برگرفته از سایت اخبار روز
يکشنبه
۲۷ ارديبهشت ۱٣۹۴ -
۱۷ می ۲۰۱۵
عصر جمعه از تهران برگشتم. اقامت کوتاه و پرتنشی بود در مکانی عزیز و زخم
خورده. حالا دوباره در خانهی پدرومادرم کاغذها و کتابها و اشیاء به
جاهایشان برگشتهاند، خانه تیمار شده و بازهم چند قفل تازه به تن آن خورده
تا شاید پاسدار حریم شکستهاش باشد. شکایتی هم در جریان است که امیدی به
آن ندارم.
از میان اندک چیزهایی که به غارت رفتهاند از دست دادن سه شیئ مایهی تأسف بسیار است. یکی آن ساعت دیواری ست که روبروی در ورودی سرسرای خانه به دیوار بود. از سال ۱۳۷۷ که این ساعت از کار افتاد، یادآور زمان ایستادهی این مکان شده بود و تصویرش با این خانه عجین. دو یادگار گرانقدر دیگر نیز برده شدهاند که هریک به مناسبتی در قدردانی از خدمات پدر و پدربزرگم به آنها هدیه شده بود و بر هریک نام آنها و مناسبت این پیشکش حک شده. از سوسوی امید بازگشت این یادگارها به سر جایشان هم دست نخواهم کشید.
اما آنچه در طی این اقامت مایهی پشتگرمی بسیاری برایم شد، همدلیها و همراهیهای دور و نزدیکی بود که راستش این اندازهاش را انتظار نداشتم و بسیار بسیار قدرشان را میدانم.
از میان اندک چیزهایی که به غارت رفتهاند از دست دادن سه شیئ مایهی تأسف بسیار است. یکی آن ساعت دیواری ست که روبروی در ورودی سرسرای خانه به دیوار بود. از سال ۱۳۷۷ که این ساعت از کار افتاد، یادآور زمان ایستادهی این مکان شده بود و تصویرش با این خانه عجین. دو یادگار گرانقدر دیگر نیز برده شدهاند که هریک به مناسبتی در قدردانی از خدمات پدر و پدربزرگم به آنها هدیه شده بود و بر هریک نام آنها و مناسبت این پیشکش حک شده. از سوسوی امید بازگشت این یادگارها به سر جایشان هم دست نخواهم کشید.
اما آنچه در طی این اقامت مایهی پشتگرمی بسیاری برایم شد، همدلیها و همراهیهای دور و نزدیکی بود که راستش این اندازهاش را انتظار نداشتم و بسیار بسیار قدرشان را میدانم.
شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۴
برگرفته از سایت کلمه
روشنک ابراهیمی
اعظم پیری، ﻣﺴﻮﻭﻝ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﮐﯿﻔﯿﺖ کارخانه ﭼﺎﯼ ﺯﺭﻧﻮﺵ که به دلیل عدم پرداخت
حقوقش به اداره کار شکایت برده بود، از طرف مدیرعامل این کارخانه مورد
تهدید قرار گرفت.
او در شرح ماجرا به خبرنگار کلمه توضیح می دهد: “من در کارخانه چای
زرنوش کار می کردم اما شش ماه بود که حقوقم را پرداخت نمی کردند. بعد از
پیگیری نه تنها حقوقم را ندادند بلکه از تمدید قرارداد با وجود چند سال
سابقه کار خودداری کردند. وقتی دیدم پیگیری هایم جواب نمی دهد و اصلا جواب
من را نمی دهند، برای گرفتن حقم از مدیرعامل کارخانه به اداره کار شکایت
کردم.”
خانم پیری، همسر لطیف حسنی زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر است
که به اتهام فعالیت های جدایی طلبانه به ۹ سال زندان محکوم شده است؛ اتهامی
که وی آن را رد می کند و فقط خود را فعال حقوق آذری زبان ها می داند. او
از سال ۱۳۹۱ در تبریز زندانی بود که سال گذشته پس از حدود پنجاه روز اعتصاب
غذا، ابتدا به زندان اوین و سپس به رجایی شهر منتقل شد.
اکنون همسر این زندانی سیاسی می گوید: “آقای اسماعیلی مدیرعامل کارخانه
گفته است که اگر شکایت خود را پس نگیرم از طریق برادرش که حقوقدان است و با
نفوذی که در ارگانهای دولتی دارد، می تواند برایم مشکل درست کند. او تهدید
کرد که نه تنها به پولم نمی رسم، بلکه اعلام می کند که همسر زندانی سیاسی
هستم و در کارخانه فعالیت سیاسی داشتم و بخاطر همین حقوقم را نداده است.”
اعظم پیری با بیان اینکه اگر با او صحبت می کردند و حقوقش را می دادند
شکایتش را پس می گرفت، ادامه می دهد: “متاسفانه تهدید و آزار و اذیت
خانواده های زندانیان سیاسی به صورت یک رویه عادی در آمده است. به همین
خاطر شکایتم را پس نمی گیرم و تا آخر پیگیر هستم تا ثابت کنم تهدید خانواده
زندانی سیاسی به جایی نمی رسد اگر حتی به قول خودشان آشنا دارند و می
توانند کارهای زیادی انجام دهند. حتی تهدید کردند که در صورت پس نگرفتن
شکایتم کارم را به دیوان عدالت هم می کشانند.”
