سی و چهار سال از کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ میگذرد. جنایتی که در جهان به «جنایت علیه بشریت» شناخته میشود و حاکمیت جنایتکار و فاشیست اسلامی ایران نه تنها حقیقت پشت پردهی این جنایتها را با بیشرمی تمام هنوز انکار و تحریف میکند، بلکه هر روز نقشهای تازه برای از بین بردن آثار جنایتهایش در خاوران و دیگر گورهای بینام و نشان در سراسر ایران میکشد، زیرا از افشای حقیقت به شدت واهمه دارد و بر ماست که پیگیرانه بکوشیم تا حقیقت چرایی و چگونگی این جنایتها روشن شود. پرسش هایی که مادران و خانوادههای خاوران از سال ۶۷ تا اکنون مدام مطرح کردهاند. چرا و چگونه عزیزان ما که پیش از آن در بیدادگاههای شما به زندان محکوم شده و دوران حبسشان را می گذراندند را با چند پرسش عقیدتی و بدون اطلاع خانوادهها و مخفیانه کشتید؟ چرا پیکر عزیزان ما و وصیتنامههای آنها را به خانوادهها تحویل ندادهاید؟ چرا محل دفنشان را به خانوادهها اطلاع ندادهاید؟ چرا آنها را در گورهای جمعی پنهان کردهاید؟ چرا نام و نشان آنها را در سامانه فوت شدگان رسمی کشور ثبت نکردهاید؟ چرا اجازهی برگزاری مراسم آزادانه در خاوران نمیدهید و به مراسمهای ما حمله میکنید؟ چرا خاوران و نشانههای عزیزان ما را بارها و بارها تخریب کرده، بر آن دوربین و مامور گذاشته و دیواری بلند چون زندان کشیده و ورود گل را ممنوع کردهاید؟ اینها گل است گل نه اسلحه، چرا به جای پاسخگویی درباره حقیقت، مدام خانوادهها را مورد اذیت و آزار و شکنجه قرار میدهید؟
بر مبنای اطلاعات به دست آمده از خانوادههایی که نام عزیزانشان را در گروه کاری ناپدید شدگان قهری ثبت کردهاند، به نظر میرسد نه تنها زندانیان سیاسی کشته شده در تابستان ۶۷، بلکه تمام دگراندیشان که توسط حاکمیت کشته شده و پیکرشان را به خانوادهها تحویل نداده و اسامی آنها را در سامانهی رسمی فوت شدگان کشور ثبت نکردهاند، میتوانند جزو ناپدیدشدگان قهری محسوب شوند. حق دانستن حقیقت، مهمترین حق خانوادههاست و حاکمیت اسلامی ایران نه تنها حق زندگی را فاشیستی از آن جانهای شیفته گرفت، بلکه حق خانوادهها را نیز ظالمانه پایمال کرده و آنها را مداوم مورد اذیت و آزار قرار می دهد. ناپدیدسازی قهری در حقوق بین الملل جرم است و مشمول مرور زمان هم نمیشود و میتواند مورد پیگرد قضایی قرار گیرد.
در ماههای گذشته در خرداد ۱۴۰۱، از یک سو دیوار قدیمی خاوران که تنها نشانههایی از گورهای فردی اعدام شدگان سالهای اولیه دههی شصت بود را تخریب کردند تا آن جانهای شیفته نیز چون دیگر عزیزان ما در گورهای جمعی بینشان باشند. از سوی دیگر چند دوربین با پایههایی بلند بر اطراف و داخل خاوران نصب کردند تا خانوادههای خاوران را برای رفتن به خاوران بترسانند، غافل از آنکه رفتن به خاوران و مبارزه برای دادخواهی تلاشی مخفی نبوده و نیست که خانوادهها از دوربین بترسند. همچنان که در طی ۴۱ سال گذشته از زمانی که اولین سری اعدام شدگان چپ را در تیرماه سال ۶۰ در خاوران مخفیانه در زیر خاک پنهان کردند،علیرغم اذیت و آزارهای مداوم حاکمیت، خانوادهها شجاعانه و پیگیرانه با نام و نشان و تصاویر عزیزان خود و گلهایی در بغل، این راه سخت و ناهموار را طی کردهاند تا یاد آن عاشقان که تا پای جان بر سر آرمان و عقاید انسانی خود ایستادند را گرامی بدارند و مشعل راهشان برای کسب آزادی و برقراری عدالت اجتماعی را روشن نگاه دارند و به حافظهی تاریخی جامعه بسپارند.
