* محمدحبیبی عضو کانون صنفی معلمان تهران اکنون در این زندان محبوس است.
آنچه در زیر می آید سخنان رسول بداقی است که در مصاحبه ای در سال ۹۶ پس از آزادی وی از زندان تهران بزرگ منتشر گردید:
«خود زندانیان به زندان تهران بزرگ میگویند فینال زندانهای ایران، ولی من اسمش را گذاشتهام جهنمی درکویر، چون در کویر حسن آباد قم قرار گرفته و مخصوصا در تابستان یک جهنم بدون آب و وسایل خنک کننده است.»
«بندی که من بودم قرنطینه دو بود، هر سالن ۶ اتاق دارد و یک اتاق ۱۲ متری برای ۳۰ زندانی، آب گرم اصلا نداشتیم و آب سرد هم فقط یک ساعت در روز، ۱۷۰ زندانی هر سالن باید از یک توالت در طول روز استفاده میکردند و وضعیت درمان و بهداشت هم به طوری بود که من سالم وارد زندان شدم و بعد از دو ماه با گلودرد عفونی و چرکی خارج شدم.»
«من همه بندها را ندیدم ولی اگر اتاق خودمان را قیاس بگیریم، در اتاقی که تخت برای ۱۲ نفر وجود داشت، ۲۵ تا ۳۰ نفر میخوابیدند، یعنی در همین بند قرنطینه بیشتر از دو برابر ظرفیت نگهداری میشدند.»
«بهداشت آنجا شوخی است چون حتی آب نیست و بدون آب حتی نمیشود زندگی کرد، زندان تهران بزرگ روزی فقط یک ساعت آب سرد وصل میشود و باید آب ذخیره کنید برای طول روز یعنی جیرهبندی، کسانی که خیلی به بهداشت اهمیت میدهند به اصطلاح خودشان دوش آفتابه میگیرند، یعنی با یک آفتابه آب در هواخوری دوش میگیرند. به دلیل ازدحام و نبودن آب شپش و ساس در اتاقها کاملا عادی است.»
«در این زندان حتی بیمارانی که ایدز و هپاتیت مثبت هستند هم نه از بقیه تفکیک شدهاند و نه مراقبت دیگری از آنان میشود، خودشان و همه بند هم میدانند ولی برای کسی اهمیت ندارد، چیزی به نام مراجعه به بهداری هم در صورتی وجود دارد که کاملا از پا بیفتید و بقیه شما را برسانند به بهداری و آنجا نهایتا یک سرمی وصل کنند. من وقتی برای گلودرد به زندانبان گفتم باید بروم بهداری، خنده اش گرفت و همان تبدیل به یک عفونت چرکی سخت شد که الان بعد آزادی دنبال درمانش هستم، سیگار و مواد مخدر به صورت ۲۴ ساعته در اتاقها و سالنها مصرف میشود و انگار کل سالن در مه فرو رفته.»
«هر سالن وکیل بند و چند زندانی دارد به اسم انتظامات که معمولا از زندانیان قلدر و با اتهامات خطرناکند، این انتظامات در هر سالن اتاق و تلفن و دستشویی و حمام جداگانه دارند، مثلا یک دستشویی برای ۱۷۰ زندانی و یک دستشویی هم برای ده دوازده نفری که به عنوان انتظامات به زندانبان کمک میکنند، و انتظامات در مقابل این امتیازها زندانیان را سرکوب و حتی تنبیه میکند.»
«توهین و تحقیر و فحاشی که آن قدر طبیعی است که حتی رئیس زندان هم از پشت بلندگو به همه زندانیان فحش رکیک خواهر و مادر میداد، کتک زدن زندانیان به بهانههای متفاوت هم عادی بود، چه زندانبانها و چه انتظامات و زندانیان قدرتمندتر، مثلا موقع آمار صبحگاهی زندانیان را مجبور میکردند یک یا دو ساعت روی دو زانو بایستند و حق نداشتند بنشینند یا بایستند، فقط سلیقهای بود که کدام زندانبان کمتر اذیت میکرد یا بیشتر.»
0 نظر