وی می افزاید: “الان دیگر نه بخاطر گرفتن حقم بلکه بخاطر اینکه بدانند
دیگر سوء استفاده از خانواده های زندانیان سیاسی را ابزار کار خود قرار
ندهند قطعا پیگیری می کنم و وکیل می گیرم.”
فشار و تهدید بر خانواده لطیف حسنی تنها یک نمونه از مصادیق سیاست های
تهدیدآمیز علیه خانواده های زندانیان سیاسی است؛ فشارهایی از جمله اخراج از
محل کار، گشودن پرونده قضایی برای اعضای خانواده های زندانیان سیاسی، صدور
احکام حبس تعلیقی و… که در مورد بسیاری از زندانیان بی پناه دیگر نیز
اعمال شده است.
همسر لطیف حسنی با اشاره به مشکلات مضاعف خانواده های زندانیان سیاسی
بیان می کند: “خانواده های زندانیان سیاسی نه تنها باید متحمل مشکلات
عزیزان خود در زندان باشند و حقوق آنها را پیگیری کنند بلکه باید مشکلات
اقتصادی زندگی را هم بر دوش بکشند و هیچ حامی قانونی ندارند.”
او می افزاید: ” الان تمام هزینه زندگی بر دوش من هست و حدود یک ماه هست
که از کارخانه بیرون آمدم و کار ندارم و از بعد از فروردین به دنبال کار
هستم اما با توجه به هفت سال سابقه کار به عنوان مسئول کنترل کیفیت، هنوز
نتوانسته ام کاری پیدا کنم. با این تورمی هم که در کشور داریم، حقوق
کارگران کفاف زندگی آنها را نمی دهد و حقوق کارگران یک سوم هزینه یک ماه
کامل است و افزایش حقوق ها هم اصلا با تورم تناسبی ندارد. متاسفانه به خاطر
شرایط اقتصادی بیشتر کارخانه یا نیمه کار و یا خوابیده و یا بسته شده اند.
این وضعیت کارگران است.”
خانم پیری در خصوص وضعیت درمانی همسرش که از مشکلات قلبی رنج می برد نیز
توضیح می دهد: “متاسفانه الان یک سال است که پیگیر هستیم تا به خاطر
مشکلات جسمانی که همسرم دارد بتوانیم برایش مرخصی درمانی بگیریم، اما
دادستانی تهران ما را به دادستانی تبریز می فرستد و از آنجا به کرج… یعنی
هیچ کدام از مسئولین قضایی حاضر نیستند حتی مسئولیت درمان او را برعهده
بگیرند. در طی این دو و سه سال حتی حقوق یک زندانی سیاسی را هم رعایت
نکردند؛ بعد از اعتصاب غذا تا مدتها از حق ملاقات با خانواده اش محروم بود و
مدتی است که به صورت محدود ملاقات می دهند.”
اردیبهشت
ماه امسال شاهد رخدادهای مختلفی بودیم. از طرفی دولت هم چنان سعی دارد تا با افزایش فشار بر
فعالان سیاسی عقیدتی، کارگران ومعلمان، حقیقتی چون داشتن زندانی سیاسی را انکار و
سیاه کاری های خود را بپوشاند تا شاید بتواند در صحنه بین المللی وجاهت
لازم را کسب نماید. از طرف دیگر اقشار مختلف مردم به جایی رسیده اند که به
نظر می رسد که دیگر تاب تحمل فشار و محدودیت بیشتر را ندارند، ولی هنوز صبوری می
کنند. پاره
ای از رخدادهای این ماه گویای احساس خطر جمهوری اسلامی و واکنش آن به این احساس و
پاره ای دیگر نشانگر قوی تر شدن اراده گروه های مختلف مردم برای رسیدن به
خواست های صنفی و عدالت طلبانه شان است.
اول اردیبهشت با دستگیری بکتاش آبتین آغاز
شد، در روزهای بعد ماموران رضا خندان مهابادی را نیز برای مدتی بازداشت
کردند و خانه آن ها را مورد تفتیش قرار دادند. این دو نفر از اعضای کانون
نویسندگان ایران که یک تشکل صنفی و ادبی غیردولتی است، می باشند. اما
رژیم ایران کانون را تشکیلاتی غیرقانونی می داند و همواره مانع فعالیت های صنفی و
ادبی آن شده است. یادمان نمی رود که در طول سال های گذشته، فشارها و تهدیدات علیه
کانون نویسندگان شدت یافت، بسیاری از اعضای این کانون بارها تحت تعقیب و
بازجویی قرار گرفتند و یا به زندان رفتند، نشستهای ادبی و صنفی آن نیز
بارها به خاطر ممانعت نیروهای امنیتی رژیم لغو شد و برخی از اعضای کانون از جمله
محمد مختاری و محمدجعفر پوینده در جریان قتل های زنجیره ای سال 1377 به طرزی فجیع
کشته شدند.
