آقای روحانی صدای ما را بشنوید!

شما به عنوان رییس جمهور حکومت جمهوری اسلامی ایران معرفی شدید و در مراسم سوگند بیان کردید که "نماینده" تمامی مردم ایران هستید. به عنوان یک ایرانی لازم دیدم یادآوری کنم که شما نماینده امثال ما که رای نداده ایم نیستید. ما به دلیل غیر دموکراتیک بودن شیوه انتخاب شدن و انتخاب کردن و هم چنین نبود آزادی بیان و امکان ایجاد تشکل های مستقل و مردمی، انتخابات را در ایران آزادانه نمی دانیم ولی معتقدیم رییس جمهور یک کشور به عنوان مهم ترین مقام اجرایی آن موظف است که بدون تبعیض در جهت خواسته های همه مردم حرکت کند و پاسخ گوی همه آنهایی که رای داده و رای نداده اند، باشد.
شما در مقابل مردم سوگند یاد کردید و گفتید زمانی می توان قفل درب های بسته را باز کرد که همه چیز شفاف باشد. عالی است، شفاف بودن یکی از ارکان مدیریت سالم است و امیدوارم لااقل خودتان این شعار را عملی سازید. چیزی که ما در این سی و چهار سال ندیدیم و به آن نیاز داریم. ولی تنها شفاف بودن کافی نیست، مسوولیت پذیری و پاسخ گویی و هم چنین نبود تبعیض و برقراری عدالت اجتماعی ارکان دیگر مدیریت سالم و انسانی است.
ما از همان ابتدای سال 58 که مردم به جمهوری اسلامی رای آری دادند، با مشکلات بسیاری روبرو شدیم ولی همواره مسوولان حکومتی از مردم می خواستند که دندان روی جگر بگذارند و امید به آینده ای روشن داشته باشند تا آرامش و آسایش و آزادگی در کشور برقرار شود ولی تفاوت گفتار و کردار از زمین تا به آسمان بود. آقای خمینی در نوفل لوشاتو گفت همه، حتی کمونیست ها آزادند ولی در دهه شصت و به ویژه در تابستان شصت و هفت هزاران نفر از بهترین فرزندان ایران زمین به دستور شخص ایشان اعدام شدند.  
به جای آینده روشنی که برای مردم ترسیم کرده بودید، بگیر و ببندها و شکنجه و اعتراف گیری و کشتار مخالفان و دگراندیشان شروع شد؛ سپس جنگ و پیامدهای خانمان برانداز آن؛ حجاب اجباری؛ بستن دانشگاه ها و اخراج دانشجویان؛ اعدام دسته جمعی زندانیان سیاسی در تابستان شصت و هفت در کمتر از یک ماه در حالی که بسیاری از آنان حکم زندان داشتند؛ دفن گروهی آنها با لباس در کانال هایی در خاوران بدون اطلاع و حضور خانواده های شان؛ قتل های زنجیره ای نویسندگان در سال 77 بدون آن که  پرونده آن به سرانجامی برسد؛ حمله به کوی دانشگاه در سال 78 و کشته و زخمی و بازداشت شدن تعدادی از دانشجویان؛ بازداشت و کشتار مردم معترض در خیابان در سال 88؛ شکنجه و قتل زندانیان در زندان کهریزک و قتل های خاموش در زندان ها که هنوز پاسخ روشنی بر چرایی و چگونگی هیچ یک از آن ها داده نشده است. 
آقای روحانی، در این سی و چهار سال شما و همراهان تان هر چه توانستید بر سر ما آوردید و با کشیدن تیغ بر روی مخالفان و مردمی که شاه را برای به دست آوردن آزادی و آزادگی و داشتن زندگی بهتر و انسانی تر بیرون کرده بودند، حکومت کردید و هر کدام تقصیرها را گردن دیگری انداختید.  
من و بسیاری از ما بهترین عزیزان مان را به خاطر نبود آزادی در جمهوری اسلامی از دست داده ایم و شاهد نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر در ایران بوده و هستیم. ولی امروز دیگر دهه شصت نیست که تنها با حذف بی صدای دگراندیشان بتوانید به زندگی خود ادامه دهید. این بار با مردمی روبرو هستید که نه تنها از فشار اجتماعی و سیاسی بلکه از فشار اقتصادی و بیکاری و گرانی سرسام آور به تنگ آمده اند و اغلب از روی ناچاری شما را انتخاب کرده اند زیرا نه شیفته جمهوری اسلامی اند و نه شیفته امثال شما، بلکه  خواهان یک زندگی شرافتمند و انسانی به دور از تبعیض و جنگ و خون ریزی هستند.
