منزل را با خود برده بودند که تا آن روز یعنی صد روز بعد از بازداشت، همچنان کارت ملی مادر علی را به او تحویل نداده بودند. علی میگفت جدا از یادداشتها، لپتاپ و بسیاری دیگر از لوازم شخصی و حتی مدارک شناسایی پدر و مادر، ماموران حتی دستگاه پرینتر خانه را هم ضبط کردند.
ظاهرا ماموران تازه در منزل پدری علی، وقتی در حال جستجوی وسایل او بودند، متوجه مدالهای طلای جهانی المپياد و نقره کشوری او شدند. علی میگفت وقتی بازجوها در خانه مدالهای من را دیدند، با تعجب پرسیدند اینها چیست؟ وقتی گفتم من برنده مدال طلای جهانی المپیک نجوم و نقره کشوری نجوم هستم، به شدت تعجب کردند.
حتی میگفت برخورد ماموران بعد از دیدن مدال نسبت به قبل که فقط توهین و خشونت بود، کمی محترمانهتر شد.
بعد از تفتیش منزل پدری علی یونسی، به منزل امیرحسین مرادی هم رفتند....
در مورد امیرحسین مرادی من هیچ اطلاعی ندارم و خود علی هم هیچ چیزی تعریف نکرد.
بعد از بازداشت، علی یونسی تقریبا شصت روز را در سلول انفرادی گذراند. در مورد شکنجه در سلول انفرادی به شما چیزی گفت؟
بله؛ علی شصت روز را در سلول انفرادی کوچک با یک لامپ بزرگ همیشه روشن و همچنین شوفاژی که در گرمای تیرماه ۲۴ ساعته روشن بود، گذرانده بود. برای من که مدتی بسیار کوتاهتر را در انفرادی گذرانده بودم، واقعا وحشتناک بود که پسری تقریبا ده سال کوچکتر از من، با آن عفونت چشم و اتهامات سنگین، شصت روز را در سلول انفرادی گذرانده است.
تنها یکی از نمونههای شکنجه روانی که علی یونسی برای من تعریف کرد، این بود که یک شب، از سلول کناری خودش، صدای شکنجه و فریادهای وحشتناکی میآمد. میگفت این صدا تا چند ساعت ادامه داشت و به شدت وحشت کرده بود. لابهلای فریادها، یک صدایی گفت وقتی کار این زندانی تمام شد، سراغ سلول کناری که خود علی در آن بود، بروند.
علی از شدت صداهای وحشتناک داد و فریادهای فرد شکنجه شده تا صبح نخوابیده بود. میگفت هنوز هم نمیدانم که این صداها، از یک نوار ضبط شده میآمد و یا واقعا در حال شکنجه زندانی سلول کنار او بودند. زندانی سلول کنار علی یونسی، امیرحسین مرادی بود.
در مورد محتوای بازجویی و شکنجه توسط بازجو، علی به شما چیزی گفته بود؟
در مورد محتوای بازجویی چیزی که به طور کلی یادم هست، ظاهرا بحث اجبار کردن علی به پذیرش حمل مواد محترقه بود. بازجو به شدت او را برای قبول این اتهام تحت فشار گذاشته بود. علی میگفت، بازجو بارها تهدید کرده بود که اگر اتهام خود را نپذیرد، همانجا (زندان اوین) او را اعدام خواهد کرد.
بازجو به علی گفته بود؛ اگر همکاری نکنی، دیگر نمیتوانی پدر و مادر خود را ببینی. علی را تهدید کرده بودند که در صورت اعتراف نکردن، پدر و مادر او را هم بازداشت خواهند کرد.
در مقابل، تلاش میکردند با دادن برخی وعدهها مثل این که اگر اعتراف کند، به زودی آزاد خواهد شد و یا مثلا میتواند درس خود را ادامه دهد، علی را وادار به اعتراف کنند.
علی هم که به شدت از تهدیدها خسته شده بود، به بازجو گفته بود همین الان من را اعدام کنید، دیگر خسته شدهام. اصلا امام حسین را هم من کشتهام. البته بازجویی بیشتر در روزهای حبس علی در سلول انفرادی بود.
در مورد جلسه مشترک با بازجویان و نمایندگان برخی تشکلهای دانشگاه شریف در ساختمان دادستانی تهران که علی یونسی و امیرحسین مرادی را با هم بردند، آیا چیزی میدانید؟
یک روز صبح در همان قرنطینه بند ۲۰۹ وقتی از خواب بیدار شدم، دیدم علی آنجا نیست. عصر وقتی برگشت به شدت آشفته و عصبانی بود. از او پرسیدم چه شده که گفت، من را بردند در جلسه با نمایندگان تشکلهای دانشجویی دانشگاه شریف که جلو آنها اعتراف کنیم.
