مریم اکبری منفرد زندانی سیاسی محبوس در بند نسوان (زنان) زندان اوین، در دلنوشته ای خطاب به خانواده اش در مورد هشتمین نوروز در زندان سخن گفته است. او در قسمتی از نامه اش درباره نوروز در پشت میله های زندان می گوید “زمانی که دلتنگ هستم و به دوری و فراق فکر می کنم، اینکه به کدامین گناه هشت سال ما را از هم جدا کرده اند. یک چیز و تنها یک چیز به من امید و آرامش می دهد و آن چشم امیدبخش پایان ظلم و استقرار آزادی است.”
متن کامل این نامه را به نقل از هرانا در ادامه بخوانید؛
“این روزها ایرانیان در سراسر جهان در حال جشن گرفتن برای فرا رسیدن نوروز هستند.
در حیاط اوین ایستاده ام، احساس می کنم نسیم در جانم می وزد.
آغاز فصلی نو، گذر از روزهای سرد و یخ زده زمستان و ورود به روزهای بهاری و سبز. بهار سنبل تغییر و دگرگونی است.
نوروز ۹۶، هشتمین نوروز می باشد که کنار هم نیستیم.
بهار آمده از روزهای برفی گذر کرده و عطر دل انگیز خود را در فضا گسترده، با آمدن بهار، حس و حال من نیز دگرگون می شود و بیشتر فراق جدایی را احساس می کنم.
تمام بهاران زندگی ام سراسر فراق و جدایی بوده، اما در تمام بهاران علیرغم تلاش حاکمیت اسلامی برای برهم زدن شادی و سرزندگی ام، نوروز را با امید به فردایی بهتر با عطر بنفشه آغاز کردم. با ماهی قرمز تنگ بلورین سنگینی بار سال را بر زمین نهاده ام و روزهای نو را آغاز کردم. زمانی که دلتنگ هستم و به دوری و فراق فکر می کنم، اینکه به کدامین گناه هشت سال ما را از هم جدا کرده اند. یک چیز و تنها یک چیز به من امید و آرامش می دهد و آن چشم امیدبخش پایان ظلم و استقرار آزادی است.
تمام این روزها و سالها را با یاد شما سپری کردم. با یاد خاطرات زیبای کودکی تان که طولی نکشید در کنارتان بودن و رویای روزهای پیش رو.
هنوز هم طنین زیبای اولین گریه تان در گوشم هست. شیرینی اولین لحظه در آغوش گرفتن تان را احساس می کنم و لذت اولین گام هایتان را با تمام وجود لمس می کنم.
گرچه این خاطرات برایمان طولی نپایید، سالهایی که نهال وجودتان باید به من تکیه میکرد تا قد بکشد، اما طوفان روزگار قبل از آنکه باید، تن ظریفتان را آماج قرار داد.
در تمام این سال ها چه روزهایی خسته و آشفته از راه مدرسه به دیدنم آمدید و بعد از ساعت ها انتظار پشت دیوارهای سنگی، طعم خستگی را چشیدید. تفریح و سرگرمی شما زندان بود و میله های آهنی و تونل طولانی گوهر دشت و اوین و قرچک ورامین.
و در بین این خستگی ها، آموختیدید، دریافتید شدت عداوت و ظلم و ظقاوت و بی عدالتی را، و من بزرگ شدن تان را از پشت شیشه های زخیم و غبار آلود نگرستیم.
نمی دانم تجربه این طوفان ها بر شما چه خواهد کرد. تجربه زندان، تجربه کابین های شیشه ای همراه میله های آهنی، ولی به یقین ایمان دارم، همانطور که آمدن بهار این نوید را با خود دارد که زمان تغییر و دگرگونی است، زمان نو شدن، زمان دور ریختن سیاهی هاست و تابیدن خورشید.
زمان پس زدن زمستان کشورمان فرا خواهد رسید، بهار آزادی کشورمان خواهد رسید، شاید به تاخیر بیافتد، اما متوقف نخواهد شد.
اینجا در اوین شاهد نشانه های این بهار هستیم. جوانه های بهار در اوین لحظه ای آشکار می شود که در دقایق روحانی افطار ماه صیام، عزیزان مسلمان و عزیزان بهایی همگی فارق از هر دین و مذهب و مرام به گرد یک سفره می نشینیم و برای روزهای روشن پیش رو دعا می خوانیم.
لحظه ای که برای اتفاقات خوب و زیبای یکدیگر همگی جشن می گیریم و می خندیم. لحظه ای که برای اتفاقات ناگوار آن دیگری با هم اشک می ریزیم.
آری بوی بهار را در اوین لمس می کنم و ایمان دارم شاخ و برگ این بهار روزی که زیبا رشد خواهد کرد و تمامی میهن عزیزمان را در بر خواهد گرفت.
واژه های منجمد به واژه های بسیار دل انگیز بدل خواهد شد. مثل گل سرخ. بعد از این هر چیز معنای خاص خودش را خواهد داشت و زندگی مان گرم می شود به معنای وقعی. از پشت میله های سرد به قلب های گرم شما تکیه می کنم و آرزوهای سبز بهاری را برای شما در بهترین فصل سال می فرستم.
بیایید ۵ نفری با هم فارق از این جدایی، فاصله ها را با عطر بنفشه از بین ببریم و با آواز گنجشک ها سیراب شویم و با قلبی از بهار ایستاده، با سبزی سبزه سفره هفت سین، با ماهی تنگ بلورین سال ۱۳۹۶ را آغاز کنیم.
از رنج ها و تیره روزی ها گذر کنیم، دهان تاریک سرما را ببندیم و در جاده های زندگی شاد باشیم. شاد هستیم که روزهای تاریک را پشت سر می گذاریم و آفتابی که هرگز بر بام ما نمی تابید، شروع به تابیدن خواهد کرد و یخ ها ذوب خواهند شد و درخشش آبها را خواهین دید.
بهار آزادی در راه است، بهار آزادی با نغمه قناری ها خواهد آمد. بهار می آید، با بوی سوسن و سنبل، با رقص برگ نارنج بر آب های زلال و دگربار لبان خسته و عبوس هم میهنانم به خنده گشوده خواهد شد و دستان مشتاق محبت دراز خواهد شد.
بهار خواهد آمد از سیم خاردار عبور خواهد کرد و به سرزمینمان فرود خواهد آمد.
زمستان قصه ای کسالت بار و بلند است
اما به پایان خواهد رسید
طاقت بیاورید
ستاره گرگ افول خواهد کرد
ابر دور خواهد شد
باد خواهد خوابید
طاقت بیاورید
برف ها آب می شوند و دوباره
خرگوش های سفیدمان را پیدا خواهیم کرد.
مریم اکبری منفرد
زندان اوین”
0 نظر