در کارنامه ی جمهوری اسلامی جنايت بسياری به ثبت رسيده است. هيچ
کدام از اين جنايات کم اهميت نبوده اند، اما برخی از آن ها در خاطره ی جمعی جای
برجسته تری يافته اند. از جمله اعدام های دهه ی 60، تابستان 67، قتل های زنجيره
و... 28 خرداد 62 يکی از آن روزهايی است که در تاريخ جنايات اين حکومت به يادگار
مانده است
در کارنامه ی
جمهوری اسلامی جنایت بسیاری به ثبت رسیده است. هیچ کدام از این جنایات کم اهمیت
نبوده اند، اما برخی از آن ها در خاطره ی جمعی جای برجسته تری یافته اند. از جمله
اعدام های دهه ی ۶۰، تابستان ۶۷، قتل های زنجیره
و… ۲۸ خرداد ۶۲ یکی از آن روزهایی
است که در تاریخ جنایات این حکومت به یادگار مانده است. این روز، روز اعدام ۱۰ زن بهایى است که
همگی بهدلیل اعتقاد خود به بهاییت در میدان چوگان شیراز اعدام شدند. به آنها گفته
بودند که مسلمان شوند و در غیراینصورت اعدام خواهند شد. گفته شده آنها پیش از
انتقال به زندان عادل آباد شیراز، در بازداشتگاه سپاه شکنجه شده بودند. اجساد این
زنان هرگز تحویل خانواده هایشان نشد.
این زنان عبارت بود
از:
مونا محمود نژاد، ۱۷ ساله
طاهره ارجمندی، ۳۰ ساله، پرستار
اختر ثابت، ۲۵ ساله، لیسانس
پرستاری
رویا اشراقی، ۲۳ ساله، دانشجوی
اخراجی رشته دامپزشکی
شهین (شیرین)
دالوند، ۲۶ ساله، فارغ
التحصیل جامعه شناسی
مهشید نیرومند، ۲۸ ساله، فارغ
التحصیل فیزیک
سیمین صابری، ۲۵ ساله، کارمند
عزت جانمی، ۵۸ ساله
نصرت غفرانی، ۴۶ ساله
زرین مقیمی، ۲۹ ساله، لیسانس
ادبیات انگلیسی.
مونا محمود نژاد
جوان ترین عضو این گروه اعدامیان و دانش آموز دبیرستان بود و در حالی اعدام شد که
سه ماه قبل یعنی ۲۲ اسفند ۶۱ پدر او اعدام شده
بود.
مونا در زمان اعدام
۱۷ سال داشت. در ۲۱ آبان ۱۳۶۱ به همراه پدرش در
منزلشان بازداشت شد و به مرکز سپاه پاسداران منتقل شد و پس از مدتی به زندان عادلآباد
شیراز فرستاده شد، در حالی که پدرش نیز در بازداشت به سر میبرد. طی مدت بازداشت،
تحت بازجویی و فشارهای بسیاری برای بازگشت از باور دینیاش قرار گرفت؛ باوری که
در پایان به خاطر عدم پذیرش فشارها و خواستههای بازجویان، به محکومیت اعدام وی
منجر شد.
مونا در یکی از
انشاهایش در دوران دبیرستان نوشته بود: «چرا در کشور من همکیشانم از خانههایشان
ربوده میشوند؟ شبانه و با لباس خواب به مساجد برده میشوند و شلاق میخورند؟ همانگونه
که اخیرا در شیراز دیدهایم، خانههایشان غارت و آتش زده میشوند؟ صدها نفر با ترس
خانههایشان را ترک میکنند. چرا؟ به دلیل نعمت آزادیای که اسلام آورده است؟ چرا
من آزاد نیستم تا عقایدم را در این جامعه بیان کنم؟ چرا آزادی بیان نداشتهام به
طوری که در نشریات بنویسم و در رادیو و تلویزیون درباره عقایدم حرف بزنم؟»
مهرنوش نیرومند،
خواهر مهشید نیرومند در مصاحبه ای با «روز» گفته بود خواهرش پس از ۶ ماه و ۲۰ روز زندان، در ۲۸ خرداد ۶۲ اعدام شده است:
«دلیل اعدام خواهرم، اعتقاد او به دیانت بهایی بود ولی بهانه ای که آوردند فعالیت
های خواهرم در آموزش آموزه های دینی به کودکان بهایی بود. خواهر من در دانشگاه
فیزیک خوانده بود اما به دلیل بهایی بودن مدرک تحصیلی او را ندادند. او به بچه های
بهایی درس اخلاق، دعا و مناجات میداد. و همین بهانه دستگیری او بود. شبی که به
خانه ما برای بازداشت آمدند خودشان هم گیج بودند چون ما سه خواهر بودیم و
نمیدانستند کدام را باید بازداشت کنند. رفتند و دوباره بازگشتند و گفتند همان که
فیزیک خوانده بیاید و خواهرم را بردند».