ظاهرا تصاویر مبهمی از حمله به یک ساختمان را در این جلسه پخش کرده و مدعی شده بودند، حملهکننده علی یونسی و امیرحسین مرادی بودند. علی آنجا هم هرگونه دست داشتن در این موضوع را شدیدا رد کرده و گفته که اصلا مشخص نیست، فردی که در این صحنه است کیست. بازجویان در این جلسه به علی گفتند چرا به دروغ مدعی شدی کرونا داری؟
علی هم گفته بود که شما در زندان از ما تست نمیگیرید که ما مطمئن شویم به کرونا مبتلا هستیم یا نه. من علائمی مثل سردرد، سرفه و بدن درد داشتم که اینها همه علائم کرونا هستند.
در این جلسه همچنین ماموران در مورد صدای شکنجهای که علی از سلول کناری خود شنیده بود، پرسیدند. او را متهم به دروغگویی کردند که علی هم گفته من آن شب صدای شکنجه شنیدم و تا صبح وحشت کرده بودم. این که شما صدای نوار برای آزار من پخش کردید یا واقعا در آن سلول در حال شکنجه کسی بودید، من خبر ندارم.
در مورد پیدا شدن مواد محترقه که اتهام او و امیرحسین مرادی بود، چه میدانید؟
خود علی بارها به من در سلول گفته بود، ماموران نهتنها مواد محترقه که هیچ چیز مشکوکی از ما پیدا نکرده بودند و این اتهام کاملا بیپایه بود. حتی وقتی بقیه هم سلولیها به او پیشنهاد میدادند، برای رها شدن از فشار بازجویان اتهام خود را بپذیرد، علی با عصبانیت میگفت؛ چرا باید یک اتهام کاملا دروغ را بپذیرم؟ پذیرش این اتهام به معنای پذیرش حکم اعدام با امضای خود من است.
در مورد تلاش برای گرفتن اعتراف تلویزیونی، علی یونسی به شما چیزی گفته بود؟
بله، علی یک روز که چند نفر در سلول به او اصرار کردند، اتهام خود را بپذیرد و راحت شود؛ به ناراحتی به من گفت كه در سلول انفرادی تحت فشارهای بسيار بودم كه مجبور به اعتراف اجباری تلویزیونی که در حال طبیعی نبودم، گرفتند.
گفت به من وعده داده بودند در صورت نشستن مقابل دوربین صداوسیما، او را آزاد خواهند کرد. آنطور که خودش تعریف کرد؛ یک روز صبح ماموران آمدند، علی را از سلول انفرادی به سالنی در همان بند ۲۰۹ برده و لباس شخصی او را برای گرفتن اعتراف تلویزیونی تنش کردند.
میگفت ماموران بارها برای ادا کردن یک جمله با لحن دلخواه خود، ضبط را قطع کرده و دوباره از او میخواستند با لحن دیگری جمله را بگوید. ضبط این تصاویر از صبح تا شب طول کشیده بود.
همان روزها، بحث حکم اعدام سه معترض آبان ماه ۱۳۹۸ داغ شده بود و اخبار ۲۰:۳۰ چندبار اعترافات اجباری این زندانیان را پخش میکرد. علی هر روز از تلویزیون بند این برنامه را نگاه میکرد و نگران بود که اعتراف اجباری او هم پخش شود.
اعتراف اجباری علی یونسی تا امروز از صداوسیما پخش نشده و ظاهرا او آنچه را که ماموران توقع داشتند، جلو دوربین و بعد از آن همه فشار نگفته است.
بعد از ضبط همین اعترافات اجباری بود که علی یونسی مقاومت خیلی بیشتری در مورد اتهامات وارده از خود نشان داد. ماموران وعده داده بودند که در صورت اعتراف تلویزیونی، اجازه دسترسی علی به وکیل انتخابی و ملاقات با خانواده را میدهند. در حالی که بعد از آن فشارها بر او بیشتر هم شد.
ماموران وزارت اطلاعات برای گرفتن اعتراف از علی یونسی، ماجرای دیدار او با سفیر قلابی سوئد در تهران را هم فراهم کرده بودند. در این مورد او چیزی به شما گفت؟
بله گفت در همان روزهایی که در سلول انفرادی بوده، ماموران به بهانه دیدار با سفیر سوئد او را به مکان دیگری بردند. برادر علی ساکن سوئد است و به علی گفته بودند اگر با برادر خود حرفی دارد، میتواند از طریق سفیر سوئد به او انتقال دهد؛ ولی وقتی با او روبهرو شده، فهمیده مامور وزارت اطلاعات است و برای گرفتن اعتراف، کت و شلوار و کراوات پوشیده و خود را سفیر سوئد در تهران جا میزند.
0 نظر