ما خانواده ها و بستگان مان نیز چیزی جز ساختن دنیایی انسانی نمی خواستیم ولی در طی این سال ها در بدترین شرایط زندگی کرده و سرکوب شده ایم. جمهوری اسلامی نه تنها حق زندگی را از عزیزان ما گرفت، بلکه مادران و پدران و همه ما را کشت و از داشتن یک زندگی انسانی محروم کرد. نه تنها ما، بلکه دختران و پسران ما را نیز درگیر این بیداد کرد و سایه تهدید و محروم شدن از زندگی فردی و اجتماعی همواره روی سر ما بوده است. من یک نمونه ام که برای کشف حقیقت و برقراری عدالت و پیگیری دادخواهی بارها بازداشت و ده ها بار به وزارت اطلاعات احضار و از کار بیکار شده ام. از اسفند 88 پاسپورت ام در فرودگاه ضبط شده است و به چهار سال حبس، سه و سال و نیم تعلیقی و شش ماه تعزیری محکوم شده ام و هر لحظه در انتظار اجرای حکم زندان هستم و پس از آخرین احضار برای اجرای حکم و معرفی خودم به زندان اوین در پانزده بهمن 91، به خانه باز پس فرستاده شدم تا روزی دیگر و هنوز چمدان ام در گوشه اتاق خاک می خورد و نمی دانم با بیان بخشی از حقیقت تلخی که بر ما رفته است چه سرانجامی در انتظارم خواهد بود.
عمق فاجعه اینجاست که تا به حال هیچ مقام مسوولی به ما خانواده ها و دادخواهان پاسخی نداده است که چه بر سر عزیزان ما در زندان ها آورده اند. از شما که به دنبال شفاف سازی هستید می خواهم این حداقل را برای ما روشن کنید:
1-     اعدام زندانیان سیاسی در دهه شصت و به ویژه کشتار زندانیان سیاسی در سال 67 چگونه انجام شده است؟
2-     چرا زندانیانی که حکم زندان داشتند بی خبر از خانواده ها اعدام شدند؟
3-     چرا محاکمه آنها توسط کمیسیون مرگ پشت درهای بسته انجام شده است؟
4-     چرا هیچ مقام مسوولی پاسخی رسمی مبنی بر چگونگی و چرایی این کشتارها به ما نداده است؟
5-     چرا محل دقیق دفن آنها را به ما نمی دهند؟
6-     چرا وصیت نامه های آنها را به ما نمی دهند؟
7-     چرا خانواده ها را از حضور در خاوران منع می کنند یا مورد پیگرد و آزار و اذیت قرار می دهند؟
8-     چرا نمی گذارند آزادانه در منازل یا در خاوران و دیگر گورستان ها مراسم یادبود بگیریم؟
9-     چرا خاوران را برای چندمین بار در سال 87 زیر و رو کردند و پاسخ شکایت ما به بهشت زهرا را نداده اند؟
10-   چرا پنج سال است درب اصلی خاوران را بسته اند و مادران و پدران پیر مجبورند مسافت زیادی را با پای پیاده تا رسیدن به محل نامعلوم دفن عزیزان شان طی کنند؟
11-  چرا اجازه گذاشتن سنگ قبر و کاشتن گل و گیاه و آب یاری و نظافت به ما نمی دهند؟
12-  چرا حق شکایت را از ما گرفته اند و ما را مورد پیگرد و اذیت و آزار قرار می دهند؟
آقای روحانی، آیا می دانید وزیر "داد"گستری که شما انتخاب کرده اید، در بیست و پنج سال پیش یکی از اعضای کمیسیون مرگ بوده و چندین هزار نفر از بهترین و صادق ترین انسان ها و از جمله دو برادر نازنین ام که حکم زندان داشتند را به دلیل دگراندیشی اعدام کردند!
و بسیاری از افرادی که به شما رای داده اند از همین خانواده ها هستند، کسانی که پدر یا مادرشان، همسرشان، خواهر یا برادرشان و پسر یا دخترشان در جمهوری اسلامی کشته شده اند. خانواده هایی که با تمام این فشارها باز هم دوام آوردند و این شرایط را تحمل می کنند. آنها از سر درد و ناچاری به این جا به جایی ها دل بسته اند ولی اگر این بار به نیازها و خواسته های آنها بی توجهی شود، قطعا راه دیگری را برای تحقق مطالبات شان پیدا خواهند کرد. شما اگر واقعا آگاه به زمان و موقعیت خود شده اید و این حقیقت تلخ را به همراه تمامی مسوولان پذیرفته اید که حداقل برای نجات خودتان باید کاری دیگر کنید، همین امروز انجام دهید، زیرا فردا دیر است.
آقای رییس جمهور، امسال بیست و پنج سال از کشتار زندانیان سیاسی در سال 1367 می گذرد و ما هم چنان به دنبال کشف حقیقت و پاسخ گویی مسوولان جمهوری اسلامی هستیم و تا زمانی که حقیقت آنچه بر بستگان ما در زندان های جمهوری اسلامی گذشته است روشن نشود، این داغ برای ما هم چنان تازه است و پیگیری های ما ادامه خواهد داشت.
ما از شما می خواهیم که به اذیت و آزار مادران و دیگر بستگان اعدام شدگان و ناپدید شدگان قهری پایان دهید؛ درهای خاوران به روی ما گشوده شود و برای برگزاری مراسم سالگرد خانواده ها محدودیت و مزاحمت ایجاد نشود؛ ما می خواهیم محل دفن عزیزان گمشده مان را مشخص کنیم و آنجا را به سلیقه خودمان بیاراییم؛ این حداقل حق ما خانواده های آسیب دیده است و از شما می خواهیم که این حق را محترم بشمارید و به رسمیت بشناسید. 

