Tuesday, Sep 29, 2020
«ناصر مرادی»، پدر «امیرحسین مرادی»، یکی از سه معترض آبان ۱۳۹۸ که با حکم اعدام مواجه بودند، روز گذشته هفتم مهر ماه ۱۳۹۹ «خودکشی» کرد و درگذشت. کانال تلگرامی «امتداد» این خبر را به نقل از مادر امیرحسین مرادی منتشر کرد. او توضیح داده است که جنازه همسرش را در زیرزمین خانه پیدا کردهاند و گفته است: «پدر امیرحسین تا لحظه آخر و مرتبا درباره پسرش صحبت میکرده و آرزو داشته است یک روز دوباره همگی بر سر یک سفره بنشینند.»
امیرحسین مرادی همراه «سعید تمجیدی» و «محمد رجبی»، از معترضان آبان ۱۳۹۸ هستند که اسفند ماه ۱۳۹۸ خبر صدور حکم اعدام آنها رسانهای شد. اعتراض کاربران شبکههای اجتماعی، وکلا و نهادهای حقوق بشری منجر به توقف حکم اعدام شد و دیوان عالی کشور با بررسی مجدد پرونده آنها موافقت کرد، اما از آن زمان تا کنون خبری درباره روند بررسی پرونده رسانهای نشده است.
گفته میشود «فشارهای زیاد روانی» و «بلاتکلیفی» و «نگرانی از اجرای حکم اعدام» از دلایل خودکشی پدر امیرحسین مرادی است. از روز گذشته تا کنون برخی خانوادههای زندانیان سیاسی با یاد پدر امیرحسین در فضای مجازی، از آنچه بر سرشان آمده است، نوشتهاند.
***
روز گذشته ناصر مرادی، پدر امیرحسین مرادی، از معترضان آبان ۱۳۹۸ که با حکم اعدام مواجه بود، خودکشی کرد. امیرحسین مرادی، متولد ۱۵مرداد۱۳۷۳، دیپلم کامپیوتر دارد و تا پیش از بازداشت در تهران، فروشنده موبایل، کامپیوتر و نرمافزار بوده است. او روز ۲۵ آبان ماه ۱۳۹۸ همراه سعید تمجیدی و محمد رجبی در مسیر برگشت از محل کار (پونک تهران) به خانه در مسیر تجمع اعتراضی فلکه دوم صادقیه قرار میگیرند. ماموران وزارت اطلاعات پس از بازبینی دوربینهای امنیتی، امیرحسین مرادی را شناسایی و روز ۲۸آبان۱۳۹۸ او را بازداشت میکنند. سعید تمجیدی و محمد رجبی، اما بعد از دستگیری امیرحسین به ترکیه میروند که اداره مهاجرت ترکیه آنها را به ایران باز میگرداند و آنها هم به سرعت بازداشت میشوند. این سه نفر سوم اسفند ۱۳۹۸ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی «ابوالقاسم صلواتی» به اتهامهایی از جمله «مشارکت در تخریب و تحریق به قصد مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران» و «محاربه» به اعدام محکوم شده بودند. حکمی که برای بررسی مجدد به دیوان عالی کشور رفته است و حالا گفته میشود پدر امیرحسین مرادی که تحمل فشارهای ناشی از آنچه را بر سر فرزند جوانش آمده نداشته، خودکشی کرده است.
خبر خودکشی پدر امیرحسین مرادی فشارهای نهادهای امنیتی را برای خانواده زندانیان سیاسی یادآوری کرده است و برخی از آنها گوشههایی از آنچه را از سر گذراندهاند، در فضای مجازی نوشتهاند. «حسین دائمی»، پدر «آتنا دائمی»، فعال مدنی و زندانی سیاسی، در توییتر نوشته است: «پدر امیرحسین مرادی خودکشی نکرد، خودکشاندنش. تمام آن فشارهایی که به این پدر وارد شده را من حس میکنم، روز دادگاه آتنا، قاضی مقیسه برگشت به من گفت حکم دخترت اعدامه، برای یک لحظه از سر تا پام یخ کرد. آن لحظه دوست داشتم تو این دنیای بیرحم نباشم.»
«رضا یونسی»، برادر «علی یونسی»، دارنده مدال المپیاد و دانشجوی «دانشگاه صنعتی شریف»، که همراه دیگرامیرحسین مرادی دارنده مدال طلای المپیاد و دانشجوی دانشگاه شریف بازداشت شده است، با بازنشر توییت آقای دائمی نوشته است: « مشابه همین حرف را بازجویان وزارت اطلاعات به پدرم و پدر امیرحسین مرادی، دانشجوی دانشگاه شریف، زدند. به فرزندانتان بگویید اتهامات را قبول کنند وگرنه قاضی حکم سنگین میزند. آشکارا میگویند که قاضی آنچه را که بازجویان بخواهند، صادر میکند. تصور کنید چه بر این پدران میگذرد.»