در روز یازدهم اردیبهشت، حکومت جمهوری
اسلامی که از چند روز قبل به دستگیری فعالان کارگری اقدام و از
گردهمایی اعتراضی کارگران در روز دهم اردیبهشت ماه در جلوی وزارت کار جلوگیری کرده
بود، خواست تا بعد از 8 سال با سر و سامان دادن به راهپیمایی روز کارگر و استفاده
از شعارهای نژادپرستانه ای چون "کارفرما حیاکن افغانی را رها کن" این
راهپیمایی را به نفع خود تمام کند که خوشبختانه کارگران بیدار و آگاه اجازه ندادند
تا حکومت به راحتی به مقصود خود برسد. علاوه بر آن هر روز خبر جدیدی از
اعتصاب کارگران در شهرهای مختلف برای رسیدن به خواست های شان می شنویم و
می خوانیم ولی مسئولین و کارفرمایان مانند سابق خود را به کری و کوری می
زنند. این روند هم چنان ادامه دارد و در بیشتر موارد سران معترضان اخراج
و سایرین تهدید می شوند یا آن که کارفرمایان باز هم با وعده و وعید
برای خود فرصت می خرند. تعداد مواردی که اعتراض کارگران جدی گرفته شده
و به خواسته های آنان توجه شده انگشت شمار و آن هم به خاطر پیگیری و جدیت
مبارزات کارگران است.
حمله دوباره به خانه فروهر ها،
رویداد تلخی دیگر در این ماه بود، خانه ای که به قول پرستو
فروهر راوی تاریخ است و هر دست اندازی به آن تجاوزی به حافظه جمعی
ماست. باز هم یادمان نمی رود که صاحبان این خانه پروانه و داریوش فروهر در سال
1377 به دست نیروهای خودسر! امنیتی رژیم کارد آجین شدند و پرستو فروهر هم
چنان دادخواه این بیداد است. مسئولان به جای پاسخ گویی، باز زخمش را عمیق تر
کردند، با این خیال که شاید او و امثال او را به سکوت بکشانند، ولی هنوز نفهمیده
اند که او و دیگر دادخواهان هم چنان ایستاده اند.
بازداشت های این ماه با دستگیری یکی از
مادران پارک لاله، ندا مستقیمی، در محل کار وی ادامه یافت. او که به جرم همدردی با
خانواده های داغدیده حوادث پس از انتخابات 1388، از جمله شرکت در مراسم امیرارشد
تاجمیر به همراه حکیمه شکری و پدر بهنود رمضانی بازداشت و به سه سال زندان محکوم
شده بود، برای اجرای حکم به زندان برده شد. این در حالی است که او مسئولیت تامین
معاش مادر و دختر کوچک خود را نیز برعهده دارد و حال معلوم نیست آنان چگونه باید
سر کنند.
نرگس محمدی، نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر ایران نیز
در همان روزی که قرار بود وکلایش برای مطالعه پرونده وی به دادگاه
مراجعه کنند، ماموران به خانه اش یورش بردند و او را برای اجرای حکم بازداشت کردند
و حتی مادر ستار بهشتی که مهمان نرگس بود را با خود بردند
و پس از ساعاتی وی را آزاد کردند. مادر ستار چند روزی پس از دستگیری نرگس
مراقبت از فرزندان او را بر عهده داشت. نرگس محمدی به اتهامات تبلیغ علیه
نظام، اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی و تشکیل و عضویت در گروه
از سوی قاضی صلواتی محاکمه میشد که پیش از این درخواست دادگاه
علنی کرده بود. این فعال حقوق بشر که در دوران بازجوییهای سال ۸۹ دچار بیماری
اعصاب و فلج عضلانی شده بود، بر اساس تشخیص پزشکان در سال 91 حکم "عدم تحمل
کیفر" گرفت و آزاد شد. او دو فرزند 8 ساله دارد که حال مادر بزرگ شان در
نبود نرگس به آن ها می رسد.
از
دیگر حوادث این ماه اعتراض مردم خشمگین مهاباد به خودکشی دختر جوانی از اهالی این
شهر بود که به آتش کشیده شدن هتل محل کار و فوت پریناز خسروی را سبب شد. این
اعتراض به شهرهای سنندج و سردشت نیز گسترش یافت. برخورد نیروهای امنیتی با
معترضین خشمگین سبب مجروح شدن تنی چند و بنابر بعضی خبرها حتی کشته شدن دو
نفر شد.
در این ماه معلمان علیرغم تهدیدها، بگیر و
ببندها و حتی استعفای دو تن از مدیران کانون صنفی معلمان با فشار
نیروهای امنیتی به اعتراضات سراسری خود
ادامه دادند. هزاران معلم در شهرهای مختلف ایران روز پنج شنبه ۱۷ اردیبهشت در اعتراض به آنچه دستمزدهای
ناعادلانه میخوانند، تجمع سکوت برگزار کردند. این تجمعات، سومین اعتراض سراسری
معلمان به شمار میرود که به دعوت کانون صنفی معلمان ایران برگزار میشود. در
بیشتر پلاکاردهایی که معلمان در تجمعات حمل میکردند، مطالباتی نظیر بهبود وضعیت
معیشتی، آزادی معلمان زندانی و استعفای وزیر آموزش و پرورش دیده میشد.