تلاش ما دادخواهان برای ساختن دنیایی بهتر و انسانی تر است تا جهان شاهد بروز و تکرار چنین جنایت هایی نباشد.
https://mail.google.com/mail/u/0/images/cleardot.gif

منصوره بهکیش


16 مرداد  1392

Mansoureh Behkish’s open letter to Iran’s new president, Hassan Rouhani

Mr. Rouhani, please hear our voices!
Translated by Laleh Gillani © 2013

On Saturday, August 3, 2013, you were confirmed as the president of the Islamic Republic of Iran and subsequently were sworn into the office.  During the inaugural ceremonies, you stated that the president represented everyone in the country.  As an Iranian, I find it necessary to point out that you don’t represent those of us who didn’t participate in the presidential election.  We believe that elections aren’t free in Iran because the basic process of nominating and selecting a candidate is not democratic; there is no freedom of speech in the country, and people are not free to form and participate in political organizations.  Nonetheless, we hold that as the chief executive officer, the president has the duty to be responsive to people’s demands whether they have voted for him or not.

As you faced the nation, you took an oath and then stated that locked doors could be opened only when everything was transparent.  How wonderful!  Transparency is one of the pillars of effective management.  We hope that you’re committed to transparency in practice.  It is what we haven’t seen during the last 34 years and need it so much.  However, transparency isn’t enough.  There are other important aspects to effective management.  Government officials must be held responsible for their actions.  Accountability and social justice are other principles upon which effective management of the country relies.

After the referendum of 1979 and the establishment of the Islamic Republic of Iran, people faced numerous problems throughout the country, but government officials asked everyone to be patient.  We were told to hope for a better future since peace, prosperity and freedom for everyone were just around the corner.  But there was a vast difference between what was said and what was done.  In Neauphle-le-Château, Ayatollah Khomeini had said that everyone even communists would be free in Iran.  Once he came back, though, the best and the brightest of our people were executed during 1980s.  In the summer of 1988 alone, thousands of political prisoners were hanged following a direct order issued by none but the Ayatollah himself.