«کتایون رجبی»، خواهر «سام رجبی»، از فعالان محیط زیست زندانی، نوشته است: «فشاری بیپایان. قصه تلخ و خوفناک متهمان و خانوادهها. وقتی وارد زندگی شما شدند، تا خانواده را ویران نکنند، دست بر نمیدارند.» اما احتمالا «شعله پاکروان» بیش از دیگران با خانواده مرادی همذاتپنداری میکند. او مادر «ریحانه جباری» است، دختری که به جرم قتل در ۱۹ سالگی به اعدام محکوم شد و حکم او در بیستوشش سالگی، با وجود تناقضات زیاد در پرونده، اجرا شد. او متهم به قتل مردی ۴۶ ساله و پرنفوذ شدهبود که کارمند وزارت اطلاعات بود. نفوذ خانواده مقتول به گفته وکیل و خانواده جباری باعث شد که برای او حکم اعدام صادر و اجرا شود. شعله پاکروان هفت سال با کابوس اعدام دخترش از خواب بیدار شد؛ کابوسی که سرانجام به واقعیت بدل شد. او خودش را جای پدر امیرحسین گذاشته و نوشته است که اعدام ناگهانی «نوید افکاری» امید این پدر را ناامید کرده است: «وقتی بچهات زیر تیغ است، بارها خودت را در شرایط تلخ اعدام مجسم میکنی. در دل میگویی بیگناه تا پای دار میرود، ولی محال است بالای دار برود. او هم دچار چنین امیدی بود. بعد از اعدام نوید افکاری بیگناه، فهمید خطر نزدیک است. قلبش ترکید. گردنش را به طناب سپرد تا بداند پسرش باید چهقدر درد بکشد تا بمیرد.»
شعله پاکروان به «ایرانوایر» میگوید: «فشار روی خانواده محکومان به اعدام بینهایت زیاد است. به عنوان پدر و مادر، مرگ را خیلی نزدیک به خودت میبینی، در حالی که مفهوم اصلیاش را نمیدانی. از کیفیت اعدام خبر نداری، فقط میدانی قرار است بچه تو را بکشند و کاری از دستت بر نمیآید.»
او معتقد است فشاری که دستگاه قضایی و نهادهای امنیتی به خانوادهها وارد میکنند اما، این درد را چند برابر میکنند: «به بچهات انگ میزنند و از او بدگویی میکنند، میگویند دزد است، قاتل است، فاسد است و شما را مقابل او قرار میدهند.» او تاکید میکند که هدف نهادهای امنیتی و دستگاه قضایی این است که از طریق خانواده، متهم را تحت فشار قرار دهند: «ما بعد از مدتی متوجه شدیم ما را تبدیل به ابزار شکنجه بچهمان کردهاند. حرف بچهمان را قبول نمیکردیم و مدام در ملاقاتها از او درباره حرفها و انگهایی که به او میزدند، توضیح میخواستیم. مدتها گذشت و بارها حرف زدیم تا دخترم توانست ما را قانع کند که او درست میگوید.» او باور دارد که پدر امیرحسین هم گرفتار چنین هچلی شده و طاقت نیاورده است.
خانم پاکروان معتقد است رویه دستگاه قضایی و نهادهای امنیتی در پروندههای مختلف تکرار میشود: «ببینید هر خانواده یک بار این بلا سرش میآید، در حالی که برای دستگاه قضایی و نهادهای امنیتی این پروندهسازیها و اتهامات مدام تکرار میشود؛ یعنی آنها تجربه دارند و خانوادهها بیتجربهاند. مثلا در مخیله ما اصلا نمیگنجید که بازپرس و قاضی و پلیس دروغ بگویند و ابتدا به آنها بیشتر از بچهمان اعتماد داشتیم و به بدگوییهایشان اعتنا میکردیم.»
