روز 16 خرداد ساعت 6 عصر در منزل شخصی عزت اله سحابی در لواسان مراسمی تقریبا خصوصی برای هاله و عزت اله سحابی برگزار شد .
بنا به گفته حاضران به دلیل اینکه خانواده ی سحابی تصمیم به برگزاری مراسم برای عزیزان شان داشتند، به آنها اجازه دادند در صورتی که اعلام عمومی نشود، برنامه ای برگزار کنند.در این مراسم علاوه بر فامیل و دوستان سحابی ها، چهره های سرشناس ملی و مذهبی، نهصت آزادی و فعالان سیاسی، اجتماعی و زنان و مادران نیز شرکت داشتند.
مراسم با صحبت های - حامد سحابی پسر سحابی شروع شد. او در مورد اتفاقاتی که در مراسم خاک سپاری پدرش به وقوع پیوست و همچنین در مورد شیوه کشته شدن خواهرش صحبت کرد.
- سخنران بعدی دوست بسیار صمیمی عزت اله سحابی، آقای شاه حسینی بود. او گوشه ای از شخصیت و مبارزات سحابی را گشود و در مورد اینکه سحابی همیشه مخالف حکومت دینی بود، صحبت کرد-
سخنران بعدی آقای بسته نگار بود. صحبتش را با شعر بسیار زیبایی شروع کرد. او شیوه آشناییش با سحابی را بیان کرد واینکه چقدر از او در زندگیش تاثیر گرفته است.
- خانم سارا شریعتی با بغض شدیدی که در گلو داشت گفت: چون خشمیگین هستم، سکوت می کنم و نمی توانم چیز دیگری بگویم - خانم مینو مرتاضی لنگرودی یکی از دوستان هاله در مورد شخصیت هاله و دست و دل بازیش صحبت کرد
- آقای شامخی(همسر هاله) در مورد چگونگی اتفاقات قبل و بعد از کشته شدن هاله تا زمان خاک سپاری صحبت کرد. البته چیزی از صحبت او نگذشته بود که به او گوشزد کردند فقط سه دقیقه وقت دارد که ایشان هم با اعتراض به اینکه در سه دقیقه امکان گفتن کامل جریان را ندارد و حرفهایش را تمام کرد
- سخنران بعدی شاعری بود که متاسفانه اسمش یادم نماند و با صدایی رسا شعر زیر را خواند:
هاله در ختم پدر در خون نشست
روح هر آزاده ای در هم شکست
ای وطن خواهان ایران ،همتی
ای جوان مردان ایمان ،غیرتی
شهر ما پرناله و ؛ویرانه شد
عشق غمگین، عقل هم دیوانه شد
نیست سنگین تر از این بار گران
کس نفهمید رنج مارا در جهان
گر بگوئیم شرح این حالت کنون
خلق بر من میزند مهر جنون
درمیان سرزمین کژدمان
ای امن اله امان اله امان
- دختر هاله در مورد مادرش صحبت کرد و صحبتش را با این جمله که مادرش همیشه با پدر بود و با او هم رفت به پایان رساند -
پیام هدا صابراززندان توسط خواهرش فیروزه صابر با صدایی بسیار رسا خوانده شد
- خانم گوارایی در مورد اینکه شاهد به شهادت رسیدن هاله بوده و از این جریان بسیار متاثر شده است.
صحبت هایش را با جمله ای از شریعتی تمام کرد (حلقوم اگر حلقوم حق گو باشد، هیچ صدایی بدون پاسخ نمی ماند )
- خانم مصباحی یکی دیگر از دوستان هاله بعد از بیان خاطرات مشترکی که با وی در جبهه ها و ... داشت شعری را که هاله روز قبل از شهادت اش نوشته بود خواند:
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
درد و غم از دست دادن این دو عزیز مهربان در کنار جو پلیسی حاکم فضای مراسم را بسیار اندوهناک کرده بود. اکثر شرکت کنندگان خواهان صحبت کردن بودند، ولی فشار غیرمستقیم نیروهای امنیتی فضا را چنان سنگین کرده بود که حتی اجازه دست زدن نمی دادند و خواهش کردند که برای تشویق سخنران ها، فقط صلوات بفرستندخانم سحابی با تمام دردی که داشت تلاش می کرد که قوی باشد و بود.
او با چهره ای مهربان به شرکت کنندگان خوشامد می گفت و از همدردی شرکت کنندگان تشکر می کرد. مراسم ساعت 30/7 عصر به پایان رسید و در آخر پسر سحابی و همچنین همسر سحابی از جمعیت برای شرکت شان در مراسم تشکر کردند.بعد از پذیرایی، مردم به طرف گلزار لواسان واقع در گِلِندوئک بر سر مزار سحابی (پدر و دختر) رفتند یکی از شرکت کنندگان شعر بسیار زیبایی بر سر مزار آنان خواند، شرکت کنندگان با روشن کردن شمع در اطراف قبر یاد آنها را گرامی داشتند.
0 نظر