Instead of the bright future promised to our people, all of a sudden, raids, arrests, tortures, forced confessions and killings of dissidents began.  Then, the war came along, followed by its devastating aftermath, mandatory hijab,  the closure of universities, the expulsion of college students, and finally the mass killings of political prisoners in the summer of 1988.  In less than a month, thousands of dissidents who were serving their prison sentences behind bars were executed and buried in mass graves.  Their families were neither notified of the trials nor were present at the time of burials.  Mass graves were dug like channels in Khavaran so that the bodies of political prisoners, fully dressed and without proper ceremonies, could be thrown into.

Still, there was more to come.  Our nation then endured the chain killings of writers throughout 1998.  Although those crimes were exposed, but the murder cases were never solved.  Then, student protesters were brutally attacked in their dormitories on campus in 1999, and several of them were killed or injured.  In 2008, the country witnessed again the crackdown on street protesters, followed by numerous arrests, torture, rapes and eventually silent, mysterious deaths in prisons.  Once again, the regime failed to address any grievances, providing no explanations to shed any light on why and how these events had occurred.

Mr. Rouhani, during the last 34 years, you and your brethren have done all you could.  The very same people who overthrow Shah’s government in search of freedom and in pursuit of a better life worthy of human beings have been oppressed by the Islamic Republic of Iran.  But no one takes the responsibility for what has been done to us.  Each and every one of you points his figure at others and blames someone else for what has conspired during this time.

A lot of people including me have lost our loved ones simply because there is no freedom in the Islamic Republic of Iran.  Although systematic and gross violations of human rights is still wide-spread in the country, the circumstances  are different today as it was in the ‘80s.    Today, oppressors no long can eliminate their defenseless opponents quietly and get away with it.  Now, the regime is facing a restless nation tired of social and political pressures as well as economic hardship, unemployment and inflation.  The majority of people who voted for you did so simply because they had no other choice.  They are neither fond of the Islamic Republic of Iran nor the likes of you.  They simply want to live decent lives without discrimination, war and bloodshed.

The families and relatives of the fallen want nothing but to build a better world for everyone, but we have been oppressed brutally and forced to live in the worst possible conditions.  The Islamic Republic of Iran not only took the lives of our loved ones, but it also brought about the demise of their mothers, fathers and other family members, denying everyone a normal life.  Even worse, our children have been haunted too.  Generation after generations have been subjected to continuous threats and denied an opportunities to live as productive members of the society.

The account of what’s been done to me is an example of how the regime has treated the families of the fallen.  I have been arrested numerous times just because I have been after the truth, sought justice and demanded answers.  I have been summoned to the Intelligence Agency many times and have lost my job.  In February 2008, my passport was confiscated at the airport.  I have been tried and sentenced to four years in prison with three and a half years suspended.  These days, I live my life, fearing the moment when I must return to prison to serve the remainder of my term.  On February 3, 2013, I was ordered to report to Evin Prison but was sent back home.  My suitcase still sits in a corner of the house, remaining there until the next summon arrives.  Now that I have written this letter to describe the bitter truth of what has conspired against us, I honestly don’t know what is going to happen to me next.

The greatest tragedy is that no government official has ever given the families of the fallen any answers.  The Islamic Republic of Iran hasn’t told us what was done to our loved ones behind bars.  Since you are after transparency in government, we ask you to address, at a minimum, the following questions:

1.     How were the executions of political prisoners in the 1980s, especially those killed during 1988, carried out?
2.     Why were prisoners who were serving their terms behind bars executed without notifying their families?
3.     Why were the political prisoners retried behind closed doors in secret by the Execution Commission?
4.     Why haven’t government officials formally answered any of our questions to clarify why and how these mass killings occurred?
5.     Why doesn’t the regime tell us where exactly the executed political prisoners are buried?
6.     Why doesn’t the regime give the prisoners’ last words and testaments to their families?
7.     Why does the government continue to torment and harass the families who wish to gather in Khavaran?
8.     Why doesn’t the regime let us freely commemorate the fallen in our homes and at Khavaran or other cemeteries?
9.     Why did the regime attempt to destroy Khavaran once more in 2008 and failed to address our complaints?
10.  Why has the main entrance to Khavaran been blocked for the last five years?  What is to be achieved by forcing elderly parents to walk a considerable distance to reach the unmarked graves of their loved ones?
11.  Why doesn’t the regime let the family of the fallen to mark their graves, plant flowers and trees, and irrigate and clean the cemeteries?
12.  Why has the regime denied us the right to petition the government for redress of our grievances?