آخرین
خبر هشدار کارشناسان حقوق بشری سازمان ملل احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر
سازمان ملل در امور ایران، و کریستف هینز، گزارشگر اعدامهای
خودسرانه، درباره افزایش اعدامها و به خصوص درباره اعدامهای اعلامنشده در
ایران می باشد. آنان گفتهاند در بسیاری از موارد اعدامها از طرف منابع رسمی
اعلام نشده و اسامی اعدامشدگان منتشر نمیشوند. دو کارشناس حقوق بشری
سازمان ملل همچنین گفتهاند در حالی که اعدام در ملاءعام اثری غیرانسانی بر قربانی
و شاهدان دارد از آغاز سال میلادی جاری تاکنون ۱۵ نفر
در ایران در ملاءعام اعدام شدهاند.
مبارزات و پایداری های مردم هشدارهایی به جمهوری اسلامی و زنگ خطری
برای آن است و مسئولین باید فهمیده باشند آتشی که از زیر خاکستر بیرون زده را
دیگر نمی توانند خاموش کنند و کاش گوشی شنوا و چشمی بینا داشتند و
پاسخ گوی مردم بودند و هر آن چه ادعا می کنند واقعیت داشت؟!
ما،
مادران پارک لاله از هر ندای حق طلبانه و آزادی خواهانه کارگران، معلمان، روزنامه
نگاران، نویسندگان و فعالان سیاسی و عقیدتی و دیگر اقشار مردم ایران حمایت می
کنیم. ما باز هم بر خواست های عدالت طلبانه خود یعنی لغو مجازات اعدام و
کشتار انسانها به هر شکلی، آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و
عقیدتی، و محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط
حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن ایستاه ایم و اجرای آن ها را یکی از
مهم ترین ارکان تحقق عدالت می دانیم.
مادران پارک لاله ایران
اردیبهشت 1394
عالیجناب مارتین شولوتز
از آغاز سال ۱۳۹۴ کشور زخم
خورده مان ایران با موج جدیدی از اعدام های کور در پشت درهای بسته زندان ها وگاهی
بصورت فله ای در انظار عمومی، مواجه بوده است. در میان اعدام شدگان مجموعه ای از
زندانیان عادی وسیاسی دیده میشوند. جمهوری اسلامی در هر موج اعدام تعدادی از
زندانیان سیاسی را جهت ایجاد رعب و وحشت و رد گم کردن و مخفی نگاه داشتن وضیعت
زندانیان سیاسی که به اعدام محکوم شده اند کشته است.
اعدام و حذف فیزیکی انسان ها از بدو تاسیس تاسیس جمهوری اسلامی با
هر بهانه ای چه بعنوان مبارزات با منکرات و جرائم کیفری و جنائی و چه بصورت احکام
سیاسی، از ویره گی های نهادینه شده این حکومت بوده و هست. در طول ۳۶
سال عمر جمهوری اسلامی نه تنها از کمیت
جرائم کیفری وجنائی با کشتن مجرمین کم نشده بلکه رشد توسل به مواد مخدر که بیشترین
مجرمین کیفری را تشکیل میدهند، اعدام نتوانسته از مبارزه با مجرمین مواد مخدر
وقاچاقچیان آن جلوگیری کند.
در
سراسر جهان با توجه به سابقه استفاده از اعدام بعنوان سخت ترین مجازات نمونه ای
وجود ندارد که نشان دهنده کم شدن جرائم کیفری وجنائی در هیچ یک از کشورهای جهان
باشد. روند توسعه ورو برشد جوامع بشری از دوران بربریت تا مدنیت و شهر نشینی هر
ائینه که با رشد فرهنگی و اگاهانه تر به نقش انسان در فراگیری و اموزش عجین شده،
بیشتر از بکارگیری شیوه های خشن وحذف فیزیکی دوری جسته است. بی دلیل نیست که تمام
دیدگاهای تندرو وفناتیک جهت توجیه عملکرد خشن و کشتار خود به کتب وگفته های قرون
وسطی ای متوسل میشوند.
اعدام
وحذف فیزیکی مجرمین جواب مبارزه با بی عدالتی های اجتماعی که زمینه های واقعی توسل
به کارهای خلاف میباشد نیست. تجربه جمهوری اسلامی بعنوان حکومتی که بیشترین تعداد
اعدام شدگان را در میان تمام کشورهای دنیا کسب کرده در طول عمراین حکومت بهترین
دلیل شکست این شیوه ضد انسانی است.
همبستگی
برای حقوق بشر در ایران، از تمام سازمان های بین المللی حقوق بشری انتظار دارد که
منطبق با منشور جهانی حقوق بشر که ایران یکی از امضاء کنند گان ان میباشد به احکام
اعدام اعتراض نماید. ما بویژه از نماینده پارلمان اروپا و کشورهائی که در حال
مذاکرات هسته ای با جمهوری اسلامی ایران هستند در خواست میکنیم رعایت حقوق بشر و حقوق مدنی و
شهروندی مردم ایران را در این مذاکرات در نظر داشته باشند. دولت و حکومتی که ارزشی
برای ارتباط با جامعه بین الملل قائل است در نخستین اقدام خود این ارزش را باید
نسبت به شهروندانش رعایت کند، اعتماد جامعه بین المللی به جمهوری اسلامی در برخورد
این حکومت به شهروندانش مورد سنجش قرار میگیرد.