خانم نیرومند گفته
بود: «قبل از اعدام از خواهرم و بقیه خواسته بودند که از اعتقادشان دست بردارند.
صراحتا گفته بودند در ۴ جلسه فرصت دارید مسلمان شوید و سپس آزاد شوید. اگر خواهرم و بقیه
مسلمان می شدند آنها را آزاد میکردند. روز قبل از اعدام که ما برای ملاقات رفتیم
شنبه بود. ملاقات انگار حالت خداحافظی داشت با اینکه نمیدانستیم میخواهند اعدام
کنند. خواهرم گفت مرا بردند و ازمن خواستند که مسلمان شوم اما گفتم من به آئین
خودم اعتقاد دارم. از او خواسته بودند ۴ بار تکرار کند و او هم تکرار کرده بود برای همین هم اعدام اش کردند.»
او می افزاید: «روز
بعد از ملاقات آنها را اعدام کردند و ما خیلی اتفاقی متوجه این مساله شدیم؛ بعد
پدرم رفت اما جسدها را تحویل ندادند. گفته بودند همانطور که به درک واصلشان کردیم
جسد ها را هم به همان طریق دفن کردیم. انها را با همان لباس های تن شان و بدون هیچ
گونه آداب و مراسمی دفن کرده بودند و به ما هم نگفتند کجا دفن کرده اند اما
قبرستان خود ما مشخص بود چند میت دفن شده و کجاها خالی بوده. محوطه ای در آنجا را
با بولدوزر زیر و رو کرده بودند و همان جا ۵ مادر و ۷ دختر را با همدیگر دفن کرده بودند.»
به گفته خانم
برومند دادگاهی برای خواهرش و بقیه کسانی که با او اعدام شدند تشکیل نشده بود:
«هیچ دادگاهی به شکل رسمی نبود. از آنها خواسته بودند مسلمان شوند خواهرم گفته بود
ما براساس اعتقادات دینی مان، همه ادیان الهی را قبول داریم اسلام و حضرت محمد را
قبول داریم. اما آنها میخواستند او دین خود را نفی کند. می گفتند اگر مسلمان شوید
آزادتان میکنیم و روی حرفشان هم بودند چون هر کسی برمیگشت آزادش میکردند. دورانی
که خواهرم زندان بود به تمام مراجع قانونی ان موقع مراجعه کردیم تظلم خواهی کردیم
ولی خیلی هایشان گفتند به ما مربوط نیست. با اینکه میدانستند خواهر من و بقیه آنها
هیچ گونه فعالیت سیاسی نداشتند. ما براساس اعتقادات دینی مان در فعالیت های سیاسی
شرکت نمیکنیم وآنها تنها به دلیل اعتقادات دینی شان اعدام شدند.»
اجساد این ده زن به
خانواده هایشان تحویل داده نمی شود و مخفیانه در قبرستان بهائیان شیراز دفن میشود؛
قبرستانی که در اردیبهشت ماه ۱۳۹۳ توسط سپاه پاسداران تخریب شد. این قبرستان تنها یادمانی است که
از اعدامشدگان بهائی در آن سالها به جای مانده بود و گفته میشود که نزدیک به ۹۰۰ نفر از کشتهشدگان
و اعضای این اقلیت مذهبی در آنجا به خاک سپرده شدهاند.
0 نظر