Mr. Rouhani, are you aware of the fact that the minister of “justice” chosen by you to fill this post was a member of the Execution Commission 25 years ago?  Do you know that he was the one who issued death sentences for thousands of innocent human beings including two of my own darling brothers?  Do you know that they were serving prison terms at the time when they were retried and sentenced to death?

Among those who voted for you are lots of people who are the families of the fallen.  They are individuals whose fathers, mothers, spouses, siblings and children have been killed by the Islamic regime.  They are from families who have persevered through tough times, surviving in the face of adversity despite constant pressures.  Only because they’ve been left without any other alternatives, they participated in the elections which resulted in nothing but the shifting of the same players along the political scene.  However, if this time around nothing changes, and their needs and demands are ignored, without a doubt, they will seek other alternatives.

If you and other government officials truly understand the current conditions and comprehend the bitter truth, you know that you must do something at least to save yourselves.  You must do something today because tomorrow, it will be too late.

Mr. President, this year coincides with the 25th anniversary of the mass executions of political prisoners in 1988.  We are still seeking to find the truth about what happened; we are still waiting for government officials to answer our questions.  Until such time as the truth comes out, our grief and sense of loss linger, and our commitment to follow through continues.

We ask you to stop tormenting and harassing the families of the executed dissidents.  Open the doors of Khavaran to us and stop interfering with our ceremonies to commemorate the anniversary of the fallen.  We demand to know exactly where our loved ones have been buried.  We would like to care for their graves as we see fit.  At a bare minimum, we are entitled to these rights.  So we ask you to acknowledge and respect them.

Those of us who seek justice have strived to build a better life worthy of human beings, hoping that the world will never witness such crimes repeated again.

Mansoureh Behkish
August 7, 2013

Tags:

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

21 نظر

  1. یکی از قاتلین رفقایم وزیر شد، تکبیر برادران!

    http://www.iranglobal.info/node/22474

  2. درودبرمنصوره بهکیش .خوشحالم که دراین کشورهنوزباهمه فشارهاشیرزنانی برای دادخواهی بپامیخیزندوانچه راکه مردمی درسکوت به نام زندگی میگذرانندبافریادخودیادامرمیشوند.آقای روحانی شمامیگوییدبطورمستقل وبدون هیچ فشاروتحمیلی کابینه راانتخاب کردیدپس انتخاب آقای پورمحمدی چه چیزی راثابت میکند.لطفاشماکه ادعای دموکراتیک بودن داریدبرای مردم روشن کنید.

  3. عکس منتشرشده خواهروبرادران منصوره رانگاه میکنم وباخودمیگویم به چه گناهی .آیاعاشق محرومان بودن تاوانش مرگ است .آقای روحانی چه کسی ایاشمامیتوانیدجواب دهید.

  4. درود بر انسانهای آزاده ای که در سخت ترین شرایط، آمران و عاملان کشتارهای بیش از سه دهه از رژیم اسلامی را به چالش می گیرند و بطور منطقی، انسانی و عاطفی، سئوالات خود را که سئوالات ملت خاموش است را مطرح می کنند. بدون شک رئیس جمهور جدید و کابینه اش، هیچگونه پاسخی برای این سئوالات نخواهد داشت. چون این ها از قماش همانهائی هستند که قتل ها را انجام داده اند. هرگونه جوابگوئی و داد پس دادن، یعنی تیشه به ریشه نظام اسلامی. بی جهت نیست که اصلاح طلبان و چپ اصلاح طلب شده، چارچنگولی پایه های این نظام را نگه داشته اند تا مبادا، ریشه خودشان هم زده شود. زنده و همیشه سربلند باشی خانم منصوره بهکیش.