رونوشت مسئول بخش ایران:
خانم انماری وندر هیدن
همبستگی
برای حقوق بشر در ایران
بیش از دویست و بیست هنرمند، نویسنده، استاد دانشگاه، پزشک، وکیل،
روزنامه نگار، کنشگر جنبش زنان، کنشگر حقوق بشر، کنشگر اجتماعی و سیاسی در یک نامه
سرگشاده برای دادخواهی، خواستار لغو حکم غیر قانونی محرومیت نسرین ستوده
از وکالت، برابرحقوقی همه شهروندان ایرانی و رعایت حقوق دگراندیشان در ایران شدند.
ترجمه این
نامه همراه باامضاها برای مسئولین نهادهای حقوق بشر اروپا و سازمان ملل فرستاده میشود.
از 29 مهرماه 1393 (21 اکتبر 2014)، نسرین ستوده در اعتراض به محرومیتش از کار
و برای دفاع از حقوق دگراندیشان با شعار «حق کار، حق دگراندیشان»،
روزهای کاری هفته در برابر کانون وکلا در تهران حضور پیدا میکند. در روزهای حضور نسرین
در برابر کانون وکلا، برای ابراز همبستگی با او و دفاع از حق کار دگراندیشان،
شهروندان ایرانی آزاده از راه های دور و نزدیک در کنارش حاضر میشوند.
نسرین ستوده اعلام کرده است که تلاش شهروندی خود را تا لغو ممنوعیت سه ساله
پروانه وکالتش ادامه خواهد داد. او پایدار و پابرجا بر این خواست به حق و
قانونی، به تلاش شهروندی خود برای لغو این حکم غیرقانونی و ناعادلانه ادامه میدهد.
ما اکنون در هفتمین ماه تحصن او در برابر کانون وکلا هستیم.
«کارزار حق کار، حق دگراندیشان» برای
ابراز همبستگی و پشتیبانی از خواستهای نسرین ستوده و برای دفاع از حقوق
دگراندیشان، از طرف شبکه «همبستگی برای
حقوق بشر در ایران» سازماندهی شده است.
این کارزار در 15 مارس 2015 با برگزاری یک پالتاک که در آن نسرین ستوده،
الهه امانی و عبدالکریم لاهیجی شرکت داشتند آغاز به فعالیت کرد. هدف کارزار آگاه کردن افکار عمومی جهان از تلاشهای
شهروندی نسرین ستوده و یارانش در دفاع از حقوق دگراندیشان است. دستیابی به این
هدف با همدلی و همراهی ایرانیان برونمرز ممکن میشود.
ما امضاکنندگان زیر :
-
از تلاشهای
شهروندی نسرین ستوده و یارانش و کارزار حق کار، حق دگراندیشان پشتیبانی میکنیم!
-
خواهان لغو
حکم غیرقانونی و ناعادلانه یِ شعبه دوم دادگاه انتظامی وکلا بر محرومیت نسرین
ستوده به مدت سه سال از وکالت هستیم!
-
از
وکلای شرافتمند دادگستری در ایران میخواهیم تمام توان خود را برای لغو هرجه
زودتر این حکم ننگین و غیرقانونی به کار گیرند!
-
از
جامعه جهانی و نهادهای بین المللی میخواهیم با فشار بر
جمهوری اسلامی، خواهان برابری حقوق همه شهروندان ایرانی و پایان دادن به
محرومیتِ دگراندیشان از حق تحصیل، حق کار و حق حیات شوند.
پیروز آدمیت،
هومن آذرکلاه، رسول آذرنوش، احمد آزاد، مجید آژنگ، مژگان
آموزگار، کاوه آهنگری، شهریار آهی، پوران ابراهیمی، رضا ابراهیمی، مهشید اثنی عشری، فریدون احمدی، مظفر ادب، ایرج ادیب زاده، کمال ارس، مسعود
اسدالهی، بهنام اسدی، جمشید اسدی، فرح اسفندیاری، حمید اشتری، فرید اشکان، محمد اعظمی، رضا اغنمی، علی افشاری، رضا
اكرمى، نسرین الماسی، مینو الوندی،سعید امیدی قزوینی، حسین امیری، بهمن
امینی، حسین امینی، مهدی امینی، شاهین انزلی، منصور انصاری، مریم اهری، قدرت
ایرانی، اصغر ایزدی، مهرداد
باباعلی، مینا باران، ناهید بارور، حسین باقر زاده، کمال بایرامزاده، مهران
براتى، منیره برادران، مهرداد بران، فرامرز بهار، یدالله بلدی،
عصمت بهرامی، آزاده بهکیش، منصوره
بهکیش، بهرام بیگدلی، بیت اله بینیاز، کوروش
پارسا، میثاق پارسا، ناصر پاکدامن، پریسا پژوهنده، مهشيد پگاهى، رخشان پورزاد، علی پورنقوی، اکبر پویانفر، بیژن پیرزاده، نیره توحیدی،
حمیدرضا جاودان، حمید جدی، میهن
جزنی، حسن جعفری، محمود جعفری، فردوس جمشیدی رودباری، فرزاد جواهری، فروغ جواهری، بهروز
جهانزاد، ویدا حاجبی، زهره
حبیب محمدی، فرید حدیدی، مینا حریری، حنیف حسین دوست، شهره حقیقت، بیژن حکمت، حمید حمیدی، نسرین حمیدی، محمود حواری