امیدواریم مشعل جنبش مستقل دادخواهی، هر روز پر فروغتر گردد و همراه با سایر جنبشهای مستقل در سراسر ایران در هر کوی و برزنی چون رود روان شویم و دادخواه تمامی جنایتهای حاکمیت اسلامی باشیم و جلوی هرگونه دیکتاتوری، تبعیض، بیعدالتی و تکرار جنایت بایستیم. بی تردید جامعهی دادخواه و مستقل تا به مطالبات انسانی خود دست نیابد، از پای نخواهند نشست.
وحشت حاکمیت از چیست که معترضان و دگراندیشان را وحشیانه سرکوب میکند؟
هر روز دامنهی اعتراضها، تجمعها، تشکلها و اعتصابها بیشتر و گستردهتر و پیگیرانه تر میشود و شاهد مثالاش پخش خبرهای لحظه به لحظه از بازداشتها، حمله به خانهها و تجمعهای فعالان سیاسی و اجتماعی و سایر دگراندیشان از جمله اعضای جامعه بهایی، حمله به زنان مبارز که تن به تبعیض و حجاب اجباری نمی دهند، حمله به مادران و خانوادههای دادخواه که شجاعانه ایستادهاند، تخریب دوباره خاوران و دیگر گورستانهای بینام و نشان، اخراج معترضان از محلهای کار و دانشگاهها و حتی مدارس، سانسور شدید دولتی، اعترافگیری اجباری، آزاد سازیهای موقت زندانیان سیاسی با وثیقههای سنگین، اعدام فعالان سیاسی و اجتماعی، ترور یا اقدام به ترور فعالان سیاسی و مخالفان اسلامی سیاسی در داخل و خارج از کشور و دهها خشونت سازمان یافتهی دیگر که از سر عجز و ناتوانی حاکمیت است.
حکومت اسلامی ایران در منجلاب بحرانهای عمیق ساختاری سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی و فساد گسترده خود به شدت گیر کرده است و میداند که اغلب مردم ایران از حکومت به شدت بیزارند و در نتیجه برای بقا و ماندن در قدرت راهی جز سازش با کشورهای قدر قدرت جهانی ندارد و بار دیگر باید جام زهر را سر بکشد. همانگونه که در تابستان ۶۷ خمینی جام زهر را سر کشید و همراه با شرکای جنایتکارش که همچنان در قدرتاند، «هیات مرگ» به راه انداختند و زندانیان سیاسی بر سر موضع را در کمتر از دو ماه کشتند و با سرکوب وحشیانه به دهان جامعه قفل زدند تا بتوانند دوران سازندگیشان را با خیال آسوده آغاز کنند. ولی در شرایط کنونی که فساد عمیق ساختاری در تمام تار و پودشان نهادینه شده و زنان و مردان معترض و شجاع و کارگران، معلمان و سایر زحمتکشان به خیابانها آمدهاند، دیگر امکان کنترل اوضاع را ندارند. هرچند باز هم از تنها تواناییشان یعنی سرکوب و خشونت وحشیانه، تبعیض فزاینده و پاک کردن آثار جنایتهای شان استفاده میکند تا شاید بتوانند چند صباحی بیشتر دوام بیاورند، ولی نمیتوانند. آن زمان دوران اوج قدرت گیریشان بود و توانستند فعالان سیاسی را سرکوب کنند، ولی اکنون دوران سقوطشان است و دیگر نمیتوانند تمام مردم معترض و جنبشهای مستقل که در اقصی نقاط ایران چون سیل به راه افتادهاند را سرکوب کنند و دیری نخواهد پایید که همین جنبشهای مستقل و مردمی پایههای پوسیدهی نظام کثیفشان را از جا خواهند کند.