  5. شرم بر کسانی که در خارج از ایران، آزادنه زندگی می کنند، و بخاطر منافع شخصی خود، بخاطر پول هائی که در ایران دارند، بخاطر استفاده از مواهب ضد بشری رژیم اسلامی، به نفع آقایان، بخاطر اندیشه های غلط و پوسیده، از همه جنایات رژیم چشم پوشی می کنند و به نام اصلاح طلب و چپ اصلاح طلب، خواهان حفظ نظام و بنای تبعیض گرا و ضد حقوق بشر قانون اساسی رژیم اسلامی هستند. آیا خانمها و آقایانی که سنگ اصلاحات به سینه می زنند، نمی دانند "خانه از پای بست ویران است"؟ قانون اساسی که بر ارکان مذهبی شکل گرفته باشد با تعبیر و تفسیر و تأویل های مصلح اندیش ترین افراد، درست نمی شود؛ چون در دل خود تبعیض گراست، چرا؟ چون قانون اساسی شرعیه است. ضمانت قانونی ندارد. حتی اگر کسی هم برخی قوانین ثانویه را (مثل زمان شاه) با فتوا تغییر دهد، یکی دیگر می آید و آن را با فتوای دیگری عوض می کند.
    ای خارج نشینان مصلحت اندیش منفعت جو، به خود آید و اگر کمکی برای منصوره بهکیش ها نیستید، چوب لای چرخ آنان نیز نباشید

  6. درود بر منصوره بهکیش که هیچگاه مهر سکوت بر لب نداشته است
    و خواسته های بر حق او , خواسته های همه خانواده ها و رنج کشیدگان
    سی و چهار سال گذشته در سر زمین مان است . شجاعت و شفاف بودن
    ترا برای همه آرزو داریم ....فاطمه رضایی

  7. من نامه منصوره بهکیش به حسن روحانی را با غرور و سربلندی و با خجالت و شرمساری خواندم. کلمه کلمه نوشته منصوره بهکیش در من این احساس های متضاد را ایجاد می کرد. احساس غرور می کردم که به رغم 34 سال سرکوب و کشتار، هنوز منصوره های بهکیش هستند تا خواست آزادیخواهی و عدالت طلبی مردم ایران را چنین بی پروا فریاد کنند. و شرمسار و سرافکنده که ما در خارج از کشور با ملاحظات و محافظه کاریهامان آیا در حد مردم ایران و نمایندگان آزاده شان مثل منصوره بهکیش هستیم.

  8. این لینک نوشته منصوره بهکیش در بالاترین است
    https://www.balatarin.com/permlink/2013/8/7/3372720

    کسانی که کاربر بالاترین هستند محبت کنند به آن مثبت بدهند تا بیاید صفحه اول و تعداد بیشتری از افراد آن را بخوانند

  9. باارادت نسبت به خانم بهکیش
    اگر دنیای دیگری هست، جانباختگان تو که جانباختگان ملت ایران هستند، سرافراز و خرسند از شجاعت و پایداری تو هستند.
    ایکاش همه گان از تو می آموختند.

  10. از کران تا به کران
    لشکر ظلم است ولی
    از ازل تا به ابد
    فرصت درویشان است

    زائد است برایت از ظلم و جور وستم و دربدری بنویسم
    زائد است برایت از سالهادلتنگی، تنهائی و وحشت مرگ بنویسم
    زائد است اگر بگویم که درد مشترکمان را تو بردوش کشیدی و تنهایت گذاشتیم


    زمین تهیست ز مردان همین توئی باقی
    که عاشقانه ترین ترانه را دوباره بخوانی
    بخوان به نام گل سرخ...