نسب، حنیف حیدرنژاد، نریمان حیدری، حمیدرضا
خادمیان نوش آبادی، اسماعیل ختایی، جمشید خونجوش،
رضا دانشور، پرویز
داورپناه، مهرداد درویش پور، پرویز دستمالچی، رضا دقتی،
فرزانه راجی، سوده راد، احمد رافت، محمد رافتی قاسم خانی، عباس رحیمیان، سهیل رسولی، فاطمه رضایی، مرتضی رفیعی، محمد
رضا روحانى، صدرالدین زاهد، اسماعیل
زرگریان، حسن زرهی، محسن سازگارا،
امید ساعدی، ایرج سبحانی، سهیلا ستاری، بهروز
ستوده، اکبر سردوزامی، مائده سلطانی، عباس سلیمی، علی اصغر
سلیمی، اكبر سورى، توفیق سهرابی، یزدان سیدالشهدایی، اکبر
سیف، کریم شامبیاتی، بهروز شاهیده، محسن شایسته،
حسن شریعتمداری، رضا شفاعتیان، شهلا شفیق، الهه
شکرایی، احمد شیرازی، زهره صادقی، حمیدرضا ظریفینیا، هلا طالبی، هادی طلاکوب،
سیاوش عبقری، شهلا عبقری، ناهید عزآبادی، بهمن علی
پناهی، گلی غفوری، سپیده فارسی،
مهدی فتاپور، فرزانه فتحی، فرشاد فرحسا، مسعود فروزش
راد، منصور فرهنگ، مسعود فتحی، شاهرخ فرخ پی، ویدا فرهودی، شهلا فرید، محمد
فقفوری، مهدی فیروزی، شهاب فیضی، رضا قاسمی، فرهنگ قاسمی، وجیه الله قاسمی، مهناز قِزلّو، کریم قصیم، هایده قهرمانی، تقی کاظمی، علی
کریم زاده، بهزاد کریمی، على كريمى، رئوف کعبی، نیما
کفیل دوانی، ارسلان کهنمویی پور، هدی کیان، مینو گلبهار،
سهیلا گلشاهی، روبرتو گودوی، رضا گوهرزاد، علی گلی،
جهانگیر لقایی، مزدک لیماکشی، عفت ماهباز، مهناز
متین، هدایت متین دفتری، راضیه متین زاده، مجید
مجیدی، پروین محسنی، احمد محمدی، ملیحه محمدی، ضرغام محمودی، پرویز مختاری، منوچهر مختاری، باقر
مرتضوی، منصوره مردانپور، مسعود مردوخی،
بنفشه مسعودی، احمد
مشعوف، الهه مشعوف، انوشه مشعوف، نیما مشعوف، ایرج مصداقی، بیژن معجری، منوچهر مقصودنیا، ابراهیم مکی، حسین منفردی، مسعود مولازاده، باقر مومنی، ناصر مهاجر، فرهاد
مهدوی، آرمیتا مهدیپور، آناهیتا مهدیپور، حمید مهدیپور، جهان
نور مهربخش، جعفر مهرگانی، انور میرستاری، حسن نادری، رضا ناصحی، منوچهر نامور آزاد، جمیله ناهید، شکوه نجم آبادی، محمد نصیری، جمشید نعمتی، داود نوائیان، حمید نوذری،
پرتو نوری علا، بهمن نیرومند، مجتبی نیک اخلاق، اسماعیل وفا
یغمائی، کاوه هامونی،
امیر یاری، نجم الدین یخچالی، منوچهر
یزدیان، مهدی یوسفی، نعمت الله یوسفی.
دوشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۴
قطع گاز و آب گرم بند ۸ زندان اوین
فرشته قاضی
مادر حسین رونقی ملکی می گوید یکی از کلیه های فرزندش باید خارج شود. زلیخا موسوی در مصاحبه با روز از بی هوش شدن حسین در زندان خبر می دهد و اینکه او و سایر زندانیان بند ۸ زندان اوین وضعیت خوبی ندارند: بیش از دوهفته است نه اب گرم دارند و نه گاز.
حسین رونقی ملکی اسفند ماه در شرایطی به زندان بازگردانده شد که به گفته پدرش به دلیل عدم توانایی تحمل کیفر، شامل عفو رهبری در عیدفطر می شد. او ۱۵ شهریور ماه و پس از توقف حکم اش از زندان آزاد شد؛ توقف حکمی که به دلیل وضعیت جسمانی اش صورت گرفته بود. در آن موقع پدرش در مصاحبه با روزاعلام کرد او را به اسم پزشکی قانونی به دادستانی تهران خواسته، به او اتهام فراری بودن زده و بازداشت اش کرده اند.
حالا زلیخا موسوی، مادر حسین رونقی ملکی از وضعیت وخیم او در بند ۸ زندان اوین می گوید: وقتی او را دیدم صورت اش خیلی پف کرده و لب هایش ترکیده بود. وضعیت خیلی بدی داشت. وقتی رفتم برای ملاقات، گفتند حسین اینجا نیست،رفته دادگاه. گفتم باید او را ببینم گفتند نمی شود. گفتم کدام دادگاه برده اید، می روم ببینم، باز گفتند نه. تا ساعت ۲ نشستم، بالاخره حسین را آوردند. متوجه شدم که خدابخشی هم آنجا بوده و حسین از حال رفته و بی هوش شده، به همین خاطر نمی گذاشتند او را ببینم، او را دادگاه نبرده بودند.
