روز جهانی کارگر و روز معلم خجسته و مبارزات‌شان متحد و پیروز باد!

یکم ماه می روز جهانی کارگر که امسال برابر با ۱۲ اردیبهشت است، در ایران روز معلم نیز هست و کارگران و زحمتکشان و معلمان مبارز برنامه‌هایی را برای تجمع و اعتراض و اعتصاب در این هفته تدارک دیده‌اند. زندگی کارگران، کارمندان، معلمان، پرستاران، بازنشستگان و تمام زحمتکشان ایران به هولناک‌ترین شکل ممکن در طی ۴۵ سال گذشته رسیده است و تبعیض و بی‌عدالتی و زندگی زیر خط فقر بیداد می‌کند. اکثریت مردم ایران از کارگر، معلم، پرستار، کارمند، بازنشسته، دانشجو، نویسنده، شاعر، هنرمند، روزنامه‌نگار، مغازه‌دار، دست‌فروش، کولبر، راننده، کشاورز و … حتی پزشکان جوان همه و همه جزو کارگران و زحمتکشان شده‌اند و زندگی‌شان با فقر شدید و با فلاکت بسیار سپری می‌شود. اگر بخواهیم از این فلاکت نمونه‌ای بیاوریم، افزایش خودکشی کارگران و زحمتکشان و حتی پزشکان و کادر درمان است که خانواده‌های بسیاری را داغدار کرده‌اند و قلب ما را به شدت به درد می‌آورند و خشم ما را دو چندان می‌کنند. وقتی پزشکان جوان و کادر درمان که پس از سال‌ها تلاش خودشان و خانواده‌های‌شان، آرزوهای‌شان متحقق نمی‌شود و از سر استیصال خودکشی می‌کنند، نشان می‌دهد که سایر زحمتکشان، به‌ویژه فرودستان جامعه چه وضعیت فاجعه‌بار و ناعادلانه‌ای دارند و گمنام در شهرها و روستاها و حاشیه‌ی شهرها، یا در خیابان‌ها و زیر پل‌ها یا در بیمارستان‌ها و درمانگاه‌ها به طرق مختلف می‌میرند یا خودکشی می‌کنند و در حقیقت کشته می‌شوند و ضرورت دارد که خانواده‌های دادخواه ۴۵ سال گذشته و جنبش دادخواهی منسجم‌تر و متحدتر از گذشته به همراه سایر جنبش‌ها به خیابان بیایند.

در این میان شرایط کار زنان کارگر و زحمتکش فاجعه بارتر و حقوق‌شان به مراتب پایین‌تر است. در زمان اخراج و تعدیل نیروی کار، باز این زنان یا دیگر اقشار آسیب‌پذیر جامعه هستند که در ردیف اول اخراج قرار می‌گیرند. زنان* نه تنها از حقوق و تأمین اجتماعی برابر با مردان برخوردار نیستند، بلکه زیر بار شدیدترین تبعیض‌ها، توهین‌ها و تهدیدهای جنسیتی از طرف حاکمیت و جامعه مرد-پدرسالار هستند. زنان* حتی در تحصیل یا در بازداشت نیز جنس دوم محسوب می‌شوند و زندگی برای‌شان بسیار طاقت فرسا شده است. اگر بخواهیم از زنان خانه‌دار و وظایف مستمر و سخت روزمره‌ی آن‌ها بدون مزد و بدون تأمین اجتماعی یا از خشونت‌های خانگی به زنان بگوییم که یک تومار می‌شود. کارگران و زحمتکشان مناطق محروم و شهرهایی که برای رفع ستم ملی مبارزه می‌کنند نیز زیر بار تبعیض شدید و ستم مضاعف حاکمیت و فاشیست‌های مرکزگرا کمرشان خرد می‌شود و بسیاری از اعدا‌م‌ شدگان نیز از این مناطق هستند.