شعله پاکروان میگوید دستگاه امنیتی و قضایی بخشی از این بدگوییها را رسانهای میکند و آن وقت خانواده این حرفها را از زبان اطرافیان میشنود: «من شناختی از خانواده امیرحسین ندارم، اما فکر میکنم بخشی از رنجی که پدرش کشیده و او را به اینجا رسانده است، از جانب قوم و خویش خودش باشد. ممکن است اصلا کسی از سر خیرخواهی حرف سایبریها را پرینت گرفته باشد و نشانش داده باشد، مثلا گفته باشد ببینید میگویند امیرحسین سارق است. آن وقت آن مرد همانجا داغان میشود.» او دوباره به تجربه خودش برمیگردد: «مثلا من در مورد ریحانه از یکی از فامیل شنیدم که گفته بود: "یارو هیچکاره است، میرود زندان قاتل برمیگردد. کسی که به اتهام قتل زندان میرود، قرار است چی برگردد؟" این حرف که از سر ناآگاهی زده شده است، وقتی به تو میرسد انگار تک تک سلولهایت را خنجر میزند.»
او از کارچاقکنهایی که در پروندهها وسط میآیند هم حرف میزند: «۱۲ سال پیش یک روحانی در شیراز از ما ۹۰ میلیون تومان پول نقد گرفت. ما در بحبوحه اسفند ماه که بانکها به خاطر شب عید معمولا پول نقد ندارند، یک چمدان پول جور کردیم که بدهیم به او، چون هر چه تلاش کردیم قبول نکرد پول به حسابش واریز شود. گفته بودند چون طرف ما پرنفوذ است، اگر حکم برود برای اجرا، ایشان میتواند جلوی آن را بگیرد. میگفت من پرونده را میگذارم در کشو که برای استیذان نرود.» استیذان مرحلهای است که رییس قوه قضاییه دستور اجرای حکم را صادر میکند.
شعله پاکروان گمان میکند خانواده امیرحسین هم با این مشکلات دست و پنجه نرم میکند و پدرش زیر بار این پریشانیها کم آورده است. او حدس میزند که اعدام غیرمنتظره نوید افکاری تیر خلاص به پیکر ناصر مرادی بوده و او را کاملا ناامید کرده است و با گریه میگوید: «لابد پدر امیرحسین با خودش فکر کرده چرا باید زنده بماند تا کشته شدن پسر جوانش را ببیند. چرا باید زنده بماند و یک روز صدایش بزنند برود پشت دیوار زندان و منتظر جنازه جوانش باشد.»
شعله پاکروان خودش در دوران محکومیت فرزندش هیچگاه به خودکشی فکر نکرده است، اما میگوید: «بعد از اعدام ریحانه دلم میخواست بمیرم.»
یک روانپزشک ساکن تهران به ایرانوایر میگوید: «بسیاری از کسانی که فرزند جوان از دست میدهند، به خودکشی فکر میکنند؛ مخصوصا اگر فرزندشان به مرگ غیرطبیعی، مثل اعدام کشته شده باشد. آنها همیشه خود را مقصر میدانند که چرا نتوانستهاند برای عزیزشان کاری کنند.»
او با بیمارانی هم مواجه شده است که به خاطر اعدام فرزند، دست به خودکشی زدهاند: «چند سال پیش مردی حدود ۵۰ ساله را به اورژانس بیمارستان آوردند. قرص خورده بود. درست در همان روزی که فرزندش قصاص شده بود، دست به خودکشی زده بود. او نجات پیدا کرد و میگفت نمیخواستم چند ساعت بیشتر از پسرم زنده باشم. او را که خاک کردیم، خودم قرصها را خوردم. هنوز هم جزو مراجعین من است. روی دارو است و افکار خودکشی ندارد، اما کاملا افسرده است و احساس عذاب وجدان دارد.»
پدر «شهرام امیری» هم یکی از افرادی است که گفته میشود بعد از اعدام فرزندش مرگ خودخواسته را انتخاب کرد. شهرام امیری پژوهشگر ایرانی است که در سفر حج ناپدید شد و بعد گفته شد به آمریکا رفته است. او پنجشنبه ۲۴تیر۱۳۸۹ با استقبال «حسن قشقاوی»، معاون وزیر امور خارجه ایران، از آمریکا به ایران بازگشت؛ اما پس از مدتی بازداشت، روز چهارشنبه ۱۳مرداد۱۳۹۴ به طور ناگهانی و در مکانی نامعلوم اعدام شد. پدر شهرام امیری، ۱۵ مرداد سال گذشته، خودکشی کرد. «فرداد فرحزاد»، روزنامهنگار، شهریور سال گذشته با انتشار متن وصیت او نوشت: «پدر شهرام امیری از شدت افسردگی به خاطر اعدام پسرش، حدود یک ماه پیش خودکشی کرد.» در متنی که منتشرشده، عسگر امیری نوشته است: «شهرام به ده سال زندان و ۵ سال تبعید محکوم شد. چرا به ناحق او را کشتند؟ بنده دیگر طاقت زندگی کردن نداشتم. به همه فامیلها بگویید که مرا حلال کنند.»
0 نظر