کنفرانس مطبوعاتی مادران پارک لاله در رم

مادران سیاهپوش و خانه زنان ایتالیا در اقدامی جهت پشتیبانی مادران پارک لاله ایران (مادران عزادار)اقدام به برگزاری یک کنفرانس مطبوعاتی خواهند کرد.این کنفرانس که به منظور گسترش صدای دادخواهی مادران پارک لاله  و در اعترا ض به نقض فاحش حقوق بشر در ایران و در همبستگی جمعیت های زنان مدافع صلح و آزادی در جهان با این مادران خواهد بود، روز جمعه 25 فوریه در شهر رم برگزار خواهد شد.

کنفرانس مطبوعاتی فوق با حضور خبرنگاران رسانه های محلی و بین المللی و هم چنین با شرکت :
خانم لوییزا مورگانتینی معاون سابق پارلمان اروپا، از بنیان گذاران گروه زنان سیاه پوش ایتالیاوکاندیدای جایزه صلح نوبل ۲۰۰۵
خانم شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل ۲۰۰۳( از طریق ویدیو کنفرانس )
صبری نجفی، نماینده حامیان مادران پارک لاله - ایتالیا
و هم چنین با شرکت تلفنی مادران پارک لاله از ایران
و حضور جمعی از حامیان مادران پارک لاله در اروپا همراه خواهد بود.

همچنین بعد از اتمام کنفرانس مطبوعاتی، حامیان مادران پارک لاله، اکسیون اعترا ضی هفتگی خود را در یکی از میدان های بزرگ شهر رم از ساعت ۱۶ تا ۱۸ برگزار خواهند کرد.
Tags:

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

3 نظر

  1. شایدبه زبانهای مختلف حرف بزنیم ولی همه ازیک مسله صحبت میکنیم عشق ودوست داشتن وهمه یک احساس داریم احساس مادری که میبخشد.وعشق میورزد.چه مادرایزانی وچه مصروآرژانتین وشیلی وتونس وآمریکاودرهرکجای جهان که باشی ونامت مادرباشدعاشقی بدون توقع هستی .درودبرتمام مادران جهان .

  2. بهمن انقلاب تا فروردین آزادی/ ایرانیان به پیش
    اینک این ست هنگام واین جاست گران- آوردگاه رزم نهایی رهایی ایرانی
    اینک چهار شنبه شب سوری سرخ و سوزان و پر هیاهوی آبی- جامگان ایران
    در صفر یخ بسته نیم شب
    لا به لای شاخه شاخه خاک جنگل مه آلود آغشته به باران ومه و مهتاب
    اکنون هنگام و هنگامه فردوسی
    سراسر زاد و رود کار زار تدارک نوروز برگ رنگ
    تا بهار ایرانی پس از هزار سال ، بر آسمان برشود
    بهمن هنگامه همگان، همه یورش ، نبرد و این نوبه پیروزی آفتابین ایرانی
    سپیده دم گرم و روشن و دریا رنگ انقلاب
    تا آفتاب ازادی
    چشم در چشم/ چنگ در چنگ
    پایان داغ و دار و درفش
    تا پایان دیو و دد و دزد
    تا نابود پلید و پلشت و پلشتا
    تا فروردین رهایی بر گستره فلات و اقیانوس ایران



    ---------------------------
    با آذرخش آبی انقلاب تمامی پایگاههای فراجنایتکاران اسلامی را بکوبیم

    خلافت کنندگان فراجنایتکار اسلامی اخوندی سپاهی بازاری
    خامنه ای ! سرکفتار خرد ومچاله و مغلوب

