هر ویرانه نشان از غیاب انسانی است; قطع تلفن‌ها و ملاقاتهای ساناز الهیاری و امیرحسین محمدی‌فرد در پی اعلام اعتصاب غذا


اخبار روز 
آدينه  ۱۴ تير ۱٣۹٨ -  ۵ ژوئيه ۲۰۱۹


دو روز از اعتصاب غذای امیرحسین محمدی‌فرد و ساناز الهیاری نسبت به شرایط سخت بازداشت زندانیان هفت‌تپه و عدم تبدیل قرار بازداشت به وثیقه تا زمان قطعی شدن حکم می‌گذرد. تنها اقدام مسئولان زندان برای رسیدگی به درخواست آنها؛قطع تلفن‌ها و تماس‌های این زوج زندانی باهم بوده.درحالیکه ۲۲ خرداد ماه امیرحسین محمدی فرد، ساناز الهیاری، سپیده قلیان و اسماعیل بخشی به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب برای ابلاغ کیفرخواست منتقل شده‌اند، هنوز خبری از آزادی نیست. شش ماه فشار به بازداشتی‌های هفت‌تپه و خانواده‌هایشان سبب شد تا امیرحسین محمدی فرد برای بار سوم دست به اعتصاب غذا بزند. اعتصابی که تنها سلاح و صدای زندانیان در هجوم فشارها است.

شش ماه است که دیوارها بالا آمده و میان ما و آنها فاصله انداخته اما این فواصلِ دوری، نزدیکیِ صدایی را نوید می‌دهد که از کارخانه آغاز شده است. روزهای بازداشت، روزهای اعتراف‌گیری اجباری، اجبار برای نفی شکنجه روحی و فیزیکی، بازجویی و احضار خانواده زندانیان و فشار برای عدم اطلاع‌رسانی از وضعیت عزیزانشان است.

روزهای تحت فشار قرار دادن خانواده سپیده قلیان و اسماعیل بخشی و تهدید و فشار بر کارگران هفت‌تپه به خاطر حمایت از بازداشتی‌هاست.

روزهای تلخی و ایستادن عزیزانی که بعد از پنج ماه اتمام بازجویی‌ها و تحقیقات هنوز قرارشان به وثیقه تبدیل نشده و در بندند.
بارها نسبت به نگهداری زندانیان سیاسی در کنار زندانیان جرایم دیگر، عدم دسترسی به وکیل و تحلیل رفتن جسمی و روحی و عدم دسترسی به ملاقات کابینی با خانواده اعتراض کرده‌اند. فشارها تا سر حد لغو قرارداد کاریِ اسماعیل هم رسیده است. با این وجود سه عضو نشریه گام، سپیده و اسماعیل مصمم‌تر شده‌اند.

از طرفی اتهامات «اخلال در نظم عمومی» و «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» به اتهامات اسماعیل بخشی و سپیده قلیان اضافه شده و از طرف دیگر به اتهامات عسل محمدی و علی نجاتی علاوه بر «اجتماع و تبانی» و «تلاش برای برهم زدن امنیت ملی»، اتهام «همکاری با جریان‌های معاند نظام» نیز افزوده شده است. اتهامات بی‌اساسی که تماماً از سوی بازداشتی‌ها رد شده است.

به نظر می‌رسد در دستگاه فکری قوه قضاییه، بار معنایی کلماتی چون «امنیت»، «نظم عمومی» و «اکاذیب» به کل با واقعیت جامعه فاصله چند فرسخی دارد؛ به نظر می‌رسد سقوط معنادار دستمزد کارگران در ایران طی همین یک سالی که آقایان با تعجیل در حال فشار بر فعالان برابری‌طلب و ترقی‌خواه بودند، به قعر جدول مزدی کارگران جهان کمترین جایی در معنای این واژه‌ها ندارد و گویا دولت آشکارا صف خود را کنار امثال اسدبیگی‌ها، فرخزادها، ژائله‌ها انتخاب کرده است. این مسئله البته بر ما روشن بود، به ویژه بر کارگرانی که چهل روز در خیابان شعار دادند «اینهمه اختلاسگر، زندونه سهم کارگر».

قرار نبود کارگر شوربختی‌اش را با هویت مستقل خودش فریاد بزند. نهایتاً از نظر بورژوازی می‌توانست شوربختی و نارضایتی‌ کارگر سوخت‌بار تاختن بخشی از بورژوازی به بخشی دیگر برای امتیازگیری بیشتر باشد. مسئله جایی غیر قابل تحمل شد که هفت تپه در هفت تپه نماند. در زمانه خبرنگاری روابط عمومی‌چی ابزار فراهم بود تا هفت تپه نتواند صدایش را از شوش آنطرف‌تر ببرد. اما جنبش‌ها همراهان خود را می‌یابند و همراهان خود را می‌سازند.

البته که رفقای طبقه‌ای که روز به روز کم‌مقدارترین دستمایه‌های حق و حقوقش را از دست می‌دهد، دشمن شماست. طبعاً اختلاسگران، کیسه‌دوزانِ حاصل کارِ کارگران بر آشفته شدند و این برای ما ذره‌ای جای تعلل ندارد. دفاع ما از کمپین حمایت از بازداشت‌شدگان هفت‌تپه و ترقی‌خواهان جانانه‌تر است؛ چرا که اطمینان داریم «هر ویرانه نشان از غیاب انسانی است.»

کمپین حمایت از بازداشت‌شدگان هفت‌تپه و زندانیان ترقی‌خواه

Tags:

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

0 نظر

دیدگاه تان را وارد کنید