    دست های نجیب مادر را میبوسم و دستهای تو را هم
    باشد که فرزانگی جهان را رویت کنی

    ان فرو ریخته گلهای پریشان در باد
    کز می جام شهادت همه هوشانند
    یادشان زمزمه نیمه شب مستان باد
    تا نگویند که از یاد فراموشانند

  11. آقای روحانی جواب منصوره بهکیش راچگونه خواهیددادآیااعتقادداریدکه کوچکترین خواسته این خانواده رابراوریدتاآزادانه بتوانندبرگورهای خالی فرزندانشان اشکی بریزندودسته گلی به یادگاربگذارند.ویاشماهم دستورخواهیددادتاشقایقهای وحشی راکه درهربهاربرگورانهامیرویدپرپرکنندتارهگذارانی که ازان وادی میگذرندهرگزخبردارنشوندکه چه جانهای عزیزی درزیرخاک انجاآرمیده اند

    پگاه

  12. چند کلمه ای که در ستایش خانم بهکیش بزرگوار در صفحه فیس بوک خودم ، بلادرنگ پس از دیدن نامه پر درد ایشان نوشتم:
    نامه ای از یک زن شجاع، آگاه، مبارز، زندان رفته که دو برادرش را در سال ۶۷ از دست داده است
    نامه زنی که در ایران زندگی می کند و انتخابات را تحریم کرده بود و آن را بی باکانه در این نامه اش می آورد
    آسمان ایران ، پر از ستاره است.
    درود بر خانم منصوره بهکیش

  13. سپاس فراوان از بانو منصوره بهکیش، این سنبل مقاومت و خردِ سیاسی در مقابل خودکامگان رژیم. این بانوی گرامی،در عین حال که هر لحظه "در انتظار اجرای حکم زندان" در داخل کشور بسر میبرد، با صراحتی تحسین انگیز اعلام میدارد که انتخابات در ایران آزاد نیست و حسن روحانی را، بدرستی، نه رئیس جمهور ایران بلکه "رئیس جمهور حکومت جمهوری اسلامی" خطاب میکند. بدیهی است و مسلما بانو بهکیش میدانند که در ماهیت روحانی و سایر سردمکاران نظام نیست که به مطالبات 12 گانهِ طرح شده پاسخگو باشند، چونکه در صورت بروز هر نوع شفافیتِ سیاسی/حقوقی تمامی آنها در برابر مردم ایران مسئول خواهند بود و مسلما کل نظام پاشیده خواهد شد. با این وجود، خواسته های دمکراتیک و حق طلبانه میبایست همواره طرح گردند، چونکه تنها بر فراز پیشبرد این گونه کارزارهای افشاگرانه و آزادیخواهانه است که در فردای پس از برچیدن نظام فقاهتی موجود، مردم ایران با حمل انبانی از تجربهِ تاریخی و شناختِ لازم از ضرورت نهادینه شدن اساسیترین آزادیهای سیاسی و حقوق مدنی بهتر میتوانند به ایجاد یک جامعه انسانیتر بپردازند.
    تمامی تلاشگران راه آزادی و عدالت پیروز باشید
    فرامرز

  14. درودبرمنصوره بهکیش خواهریکه 4برادرویک خواهروشوهرخواهرخودرادرسالهای 60ازدست داده واین انسانهای پاک وشریف جزجان باختگان این دهه هستندکه هنوزهیچ مقامی مسولیت این کشتاررابه عهده نگرفته مخصوصاجنایت سال 67که مئسولین جمهوری اسلامی ه نوعی ازان فرارمیکنند.آقای روحانی شماچطورتوان جواب دادن به منصوره بهکیش ومادرنازننینشان راداریدمادری دراستانه نودوچندسالگی منتظرمعرفی قاتل وقاتلین فرزندانش است .وحتی وصیت نامه بچه هایش رابه اوندادن وبه اواجازه رفتن برگورخالی فرزندانش راننمیدهند

  15. مشکل در این است که عده ای به امامزاده ای دخیل بسته اند که با هیچ ترفند و چشم بندی هم معجزه نمی کند. نظام اسلامی و دادخواهی!؟ نظام اسلامی و پاسخگوئی!؟ زهی تأسف. اگر این نظام شعور و قدرت پاسخگوئی و عدالت خواهی داشت که کار ما به این جا نمی رسید که به مادر و خواهری حتی اجازه گذاشتن گل بر خاکی که نمیدانند عزیزانشان کدام قسمتش خوابیده اند بگذارند. کارگزاران این رژیم از سایه خود هم می ترسند. به همین دلیل فقط سرکوب می کنند. این مهم با ما است که به هیچ بخش و گروهی از این نظام دلخوش نکنیم و گمان بریم که با اصلاحات، نظامی که قوانینش برآمده از مذهب، و در نتیجه تبعیض گرا و خشن است، حکومتی سکولار دمکرات را پیش برد. نامه سرکار خانم بهکیش فاشگوئی است. به هر سئوالش باید به دقت توجه کرد.
    زنده و جاوید خانواده بهکیش