از این میان سیل وحشتناک بیکاران و صدمات بی‌شمار ناشی از بیکاری و بی‌خانمانی یا حوادث هولناک ناشی از نبود ایمنی در کار و نبود تأمین اجتماعی در کارهای موقت کمتر از سه ماه که کارفرمایان و شرکت‌های پیمانکاری خون میلیون‌ها کارگر را به تبعیض آمیزتزین شکل ممکن می‌مکند را نمی‌دانیم در کجای دلمان بگذاریم و گاه انسان از این همه ستم و تبعیض و بی‌عدالتی در مورد زحمتکشان و فرودستان ایران زبانش لکنت می‌گیرد یا مجبور می‌شویم فقط یک سری کلیات تکراری را پشت هم ردیف کنیم و بگذریم و مدام نیز عذاب وجدان می‌گیریم که چرا از این همه بی‌عدالتی و نابرابری کم گفته‌ایم. در چنین شرایط هولناک و فاجعه‌باری، روزی نیست که خبر اخراج کارگران و معلمان و سایر زحمتکشان را نشنویم. تنها یک نمونه اوج این همه بیداد و تبعیض را نشان می‌دهد. کولبر نیوز خبر داده است: «در آستانه‌ی روز جهانی کارگر بیش از ۱۷۰ کارگر شهرداری سقز از کار اخراج شدند»! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

در چنین شرایط فاجعه‌باری سرکوب کارگران و زحمتکشان نیز بیداد می‌کند و این شرایط باز هم آن‌ها و خانواده‌های‌شان را با بیکاری و فقر بیشتر روبرو می کند. با وجود این، روزی نیست که صدای اعتراض کارگران، معلمان، بازنشستگان و پرستاران را نشنویم و به طور مستمر و با شجاعت بسیار به خیابان‌ها می‌آیند و خواسته‌های خود را فریاد می‌زنند. معلمان و بازنشستگان که سال‌هاست به طور مستمر و پیگیر هر هفته در بسیاری از شهرهای ایران تجمع و اعتراض و اعتصاب دارند. کارگران نیز مدام در حال اعتراض و اعتصاب هستند. کشاورزان و روستايیان نیز در طی این سال‌ها بارها صدای اعتراض‌شان را بلند کرده‌اند. بی آبی و محرومیت و محدودیت و کمبود امکانات بهداشتی و آموزشی و تبعیض فراوان، زندگی‌ اغلب آن‌ها را فلج کرده است.

صدایی از اعتراض کارگران و زحمتکشان:

- کارگران کاغذ پارس در شوش بیش از ده روز متوالی است که در اعتراض به اخراج ۱۰۰ تن از کارگران این مجموعه و بلاتکلیفی شغلی، مقابل ساختمان فرمانداری شوش تجمع می‌کنند و گفته شده که ۱۲ تن از آنان احضار شده‌اند.
- تعدادی از کارگران گروه ملی صنعتی فولاد اهواز که توسط مدیریت و حراست شرکت اخراج شده‌اند، علاوه بر تحصن مقابل شرکت، یکم اردیبهشت به تهران آمدند و مقابل ساختمان اصلی بانک ملی تجمع نمودند. دوم اردیبهشت نیز جلوی مجلس شورای اسلامی در تهران تجمع کردند. «نابود باد بندگی، زنده باد زندگی – مقاومت زندگی است».

صدایی از اعتراض معلمان:

فراخوان شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران: وعده‌گاه ما روز پنج‌شنبه ۱۳ اردیبهشت ساعت ۱۰ صبح

- تهران؛ روبروی سازمان برنامه و بودجه
- مراکز استان‌ها؛ روبروی ادارات کل آموزش و پرورش استان‌ها
-  شهرستان‌ها: روبروی ادارات آموزش و پرورش

صدایی از اعتراض بازنشستگان: نهم و دهم اردیبهشت بازنشستگان کشوری، لشگری، فولادی و تأمین اجتماعی در شهرهای مختلف ایران در اعتراض به فساد، بی‌عدالتی، تبعیض و عدم اجرای همسان‌سازی حقوق‌شان تجمع داشتند. آن‌ها شعار می دادند. «حجاب حجاب شعارشان، دزدی و غارت کارشان»، «روسری را رها کن، فکری به حال ما کن»، «توماج یک ملته، ملتو آزاد کنید»، «دولت سرمایه‌دار، علیه نیروی کار»، «این صندوق فولاده، یا لونه‌ی فساده»، «دولت ورشکسته برای بازنشسته، شمشیر رو از رو بسته»،«بازنشسته داد بزن، حقتو فریاد بزن».«بازنشسته، کارگر، اتحاد، اتحاد».

