در آوردن گمنامان از گمنامی • مصاحبه درباره زندانیان گمنام
دویچه وله :گمنامی زندانیان سیاسی دست زندانبانان را برای اعمال فشار بر آنان باز میگذارد و جامعه را از شناخت چهرههای فعال راه آزادی بیان محروم میسازد. این تجربهی فعالان حقوق بشر و زندانیان سیاسی سابق است. مصاحبه با منیره برادران.
در روزهای اخیر در رسانههای پیگیر وضعیت زندانیان سیاسی در ایران، مدام به اصطلاح "زندانیان گمنام" برمیخوریم. اسامی گروههایی از آنان منتشر شده است. با منیره برادران، زندانی سیاسی سابق و از فعالان حقوق بشر، در مورد "زندانیان گمنام" گفتوگو کردهایم.
دویچهوله: خانم برادران، چندی است که در ایران صحبت از زندانیان گمنام، زندانیان سیاسیای که شهرتی ندارند و نام آنان در رسانهها بازتابی پیدا نمیکند، در میان است. شما که تجربهی زندان دارید و وضعیت زندانیان را الآن دنبال میکنید، فرق زندانیان گمنام و زندانیان به اصطلاح مشهور را در چه میبینید و اگر بین آنان تفاوتی هست، آیا با رسانهای کردن نام زندانیان گمنام موافق هستید؟
منیره برادران: زندانیان گمنام عمدتاً کسانی هستند که در خیابان و یا در تظاهرات دستگیر شدهاند و ممکن است به یک گروه سیاسی خاص یا به جنبشهایی مانند زنان، کارگران و یا فعالان روزنامهنگاری وابستگی نداشته باشند. چون در این حوزههای مشخص کسانی هستند که مسائل دستگیرشدگان را دنبال میکنند و وضعیت آنان را انعکاس میدهند.
اما افرادی که در خیابان و در اعتراضهای نسبت به نتایج انتخابات و یا تظاهراتی که بعد از آن صورت گرفته دستگیر شدهاند، ممکن است گروه مشخصی دنبال کارشان نباشد و یا خانوادههایشان این امکان را که بتوانند در مورد زندانی خودشان خبررسانی کنند یا وکیل بگیرند و یا با رسانهها تماس بگیرند، نداشته باشند. این دسته در حقیقت به نوعی گمنام میمانند.
منیره برادران بسیاری از دانشجویان نیز جزو این دسته از زندانیان گمنام هستند. میدانیم که خیلی از دانشجویان را دستگیر میکنند، آزاد میکنند و بعد از مدتی دوباره دستگیر میکنند. امکان گمنام ماندن زندانیانی نیز که در شهرستانها دستگیر شدهاند، بیشتر است. زندانیانی که از اقوام مختلف هستند هم، مانند آذربایجانیها، گمنام میمانند و سرنوشت آنان ممکن است در برخی رسانهها منعکس نشود. خود فعالان آذربایجان این گله را دارند که رسانهها به زندانیان آنان کمتر توجه میکنند. حال اینکه چه دلایلی هست را نمیدانم و امیدوارم دلایل خاص و ویژهای نداشته باشد.
به نظر من، گمنام ماندن خطر بزرگی برای این زندانیان دارد و آن اینکه دست رژیم برای دادن حکمهای سنگین به آنها بازتر میشود یا اینکه حتی ممکن است درخطر اعدام قرار بگیرند. چنانکه دیدیم، اعدامهایی که صورت گرفت، از میان زندانیان گمنام بود.
خیلی مهم است که همهی زندانیان مطرح شوند و نهاد یا گروهی هم در داخل ایران و هم در خارج از کشور به این زندانیان گمنام و شناساندن آنان توجه ویژهای داشته باشد.