او می افزاید: گفته اند باید کلیه اش خارج شود. اما او را حتی برای سونوگرافی هم نبرده اند. پی گیری کردیم و رفتیم و آمدیم گفتند می بریم اندوسکوپی که ما مخالفت کردیم گفتیم بارها برده اید اندوسکوپی و دکتر گفته برای حسین ضرر دارد.
او سپس به وضعیت بند ۸ زندان اوین اشاره می کند: الان بیش از دو هفته است که آب گرم ندارند. گاز هم قطع است حتی نمی توانند یک تخم مرغ بپزند و بخورند. حسین می گفت همه زندانی ها همین طور مانده اند، حمام نیست چون آب گرم نیست، خیلی سرد است. غذا نمی توان درست کرد چون گاز نیست،بخصوص اینکه وضعیت بند ۸ خیلی بد است بچه ها را برده اند آنجا در حالیکه در بند ۳۵۰ جا است اما برده اند آنجا.جا نیست روی زمین می خوابند، حتی توی راهروی توالت می خوابند. بنویسید خواهش می کنم، گاز ندارند. آب گرم ندارند. نه به خاطر پسر من، به خاطر همه زندانیان بنویسید. پسر من به من می گوید اما زندانیانی هستند که صدای شان به هیچ جایی نمی رسد.
مادر حسین رونقی ملکی سپس با اشاره به پی گیری های خانواده می گوید: خدابخشی را دیدم گفتم پسر من الان دو ماه است بدون دارو ودرمان در زندان مانده و وضعیت اش خوب نیست، گفتند تهمت نزن گناه است. گفتم بچه مرا بی گناه انداخته اید زندان، بچه های ما همه بی گناه هستند و کار شما گناه است.گفتم می روم مصاحبه می کنم و می گویم که می خواهید حسین را از بین ببرید. بعد فهمیدم خدابخشی به حسین گفته به پدر و مادرت بگو مصاحبه نکنند. گفتم من راحت نمی نشینم. من مصاحبه می کنم، چاره ای برای من باقی نگذاشته اند. بچه من در خطر است، دارد از بین می رود اما دغدغه اینها این است که من مصاحبه نکنم.
او می افزاید: رفتم کمیسیون حقوق بشر که اسماعیلی شده رئیس اش، جوابم را ندادند. زنگ زدم قطع کردند. خب من چه باید بکنم؟ بنشینم و تماشا کنم بچه ام را از بین ببرند؟ چقدر خواهش کنم و بگویم پسر من مریض است؟ چقدر برویم ما را سرکار بگذارند. جواب ندهند و همین طور بدویم. یک مادر چگونه می تواند راحت بنشیند؟ من پسرم را دیدم قلبم درد گرفت.
سوال می کنم که بالاخره تکلیف عفو رهبری و همین طور پزشکی قانونی که گفته بود حسین تحمل کیفر ندارد چه شد؟ می گوید: هم پزشکی قانونی هم کمیسیون پزشکی عدم تحمل کیفر داده اند. حسین شامل عفو رهبری است اما او را در زندان نگاه داشته اند، خدابخشی هم رفته زندان به حسین گفته ما منتظر جواب پزشکی قانونی هستیم در حالی که پزشکی قانونی قبلا جواب داده. حالا باز نوشته اند که حسین برود پزشکی قانونی، حتی به ما هم نگفته بودند. حالا باز منتظریم پزشکی قانونی نظرش را اعلام کند. من نمیدانم چند بار باید بگویند؟ چه اتفاقی باید بیفتد بفهمند یک نفر تحمل کیفر ندارد. حتی حرف پزشکی قانونی خودشان را هم قبول ندارند. ما واقعا مانده ایم که آیا می خواهند جنازه حسین را تحویل ما بدهند؟ چرا؟ مگر بچه من چه کرده؟ بچه های ما چه کرده اند که اینطور دارند آنها را در زندان از بین می برند؟ باور کنید من خسته شده ام اما از پا نمی نشینم و صدایم را بلندتر می کنم تا کسانی که خودشان را به نشنیدن زده اند بشنوند.
برگرفته از سایت عصرنو
سه شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۵ مه ۲۰۱۵
بی بی سی: نرگس محمدی، نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر ایران صبح امروز سهشنبه ۱۵ اردیبهشت ماه در منزل خود توسط ماموران امنیتی بازداشت شد.
براساس گزارش های رسیده از ایران، گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی (وبلاگ نویس ایرانی که در دوران بازداشت بر اثر بدرفتاری ماموران جان سپرد) نیز شب گذشته مهمان خانم محمدی بود و امروز شاهد حضور ماموارن امنیتی در منزل این فعال حقوق بشر بوده است.