صدایی از اعتراض کشاورزان: نهم و دهم اردیبهشت مردم روستای علی‌آباد در سمیرم در اعتراض به غارت آب و منابع زیست‌شان و سدسازی غیر مجاز سرمایه داران به خیابان آمدند و سرکوب‌گران با لشگر کشی و ماشین آب‌پاش به آن‌ها حمله کردند. گفته شده زنان در صف اول این اعتراض‌ها بوده‌اند.

صدایی از اعتراض دانشجویان: دانشجویان که اغلب از خانواده‌های متوسط جامعه هستند، ولی خودشان و خانواده‌های شان زیر خط فقر زندگی می‌کنند نیز صدای اعتراض‌شان هر روز بلند است. آن‌ها نه تنها برای آزادی می‌جنگند، بلکه برای رفع هرگونه تبعیض و ستم و نابرابری نیز می‌جنگند زیرا کمر خود و خانواده‌های شان زیر بار ستم و تبعیض خرد شده‌ است و با هزاران مشکل امکان تحصیل آن‌ها مهیا می‌شود و با سختی فراوان و دهها سد ناعادلانه به دانشگاه وارد می‌شوند، ولی به راحتی آن‌ها را ستاره‌دار یا از دانشگاه اخراج یا بازداشت، شکنجه و یا اعدام می‌کنند. یادمان نرفته است که بسیاری از اعدام شدگان دهه شصت نیز از دانشجویان مبارز و آگاه بودند. هم‌اکنون دانشجویان دانشگاه بهشتی در اعتراض به بازداشت دینا قالیباف و دیگر دانشجویان بازداشتی یا محروم از تحصیل نوشته‌اند: «دینا قالیباف یکی از صدها دانشجوی معترض، اخیراً بازداشت شده است. جرم وی تنها استیصال، سرکوب و حملات وحوش جمهوری اسلامی است.» آن‌ها خطاب به سرکوب‌گران ریز و درشت داخل و خارج از دانشگاه نوشته‌اند: «ما بی‌شماریم. اگر فرایند تبدیل دانشگاه به میدان جنگ را متوقف نکنید، ما برای حمایت از خواهران و برادران‌مان به میدان می‌آییم. لحظه‌ای ما را دست کم نگیرید. هر چه بیشتر بر جنگ‌طلبی خود علیه زنان تأکید کنید؛ بیشتر بر تخریب خود دامن می‌زنید. واقعیت آن چیزی است که مقاومت می‌کند»؛ مقاومت ادامه دارد.» و آن‌ها خواستار آزادی و بازگشت به تحصیل بی قید و شرط تمام دانشجویان شده‌اند.

چرایی و چگونگی اعدام‌ها:

گفته می‌شود که بسیاری از اعدام شدگان به خاطر مواد مخدر اعدام می شوند، ولی اگر به شرایط زندگی اعدام شدگان توجه کنیم، متوجه می‌شویم که اغلب آن‌ها از خانواده‌های زحمتکش و ضعیف‌ترین قشر جامعه یا از ملیت‌های تحت ستم هستند. کمتر دیده‌ایم که فلان سرمایه‌دار که تولید یا توزیع کننده‌ی مواد مخدر است یا میلیاردی اختلاس کرده را اعدام کنند. اگر قصد حاکمیت اسلامی از این اعدام‌ها ریشه‌کن کردن مواد مخدر است چرا دست تولید و توزیع کنندگان اصلی مواد مخدر که گفته می‌شود از سپاه پاسداران‌ هستند را باز گذاشته‌اند؟ به نظر ما چند علت دارد؛ اول این‌که همدستان‌ حاکمیت در فساد و توزیع مواد مخدر سود سرشاری می‌برند و در نتیجه از حاکمیت دفاع می‌کنند، دوم این‌که مردم را درگیر اعتیاد می‌کنند و در نتیجه از مبارزه برحذر می‌دارند، سوم این‌که برای تبلیغات سیاسی خود نیاز دارند که تعدادی را اعدام کنند تا بتوانند شعار دهند که ما با مواد مخدر مشکل داریم. زندانیان سیاسی را نیز با اتهام‌های مفسد فی‌الارض و محاربه یا برای قصاص اعدام می‌کنند یا چنین احکامی برای‌شان صادر می‌کنند و مدت‌های طولانی آن‌ها و خانواده‌های‌شان را زیر شکنجه و اعترافات اجباری قرار می‌دهند تا بتوانند معترضان را بترسانند و به سکوت بکشانند، ولی دیده‌ایم که با صدور احکام اعدام یا اجرای احکام اعدام زندانیان سیاسی، شدت اعتراض‌ها اوج می‌گیرد و بر خشم فروخورده‌‌ی مردم و تنفر از حکومت اسلامی - ارتجاعی ایران می‌افزاید و بی‌تردید روزی نه چندان دور، خشم از این همه سرکوب، تبعیض و بی‌عدالتی به انقلابی بنیان‌کن بدل خواهد شد.
- در همین روزها خواننده‌ی معترض و مجبوب مردم ایران، توماج صالحی که شجاعانه در حمایت از مردم زحمتکش ایران و علیه فساد، ظلم و تبعیض جمهوری اسلامی ایران می‌خواند را به اعدام محکوم کرده‌اند. توماج عزیز نیز تنها زندانی سیاسی نیست که این روزها به اعدام محکوم شده است. حداقل سه زندانی سیاسی دیگر به نام‌های؛ رضا رسایی، عباس دریس و مجاهد کورکور و تعدادی دیگر از زندانیان سیاسی و هم‌چنین تعداد بیشتری از زندانیان عمومی به اعدام محکوم شده‌اند و جان‌شان به شدت در معرض خطر است و ضرورت دارد که علیه اعدام و شکنجه قیام کنیم و اجازه ندهیم که جان‌های عزیزی را دوباره از ما بگیرند.

چند نمونه از سرکوب فعالان کارگری و معلمان:

- در آستانه روز جهانی کارگر شماری از اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس تهران و حومه و فعالان کارگری زن و مرد زندانی در زندان اوین از جمله: ریحانه انصاری‌نژاد، آنیشا اسداللهی، رضا شهابی، کیوان مهتدی، داوود رضوی و حسن سعید را به پرونده‌سازی جدید تهدید کرده‌اند.
- سه معلم خوزستانی به دادگاه کیفری اهواز احضار شدند.
- خالد احمدی عضو انجمن صنفی معلمان کوردستان و فعال محیط زیست دهم اردیبهشت بازداشت شد.
- هشت تن از فعالین جنبش صنفی معلمان کوردستان به نام‌های؛ فرزاد صفی خان‌پور، فیصل نوری، مجید کریمی، محی‌الدین ریحانی، غیاث نعمتی، صلاح حاجی میرزایی، رضا طهماسبی و عابد عباسی به هیات تخلفات و واحدهای امنیتی آموزش و پرورش احضار و تهدید شدند.
- امروز سه شنبه ۱۱ اردیبهشت، عزیز قاسم‌زاده این هنرمند و فعال صنفی فرهنگیان گیلان، با پایان ۱۰ روز مرخصی درمانی به زندان لاکان رشت بازگشت.