آیا رسانهای کردن و از حالت گمنام درآوردن اسامی کمتر شناخته شده، تضمینی میدهد که از فشار بر زندانی کاسته شود؟ آیا ممکن نیست عکس این موضوع پیش بیاید و فشار بر زندانی بیشتر شود؟
در مورد برخوردهای جمهوری اسلامی نمیتوان هیچ چیزی را پیشبینی و تضمین کرد. کارها و اقدامات آن از همهی موازین بینالمللی خارج است. اما تجربه نشان داده که مطرح شدن این تاثیر را داشته که آنان نمیتوانند هر اقدامی را در مورد زندانیان صورت بدهند. این مسئله تجربه شده است.
خانوادهها از ایران هم همین را میگویند و خودشان نسبت به شناساندن زندانیان گمنام اقدام میکنند. این مسئله نشان میدهد که مطرح شدنشان میتواند خطر را نسبت به آنها کمتر کند. در مواردی هم میتواند عکس این قضیه صادق باشد، اما عموماً نشان داده شده که چنین چیزی مؤثر بوده است. دههی شصت شاید وضعیت دیگری حاکم بود، اما امروز فشارهای جهانی و همچنین فشارهای اجتماعی در داخل کشور خیلی بیشتر است و تاثیر خود را میگذارد.
البته باید بین شناساندن تک تک زندانیان با "نخبه کردن" یک زندانی تفاوت قائل شد. اتفاقاً اگر چهره دادن به زندانی گستردهتر و عامتر باشد، "نخبه کردن" هم از بین میرود. زمانی هست که − قبول دارم − چهرهی یک زندانی سمبل میشود. اما کلا اینکه زندانیان خاصی که از نظر گروهی و یا جهانی پشتوانهی داشته باشند، مطرح شوند و بقیه در سایه قرار بگیرند، درست نیست. اما وقتی که ما شروع کنیم به اینکه به زندانیان مختلف چهره داده شود، آنوقت نخبهگرایی در میان زندانیان هم از بین میرود.
بپردازیم به مسئلهای که خیلی اوقات با آن مواجه میشویم و آن هم نگرانی خانوادهها است. ممکن است خانوادهای بگوید که ترجیح میدهد اسمی از زندانیشان برده نشود تا رژیم نسبت به او حساس نشود. اگر شما با چنین خانوادهای روبرو باشید، به او چه میگویید؟
اتفاقاً چندین بار با این سؤال مواجه شدهام. یک مورد آن همین چند روز پیش بود؛ در تظاهراتی که در فرانکفورت به مناسبت ۱۲ فروردین داشتیم، با خانمی آشنا شدیم که بسیار مضطرب بود و گریه میکرد و میگفت که خواهر وی بیش از ۲۰ روز است ناپدید شده و نمیداند چهکار باید بکند. او میگفت که مسئلهی خواهرش در هیچ جایی منعکس نشده است.
من و سایر فعالان وابسته به حامیان مادران عزادار از وی خواستیم که نام خواهرش را بگوید و گفتیم که خانواده باید در جهت انعکاس نام او حرکتی کند. ما که او را نمیشناسیم. من حتی به او پیشنهاد کردم که مصاحبهای ترتیب بدهیم و او در مورد خواهرش صحبت کند. اما این خانم نگران بود و میگفت که نمیداند نظر خواهرش در این باره چه خواهد بود. ما میگفتیم، او که خود در زندان است و نمیتواند نظر خود را اعلام کند و یا کاری انجام دهد، شما باید برای او کاری کنید.
ممکن است خانواده این نگرانی را داشته باشد که نظر خود زندانی در این مورد چیست و آیا ممکن است به ضرر او تمام شود یا خیر، که قابل درک است. چون برای خانواده در درجهی اول سلامتی زندانیشان مهم است. ولی اینکه خود خانوادهها از ایران اقدام میکنند و میخواهند زندانیانشان را بشناسانند، نشان میدهد نگرانی آنها از سکوت در مورد زندانیشان بیشتر است.