    اشغالگران،شکنجه گران، جلادان، ادمکشان، چپاولگران، منحط و تباه کنندگان لحظه لحظه جان و مال و حیات وشان و ارج میلیونها انسان،قتل عام گران مستمر سه ده ملت وملک وتمدن ایران و ایرانی ،!
    تخریب وکشتارگران نامی ، مرگ و جنگ و اتش افروزان شهره ی صد مرز و گستره، هزار گوشه جهان!
    ننگین انسان-درندگان چنگ و دندان ریخته ؛ شرب و شراب تان خون و، شکنجه و تجاوز!
    گراز راهزنان سیراب ناپذیر خورد و/ چریدن و چرا، بلع و بلعیدن و سپوختن !اختاپوس زادگان تشنگی ناپذیر دارایی زر وزور و امتیاز و نام
    عجوزگان و اهریمنان فاش و رسوا والوده و بویناک ! بزم تان بر گور. معبدتان گورستان. معبود و معشوقتان جسد جنازه ومرده / رقص و نوا و نی تان زوزه و ضجه و شیون/
    شمایان آرمانتان انهدام بشریت، ادمیت، انسانیت ومهرو زیبایی و شادی و افرینش، کسب و کارتان ویرانی و سوحتن و کشتن و ربودن دقایقتان مکر سالوس و دروغ و دروغ و دروغ، حاشا و انکار و طفره
    کفتاران ، همد ستان ،آستان بوسان ،جیره خواران، روبهکان بی مقدار لاشخوار وپسله لیس، آرایندگان وارایشگران بارگاه پلشت و پلیدی و پلشتا !
    همگان تان اکنون نیک دانسته اید که امواج طوفان این اقیانوس آبی مرز و قاره شکن / اتشفشان این دماوند از خواب هزاره گان برامده /این البرز و زاگرس به صف شده / خیز وخیزاب و خروش شگرف وشگفت گام های برامدن غولی ست از آرمون شکست تلخ دریای انقلاب مشروطه برامده و از کوه و بیشه زار نبرد خونین انقلاب بهمن /انقلاب جمهوریخواه و آزادیخواهانه بخون و چرک وبربریت کشیده شده به دست شما قصابان آخوندی-اسلامی / برگذشته وسرانجام اکنون به باروت آزادی ودادگری و جمهوری به فلات انقلاب نوین و نهایی ایران فرود امده . همه توان همه تجربه همه رویینه. شما اهرمنان رویارو: رقت انگیز بی راه پیش وپس بی گزیر و گزینه و گذر و گذرگاه!
    هم میهن آیا نه چنین است ؟آیا میتواند بجز این باشد؟

    و تو خامنه ای ! سرکفتار خرد ومچاله و مغلوب
    پشمک و پیله ناچیز و زبون که سالها حتی یارای زدودن مدفوعت نیست، گرچه ترا و مدفوعت را با هم تفاوتی نیست . « گاو گند چاله دهان» چه کنی جز انکه کابوسی چنین را بخود و هشت و نه کرکس پشم و پشمینه سوخته ناچیز هنوزباقیمانده پیرامونت فکاهه و شوخی بدانی و بخوانی! به این « غول - آبی – زیبا » که اکنون حتی سنگینی سایه وگرمای دم اتشینش بر آستانه مغاکت فراز آمده ؛ بر در عرش اعلی جنایت تا غیرممکن بی نهایت خمینی و تو و دودمان اخوندی و اسلامی
    سه انقلاب همزمان بر در میکوبد.
    تو یکی اکنون هیچ کسی ، دیگر نیستی . غباری . پودی. تا نوبت دودمان همگنانت برسد نخست تو. سپس ..خواهد امد یکان یکان گله به گله
    هم میهن آیا چنین نیست ؟آیا ما خواهیم گذاشت که بجز این باشد؟

  3. ---------------------------------------

    داغ ودرفش و دار
    « گداخت جان که شود کار» ما « تمام و نشد»
    هزار سال« بسوختیم دراین آرزوی » ناب« و نشد»


    مهر آرزو مایه پیامی /هشدارنامه ای/ در نوطوفان تاریخی آغاز شده / تنها و فقط / به همگی هم سرزمینان جوان و نوجوان میهن/ این تاکنون زندگی سوخته –باختگان بتمامی بی تقصیر که همچنان و هنوز درخطر آنانند که در گرداب ، دربیراهه کژگفتار و کردار و پندار، برکج راه و جاده طوع وترس و تسلیم وتزویر بزرگسالان این زاد و بوم – یکبار دیگر پژمرده و پرپر و بریشیده، تلف و تباه وتلاشیده شوند
    همدلانه پیامی بویژه به دانش آموزان و دانش جویان و دانایی آموختگان در تلاش زاد و رود زندگی / در خون ومبارزه / در جنگ و گریز/ برای رهایی وبهزیستی وبهروزی