جمهوری اسلامی ایران، فاسدترین، کثیف‌ترین و ارتجاعی‌ترین حاکمیت سرمایه‌داران در جهان است، سرمایه‌دارانی که اغلب یا سپاهی یا امنیتی یا روحانی هستند و از رانت‌های کلان حکومتی به بی‌شرمانه‌ترین شکل ممکن و با استفاده ابزاری از دین و تحمیق مردم، سودی سرشار می‌برند و آزادانه و بدون پاسخ‌گویی به مردم زندگی می‌کنند. جمهوری اسلامی ایران نه آن دموکراسی نیم‌بند کشورهای اروپایی را دارد، نه آن تأمین اجتماعی و نه تأمین بهداشت و آموزش رایگان و نه برخورداری از حق اعتراض و اعتصاب و تشکل را. همه چیز یا پولی است یا تأمین اجتماعی آن حقیرانه‌ترین و تبعیض آمیزترین شکل ممکن را دارد و هر صدای مخالفی را با وحشیانه‌ترین شکل ممکن سرکوب و تعدادی را نیز هر روزه اعدام می‌کند تا بتوانند با ایجاد رعب و وحشت حاکمیت خود را سر پا نگاه دارند. ولی اعتراض‌های هر روزه‌ی کارگران، معلمان، زحمتکشان و زنان شجاع و مبارز ایران که بی‌نظیر برای برخورداری از حق پوشش و کنترل بر بدن خود در برابر سرکوب‌های وحشیانه‌ی این حاکمیت ارتجاعی ایستاده‌اند، برگ درخشانی از عزم و اراده‌ی مصمم آن‌ها برای رهایی از هرگونه ستم و تبعیض است. سرکوب‌، ظلم و تبعیض‌های بی شرمانه‌ی حکومت نه تنها عزم تمام این مبارزان را سست نمی‌کند، بلکه خشم انقلابی‌شان را هر روز بیشتر و بیشتر می‌کند و با همبستگی با همدیگر می‌روند تا از هر نوع دیکتاتوری و هرگونه تبعیض و مرد-پدرسالاری رهایی یابند.

ما مادران پارک لاله ایران، به عنوان صدایی از زنان مبارز و جنبش دادخواهی مردم ایران، فریاد اعتراض‌مان را علیه این همه سرکوب، تبعیض‌، بی‌عدالتی‌ و نابرابری بلند می‌کنیم و خواهان رهایی از جمهوری فاشیستی اسلامی ایران هستیم. آروزی ما این است که جنبش‌های مستقل و مردمی روز به روز قوی‌تر و متحدتر شوند و با اعتراض و اعتصاب‌های پیوسته و متحد بتوانیم کمر این رژیم ظالم، سرکوبگر، جنایت‌کار، فاسد و زالو صفت که خون مردم را این‌چنین ظالمانه در شیشه کرده است را بشکنیم. بی تردید رهایی ما زمانی به نتیجه‌ی مطلوب خواهد رسید که مبارزات ما همراه با آگاهی و برنامه‌ریزی و همبستگی بیشتر و بیشتر باشد و افق روشن و عادلانه‌ای را نیز پیش روی خود برای آزادی داشته باشیم. به امید روزی که قدرتمند و قدرتمندتر شویم و بتوانیم سرکوب، تبعیض، نابرابری و بی‌عدالتی را در ایران ریشه‌کن کنیم و شاد و رها و در صلح و آرامش و در آزادی، برابری و انسانی زندگی کنیم.

از شما دادخواهان می‌خواهیم که برای دستیابی به مطالبات زیر با ما همراه شوید:

۱) آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی، ۲) لغو مجازات شلاق و اعدام از جمله؛ اعدام، ترور، کشتار خیابانی، شلاق، شکنجه، سنگسار و قصاص، ۳) محاکمه و مجازات آمران و عاملان تمامی جنایت‌های صورت گرفته توسط مسئولان جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تا به امروز در دادگاه‌هایی علنی، عادلانه و مردمی (مجازاتی به جز اعدام)، ۴) برخورداری از آزادی بیان، اندیشه، قلم بدون قید و شرط، ۵) برخورداری از آزادی پوشش و حق کنترل بر بدن بدون قید و شرط، ۶) برخورداری از حق اعتراض، اعتصاب، تجمع، تشکل، سازمان‌ و احزاب مستقل، ۷) برخورداری از برابری حقوق شهروندی و رفع هرگونه ستم و تبعیض، ۸) جدایی کامل دین از حکومت. ما اعتقاد عمیق داریم که ساختار سراپا فاسد، سودمحور، تمامیت‌خواه و دیکتاتوری مذهبی – ارتجاعی و غیر دموکراتیک حکومت اسلامی ایران باید در هم شکسته شود و برای رهایی طرحی نو در اندازیم.

جنبش‌های مستقل و مردمی قدرتمندتر و همبسته‌تر باد!

پیروز باد قیام «زن*، زندگی، آزادی – ژن*، ژیان، ئازادی»!

مادران پارک لاله ایران
یازدهم اردیبهشت ۱۴۰۳


Tags: ,

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

0 نظر

دیدگاه تان را وارد کنید