سهشنبه ۲۹ آبان ۱٣۹۷ - ۲۰ نوامبر ۲۰۱٨
در دهههای اخیر، دولتهای گوناگون، با وجود رنگ و لعابِ متفاوتشان، همگی یک برنامهی واحد را دنبال میکردند: سلبِ حقوقِ اجتماعیِ زحمتکشان، کوچککردنِ نقشِ دولت در اقتصاد و خدمات اجتماعی و تسهیلِ راه سودجوییِ سرمایهدارانِ خصوصی و دولتی. این برنامه در ساحتهای گوناگونِ زندگیِ اجتماعی – از اقتصاد گرفته تا آموزش و درمان – اجرا شده است. پایهی این برنامهها یک چیز بوده است: سلبِ قدرت و مالکیت از زحمتکشان، بهحاشیهراندنِ مضاعفِ آنان و واگذاریِ تمامِ ارکانِ قدرت و تصمیمگیری در همهی سطوح جامعه به دستِ طبقات مسلّط.
چند ماهی میشود که در نقطهای از کشور، این پایهی نهچندانْ محکم هدف قرار گرفته است: در شهر شوش، در شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه. کارگرانِ هفتتپه از خواستهی دستمزدهای معوقه آغاز کردند و چند ماه پیش به طرحِ خواستهی ادارهی شوراییِ شرکت رسیدند. کارگران در روندِ فعالیتهای خود به این نتیجه رسیده بودند که کوچکترین خواستههایشان نیز یک علت عمده دارد: ساختارِ قدرت و تصمیمگیریای که هر دمْ بیشترْ آنها را به حاشیه میرانَد، ساختاری که میخواهد آنها بردگانی گوشبهفرمان و مزدبگیر باشند – تازه اگر خبری از مُزد باشد.
کارگران هفتتپه که هر دو شکلِ مدیریتِ دولتی و خصوصی و آفتهایش را تجربه کرده بودند دریافتند که فارغ از دولتی یا خصوصیبودنِ مدیران، فقر و تنگدستی و بیقدرتیْ ملازمِ زندگیشان است. هر آنچه از اعتصاباتِ هفتتپه در ماههای اخیر دیده و شنیدهایم، مبارزهی کارگران با دوگانهی خصوصی/دولتی و تلاش برای اجراییکردنِ ایدهی ادارهی شورایی بوده است. روزِ یکشنبه ۲۷ آبان، نیروهای امنیتی با بازداشتِ ۱۹ نفر از کارگران و نمایندگان کارگریِ هفتتپه به این تلاشها پاسخ دادند. اما برخلاف تصورات آنها، این بازداشتها نه تنها به عقبنشینیِ کارگرانِ هفتتپه نینجامید، بلکه اعتصابات تا مقابل دادگاهِ شهرِ شوش پیش رفت. کارگرانی که طعم کار جمعی را چشیده بودند، لحظهای در دفاع از همکاران و یارانشان عقب ننشستند.
ورشکستگیِ هفتتپه آینهای از ورشکستگیِ آموزش عالی است. سیاستهایی که با خصوصیسازی هفتتپه و کارگرانش را به ورشکستگی کشاندند، درون دانشگاهها پیامدهایی مصیبتبار به دنبال داشتهاند: تشدیدِ تضادِ طبقاتی، کاهشِ کیفیتِ علمیِ آموزشِ عالی، دور افتادنِ مطالعات دانشگاهی از نیازها و مطالباتِ مردم و تبدیل آن به ابزار سودآوری سرمایه و اِعمال کنترل بر کار، و دلمردگیِ فضای دانشگاهها. با پیشرویِ سیاستهای پولیسازی در مدارس و دانشگاهها، دستیابی به تحصیلاتِ عالی برای فرزندانِ اقشارِ زحمتکش بیش از پیش دشوار میشود. دانشگاه هر دم بیشتر به جولانگاهِ ثروتمندان بدل میشود. همچنین، پیشبرد طرحهایی در جهت تبدیلِ دانشگاه به یک بنگاه سودآور و کارخانهی کارمندسازیْ این محیط را هرچه بیشتر به زندگیِ زحمتکشان بیتفاوت میکند. دانشجو هرچه بیشتر باید به فکرِ موفقیت و پیشرفتِ شخصیِ خود با خدمت به طبقات مسلّط باشد و مسئولیت و تعهد اجتماعی بیمعنا میشود. تلاشِ جنبشِ صنفی در تمام این سالها آن بوده که فارغ از توقع و تصورِ دستاندرکارانِ دانشبُنگاه از فعالیت صنفی، صدایی باشد علیه این رویهها و در حد توانش این رویهها را به عقب براند. جنبشِ صنفیْ صدای تعهدِ اجتماعیِ دانشگاه نسبت به زندگی و مطالباتِ فرودستان بوده است، در برابر جریانی که هر روز در گوش دانشگاه آواز بیتعهدی و بیمسئولیتی میخواند.
امروز، بسان سالهای گذشته، ما دانشجویان و فعالانِ صنفیْ خود را همسرنوشتِ تمامِ زحمتکشانی میدانیم که زیرِ ضربِ انواع و اقسام حملات اقتصادی و امنیتی بودهاند، زحمتکشانی که با وجودِ هزاران درد و سختی، به قدرتِ خویش برای ادارهی امورشان پی بردهاند. ما دانشجویان و فعالانِ صنفی، نظر به این همسرنوشتی، همبستگیِ خود را با کارگرانِ هفتتپه اعلام و بازداشتِ نمایندگانِ کارگریِ این شرکت را قویاً محکوم میکنیم.
شوراهای صنفی دانشجویان کشور
۲۹ آبان ۱٣۹۷
0 نظر