    نازنینان جوان و نوجوان ایرانی ! شما این روزها در هرجا و هر کس که هستید دست کم بخوبی دریافته اید که رویدادی غیرعادی در کشور و کوچه و خیابان و خانه، زمانی ست همه چیزوکس را بشکلی ناگهانی، تند و شدید میتوفد و دگرگون میکند . اندکند کسانی از شما که اسمش را ندانند یا نشنیده باشند: انقلاب . من برایم بسیار حیاتی ست حتی برای ان کسان از شما که اولین بار در اینجا با نام ان آشنا میشوند از ان سخن بگویم؛ گرچه در تب و تاب انقلابی چنین/ به دوره و به تاریخی چنین / اندیشه و خرد ، نقد ومیزان و محک ،تدبیرو سخن و گفتگو را/ مجال و میدان ظهورو راهکار،سامان و سازمان چندان نیست و این همه - درکار و زار کوره اتشین اقدام و جنبش و پویش ، در هیاهوی نبرد و فریاد و فراز، در شعر و شعار، درزخم و شکنجه و گلوله وزندان، در تنگی و تنگنا وجنگ و گریز ،میان دروغ و تحریف و تحمیق و تحکم- گم و گنگ وسرگردان و آمیخته میماند.
    هم میهنانان خردسال و برنا / کوشش این پاره نوشتار، همچون پرتاب نشانه وپیام غریق به جزیره افتاده ای به دریا / به مقصد و مقصود بردگان و بندگان سالیان دیده وسالخورده ایرانی، یا جان بدربردگانی که نسل ما بوده ایم نه ، که همه به پروا و پیمان رویینه کردن و افزودن توش وتوان پیکارتاریخ ساز شما، شما جوانان برای بودن و شدن و زندگی وهستی ست . به بازآگاهی و هشیارمندی، به پادزهرافزایی، به از بیخ و بن کنی طاعون سی ساله حکومت و حاکمیت ذبح اسلامی ایرانیان است . این دشوار تلاشی ست انجا که حتی مقاومتگران و رویارویگران دلاور و دلیر صف پیشین و واپسینش و نیز کنونی اش، خود به غرقاب سکون و وپوسیدگی ذاتی شان و ساطور ترور اخوندی- اسلامی – سپاهی فروغلطیده به پور وگور فروشدند و هرگز ونیز اکنون ، گستره و پهنا و ژرف و ژرفای ظلمانی انچه بر تاریخ ما سایه فرافکند را بدرستی ندانستند و یا اندک فرامایه هوشیارشده گانشان از تاریخ وتجربه رویارویی و دلاوری خاطره شستند!
    دوران و تاریخی که معصوم ترین وبیش ترین قربانیانش سرانجام شما جوانان و نوجوانان کودک دیروز بوده اید که سراسر عمرتان زیر چنان اسمان و خاک و ادمیان وجنایتکده ای سراپا جذامی ، به تلف و تباهی مطلق گذشت: ساعتی از زندگی شما طبیعی ، انسانی، مدنی نبود . فرزند هرکه که بوده اید ودرهر ناز ونعمتی که زیسته اید در حصارجان سوز و روان نژند حکومت جنایت سالاران ابتذال ورذالت، لجن بویناک ضد بشری ضد اموزش و پرورش وتمدن کش انان ،بامداد تا شامگاه روح وگوش و چشم وپوست واندام تان بر تخت شلاق اذان و روضه و تاسوعا و عاشورا با زوزه و نعره و مرگ، در چنگال سلطه لشگر پلشتینه جانوارانی هیچ کجاآبادین به زبان و اموزه ای جهان و ایران بیگانه و دوزخ آبادین سپری شد. ایرا ن دیو آباد
    بر همه چیز و همگان در جغرافیای عفونت بار انباشته از توحش وبربریتی بی حد و مرز درانحطاطی بی نمونه سی سال کابوسین به روزمرگی زیستند ؛ ایران و ایرانی ازتاریخ بیرون شد و بود. قلمروی ازگندابگاه و گندابیان، درچرخه زاد و رود ی نازل تر از گیاه و جانور و حشره با حکمرانانی گندزیست و گنداب ساز وگندابه خو. توحشکده ای تاکنون نادیده ، توحشگرانی هرگز ناشنیده در زیست و ساز و چرخ و گردش نظم ونظامی همه فراهذیانی - فرا کابوسی .
    پاک جانان نوجوان و جوان دانشجو بگذارید بگویمتان بر ما چرا و چگونه چنین گذشت ، اکنون چه میگذرد تا نگذارید پس از این هم چنان و همچنان بگذرد


    فریدون فروردین

دیدگاه تان را وارد کنید