تمام سران شریک در فساد و جنایتهای حکومت به شدت ترسیدهاند، زیرا میدانند که نخ تسبیحشان به شدت پوسیده است و هر لحظه میرود که پاره شود. از صدر تا ذیلشان به خوبی میدانند که در طی این سالها با مردم چه کردهاند و تمام این جنایتها، تبعیضها و بیعدالتیها روزی نه چندان دور گلوی تک تکشان را خواهد گرفت و باید در دادگاههایی عادلانه و علنی محاکمه و مجازات شوند. راه دور نرویم، همین امسال شاهد محاکمهی یکی از شرکای جنایتکارشان حمید نوری (عباسی) در دادگاه استکهلم بودیم که به دلیل مشارکت در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ در زندان گوهردشت به حبس ابد محکوم شد.
جنایتهای حکومت تنها در دههی شصت و کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ نیز نبوده است و تا هماکنون دهها هزار نفر ازمردم معترض را در خیابانها و در زندانها کشته و زندانی کرده و شکنجه داده و میدهند و از قدرتمند شدن جنبش دادخواهی و روان شدن این نیروی عظیم دادخواه در خیابانها همراه با سایر جنبشها به شدت وحشت دارند. به همین دلیل فعالان جنبش دادخواهی از مادران و خانوادههای خاوران گرفته تا خانوادههای دادخواه قتل های سیاسی پاییز ۷۷، تابستان ۷۸، سال ۸۸، دی ۹۶، آبان ۹۸، مسافران پرواز ۷۵۲ و سایر دادخواهان را میخواهند ساکت کنند. در نتیجه به مراسمشان حمله میکنند، بازداشتشان میکنند، از کار و دانشگاه اخراجشان میکنند، به شلاق محکومشان میکنند، آثار و نشانههای جنایتشان را پاک میکنند تا شاید بتوانند این خانوادههای فعال و دادخواه را به سکوت بکشانند که سرمشقی برای دیگر خانوادههای زخم خورده نباشند، ولی موفق نخواهند شد و مادران و خانوادههای دادخواه شجاعانه و پیگیرانه ایستادهاند و هر روز بر تعدادشان افزوده میشود.
ما مادران پارک لاله ایران به عنوان صدایی از جنبش دادخواهی مردم ایران، این چرخهی آزادی کشی، تبعیض، بی عدالتی، سرکوب، بازداشت، شکنجه، اعدام، ترور و نابرابریهای عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را به شدت محکوم میکنیم و همراه و همبسته با جنبشهای مستقل و مردمی در ایران برای تحقق مطالباتمان پیگیرانه ایستادهایم.
از تمام دادخواهان میخواهیم که برای دستیابی به مطالبات زیر با ما همراه شوند:
۱) لغو مجازات شلاق و اعدام از جمله؛ اعدام، ترور، کشتار خیابانی، شلاق، شکنجه، سنگسار و قصاص، ۲) آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی،۳) محاکمه و مجازات آمران و عاملان تمامی جنایتهای صورت گرفته توسط مسئولان جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تا به امروز در دادگاههایی علنی، عادلانه و مردمی. ما هم چنین اعتقاد عمیق داریم که این خواستهها با اتحاد، همبستگی و مبارزات پیگیر و مستقل ما دادخواهان به دست خواهد آمد و تردیدی نیست که برای دستیابی به سه مطالبه اصلی ما در بالا، باید مطالبات زیر را نیز دنبال کنیم: ۴) برخورداری از آزادی بیان، اندیشه، قلم و پوشش بدون قید و شرط، ۵) برخورداری از حق اعتراض، اعتصاب، تجمع، تشکل، سازمان و احزاب مستقل، ۶) برخورداری از برابری حقوق شهروندی و رفع هرگونه تبعیض و ۷) جدایی دین از حکومت. زیرا علت اصلی این سرکوبها، جنایتها، تبعیضها و بی عدالتیها را در ساختار تمامیتخواه، فاسد و دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران و قوانین آزادیستیز و تبعیضآمیز ساخته و پرداختهی این نظام غیر دموکراتیک میدانیم.
مادران پارک لاله ایران
۱۱ شهریور ۱۴۰۱ / دوم سپتامبر ۲۰۲۲
0 نظر