ما در صحبتی که با این خانم در فرانکفورت داشتیم، او را راهنمایی کردیم که تماس بگیرد و اسم زندانیاش را بگوید. چون آنطور که میگفت، خانواده در ایران امکان آن را ندارد که دنبال کار او را بگیرد. به هرحال من هر وقت با چنین مواردی برخورد میکنم، تشویق میکنم که نام زندانیشان را مطرح کنند و یا خودم اگر موردی را بشناسم، حتما طرح میکنم.
از نظر منبع هم منابع مختلفی وجود دارد؛ مثلا کمپین بینالمللی حقوق بشر این اسامی را دنبال میکند و مدام لیست را بهروز میکند. یا سازمان عفو بینالملل سایتی به زبان فارسی دارد و دستگیریها را پیگیری میکند. سایتهای مختلف دیگری هم در این زمینه کار میکنند.
میتوان نه تنها اسم این زندانیان را مطرح کرد، بلکه به آنان چهره داد و از فعالیتهایشان گفت. این مطرح کردن هم خطر در مورد زندانی را کمتر میکند و هم اینکه به کسانی که فعالیتی داشتند و معترض بودند چهره میدهد و آنان را معرفی میکند. در حقیقت، نوعی ارجگذاری به کار آنان هم هست. این افراد که به خاطر فعالیتهایی یا به خاطر بیان نظر و عقیدهای دستگیر شدهاند، از این طریق به جامعه معرفی میشوند. این جنبهی مسئله را هم باید دید.
شما اشاره کردید به گمنام ماندن زندانیانی که در شهرستانها هستند و بیتوجهی به آنان. تصور میکنید از این نظر فرق بزرگی بین شهرهای بزرگ و شهرهای کوچک هست و چگونه میتوان این مشکل را حل کرد؟
این یک واقعیت است که فعالان در شهرهای بزرگی مثل تهران عمدتا بیشتر هستند و ارتباط گیری در این شهرها بیشتر است. در شهرستانها این ارتباط گیری کمتر است و خانوادهها هم ترس و نگرانی بیشتری دارند. در تهران که حرکت و تظاهرات همیشه بوده و تجربه بیشتر است، این مسائل هم بیشتر منعکس میشود. در شهرستانها گمنامی بیشتر میماند. این است که بسیار مهم است که در شهرستانها فعالان حقوق بشر و مادران این مسئله را بیشتر دنبال کنند.
من در این رابطه اشاره می کنم به گروههایی که برای شناساندن این مسئله نقش مهمی داشتهاند. غیر از فعالان حقوق بشر که نقششان بسیار مهم است، مایلم از "مادران عزادار" نام ببرم. کاری که آنها میکنند خیلی جالب است، از این نظر که وضعیت خانوادههایی را که کشته دادهاند یا فرزندانشان در زنداناند دنبال میکنند و آنان را معرفی میکنند و اعتماد جلب می کنند. مثلا ما از طریق اینها در باره سعید زینعالی مطلع شدیم که دانشجویی است که از زمان جنبش دانشجویی تیر ۱۳۷۸ ناپدید شده است و از طریق مادر این دانشجو که سکوت را شکست. البته مادر سعید زینعالی این مورد را از راههای حقوقی و قضایی دنبال میکرده، ولی این موضوع را علنی منعکس نکرده بوده است.
این را هم بگویم که این فقط در مورد زندانیان صادق نیست. الان به مورد سعید زینعالی اشاره کردیم. و مواردی هست که فعالان کشته یا ناپدید شدهاند و از ایشان هیچ خبری نیست. شناساندن این موارد هم بسیار اهمیت دارد. یعنی کشتهشدگان هم فقط آن چهرههای شناختهشده نیستند و متاسفانه بیشتر بودهاند و بعضی از آنان را ما نمیشناسیم.
۲۳ فروردین ۱۳۸۹ ساعت ۱۶:۱۲
دوستان عزیز اگه ممکنه ایمیل خودتان را در اختیار من بگذارید
من چند تا پوستر طراحی کردم میخواستم براتون بفرستم
با مهر و سپاس، هموطن شما
ایمان نبوی
iman.nabavi@gmail.com