نائب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر، روز یکشنبه در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی محاکمه شده بود، ولی ادامه محاکمه برای مطالعه پرونده به وسیله وکلا به تعویق افتاده بود. قرار بود امروز وکلا برای مطالعه پرونده نرگس محمدی به دادگاه مراجعه کنند که ماموران دادستانی ناگهان او را بازداشت کردند. به گزارش سایت کلمه ماموران گفتهاند خانم محمدی را برای "اجرای حکم بازداشت کردند."
نرگس محمدی به اتهامات تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی و تشکیل و عضویت در گروه غیرقانونی، از سوی قاضی صلواتی محاکمه میشد. او پیش از این درخواست دادگاه علنی کرده بود.
نرگس محمدی پیش از این در خرداد ماه ۱۳۸۹، یک سال پس از انتخابات بحثبرانگیز دهمین دوره ریاست جمهوری ایران، بازداشت شد و در مهر ماه ۱۳۹۰ به سه اتهام "اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی، عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر و تبلیغ علیه نظام" به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شد که این رأی در شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر به شش سال حبس کاهش یافت.
او سوم اردیبهشت ماه ۱۳۹۱برای اجرای حکمش به زندان اوین فراخوانده شد و به سلول انفرادی بند ۲۰۹ اوین برده شد و پس از آن در تاریخ ۲۲ خرداد ماه به دلایل نامشخصی به زندان زنجان منتقل شد.
بیماری این فعال حقوق بشر که در دوران بازجوییهای سال ۸۹ دچار بیماری اعصاب و فلج عضلانی شده بود، در زندان زنجان تشدید شد و در نهایت در تیر ماه از زندان به بیمارستان ولیعصر زنجان منتقل شد و پس از آن، بر اساس تشخیص پزشکان حکم "عدم تحمل کیفر" گرفت و آزاد شد.
براساس گزارش های رسیده از ایران، گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی (وبلاگ نویس ایرانی که در دوران بازداشت بر اثر بدرفتاری ماموران جان سپرد) نیز شب گذشته مهمان خانم محمدی بود و امروز شاهد حضور ماموارن امنیتی در منزل این فعال حقوق بشر بوده است.
نائب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر، روز یکشنبه در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی محاکمه شده بود، ولی ادامه محاکمه برای مطالعه پرونده به وسیله وکلا به تعویق افتاده بود. قرار بود امروز وکلا برای مطالعه پرونده نرگس محمدی به دادگاه مراجعه کنند که ماموران دادستانی ناگهان او را بازداشت کردند. به گزارش سایت کلمه ماموران گفتهاند خانم محمدی را برای "اجرای حکم بازداشت کردند."
نرگس محمدی به اتهامات تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی و تشکیل و عضویت در گروه غیرقانونی، از سوی قاضی صلواتی محاکمه میشد. او پیش از این درخواست دادگاه علنی کرده بود.
نرگس محمدی پیش از این در خرداد ماه ۱۳۸۹، یک سال پس از انتخابات بحثبرانگیز دهمین دوره ریاست جمهوری ایران، بازداشت شد و در مهر ماه ۱۳۹۰ به سه اتهام "اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی، عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر و تبلیغ علیه نظام" به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شد که این رأی در شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر به شش سال حبس کاهش یافت.
او سوم اردیبهشت ماه ۱۳۹۱برای اجرای حکمش به زندان اوین فراخوانده شد و به سلول انفرادی بند ۲۰۹ اوین برده شد و پس از آن در تاریخ ۲۲ خرداد ماه به دلایل نامشخصی به زندان زنجان منتقل شد.
بیماری این فعال حقوق بشر که در دوران بازجوییهای سال ۸۹ دچار بیماری اعصاب و فلج عضلانی شده بود، در زندان زنجان تشدید شد و در نهایت در تیر ماه از زندان به بیمارستان ولیعصر زنجان منتقل شد و پس از آن، بر اساس تشخیص پزشکان حکم "عدم تحمل کیفر" گرفت و آزاد شد.
برگرفته از سایت هرانا
به گزارش خبرگزارى هرانا، ارگان خبرى مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ندا مستقیمى از حامیان مادران پارک لاله، پیش از ظهر دوشنبه ١۴ اردیبهشت، در محل کارش توسط نیروهاى امنیتى بازداشت شد. گفته مى شود بازداشت خانم مستقیمى جهت اجراى حکم سه سال حبس قطعى و مرتبط به بازداشت وى در آذرماه ١٣٨٩ است.
ندا مستقیمى در آذرماه ١٣٨٩ در جریان بزرگداشت سالروز تولد امیر ارشد تاجمیر در بهشت زهرا بازداشت و به اتهام اجتماع و تبانى به قصد اقدام علیه امنیت ملى به سه سال حبس محکوم و با وثیقه صد میلیونى تا زمان اجراى حکم آزاد شد.
به گفته یکى از نزدیکان خانم مستقیمى از حامیان مادران پارک لاله (مادران عزادار)، محمل اتهامات ایشان، فعالیت هایى در حمایت و همدردى با خانواده هاى زندانیان سیاسى و خانواده هاى قربانیان “جنبش سبز” بوده است.
خانم مستقیمى پس از بازداشت تا کنون تماسى با خانواده نداشته و هنوز به طور قطعى مشخص نیست به کدام زندان جهت اجراى حکم منتقل شده است.