  16. نامه سرگشاده خانم منصوره بهکیش، از دل و زبان خاموش بازمندگان آزادیخواهانی برخاسته که در مقاطع خاص، در جمهوری اسلامی، جان عزیز خود را از دست داده اند. بازماندگان، هرگز دادرسی نداشته اند. این صدای عدالتخواه، زنده است و هنوز به دنبال آمران و عاملان قتل عزیزان خود منعکس و گسترش می یابد.
    پیروز و پایدار باشی خانم بهکیش
    باشد تا داد خود و همه بازماندگان شهیدان، که هر روز و هر شب، را با داغ عزیزان خود سر می کنند، بستانی.

  17. همراهان گرامی با درود به شما
    از ابراز همدردی و همراهی شما بسیار سپاس گزارم. امید با پایداری و پیگیری مستمر ما و همه دادخواهان و با اعتقاد به این که حق گرفتنی است نه دادنی، دنیایی انسانی به دور از جنگ و نابرابری و بی عدالتی بسازیم و بیدادگری را ریشه کن کنیم.
    هرچند ممکن است خودمان از آن بهره ای نبریم ولی همین که بدانیم به عنوان ذره ای کوچک می توانیم در ساختن آن موثر باشیم، برای ما کافی است.

    آری، آری، زندگی زیباست

    زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست

    گر بیفروزیش

    رقص شعله اش در هر کران پیداست

    ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست

    زندگی را شعله باید برفروزنده

    شعله ها را هیمه سوزنده

    جنگلی هستی تو، ای انسان!

    جنگل، ای روییده آزاده

    سربلند و سبزباش، ای جنگل انسان

  18. لطفآ به لینک زیر مراجعه کنید و در صورت تمایل دادنامه منصوره بهکیش را که در دهه
    شصت ۴ برادر، یک خواهر و همسر خواهرش را از دست داده است و بارها در راه
    دادخواهي خود به زندان رفته است , امضاء کنید و در راه رساندن صدای او و دیگر
    دادخواهان همراه ما باشید . حامیان مادران پارک لاله - دورتموند
    http://www.gopetition.com/petitions/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%85-%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%A8%D9%87%DA%A9%DB%8C%D8%B4.html#sign

  19. http://www.gopetition.com/petitions/نامه-خانم-منصوره-بهکیش.html#sign
    لطفآ به لینک زیر مراجعه کنید و در صورت تمایل دادنامه منصوره بهکیش را که در دهه
    شصت ۴ برادر، یک خواهر و همسر خواهرش را از دست داده است و بارها در راه
    دادخواهي خود به زندان رفته است , امضاء کنید و در راه رساندن صدای او و دیگر
    دادخواهان همراه ما باشید . حامیان مادران پارک لاله - دورتموند

    Petiton for support of Madame Mansoureh Behkish Letters
    www.gopetition.com

  20. جمهوری اسلامی یکی از سیاهترین و خون آشامترین حکومتهای تاریخ است. حسن روحانی با آن لبخند فریبکارانه و لالائی های رذیلانه اش امروز برای نجات این حکومت در حال موت از پشت پرده به جلوی پرده آورده شده است و آنهم با توافق مشترک همۀ جناحهای این رژیم ترور و وحشت. دست او همانقدر به جنایت آغشته است که مصطفی محمدی، خمینی، خامنه ای، رفسنجانی و غیره. چاره فقط یک چیز است و آنهم فرستادن همۀ این جنایتکاران به زباله دان تاریخ با همان روشی که شاه و دار و دسته اش را فرستادیم : اعتصابات عمومی و تظاهرات سراسری.

دیدگاه تان را وارد کنید