آقای یوران ببخشید! – مهدی اصلانی

 اطمینان به محکومیت نوری نداشتم. زمستان سال ۲۰۱۹ به شما گفتم و شرطی با خود درمیان نهادم: اگر نوری محکوم شد و حرف شما درست درآمد، اولین کسی خواهم بود که با دسته‌گلی به‌ نزدتان خواهم آمد و با صدای بلند فریاد که: آقای یارمالشون ببخشید. حالا وقت ادای تکلیف و پرداخت بدهی ام رسیده: مستر یوران ببخشید

نخست گفته باشم سخن آخرم را. آقای یارمالشون ببخشید!

ببخشید شکلات نیست که به مذاق آدمی خوش بنشیند. اما باید گفت تا سینه سبک کرد. به‌زبان نیاوردن و نگفتن «ببخشید» به‌‌هنگامی که مرتکب خطا شدی حمل باری است خارج از توان. باید بیرون بریزی ببخشید را. که نفس پوزش‌خواهی از خود ارتکاب پراهمیت‌تر است.

پس از دست‌گیری‌ی نوری به استکهلم آمدم. برف می‌بارید و سرما استخوان‌سوز بود. از جایی که محل ملاقات و قرارمان بود، هم‌راه شما شدم. از همه‌چیز گفتیم. تا محل اداره‌ی پلیس که باید مورد بازپرسی‌ی پلیس قرار می‌گرفتم، هم‌قدم شدیم. نگرانی‌ام را به شما منتقل کردم. گفتید نگرانی‌تان می‌فهمم. اما نوری با نوع اتهامی که دارد، بی‌تردید نه‌تنها محکوم، که به حبسی سنگین محکوم خواهد شد. پرسیدم از چه رو این میزان اطمینان در سخن‌تان وجود دارد؟ گفتید تجربه‌ی پرونده‌های نقض حقوق بشر که سبک‌تر از این بوده اما با حکم سنگین مواجهه شدند. پرسیدم می‌توانید نمونه ارائه دهید؟ در پاسخ نام چند کشور افریقایی از جمله رواندا به ‌زبان آوردید. تندزبانی و تلخ‌گویی کردم و گفتم اما آن کشورها قد ایران اسلامی دلار در جیب‌هایشان نیست و اندازه‌ی ما هم ولوو و اسکانیا نمی‌خرند! آخر می‌دانید آقای یارمالشون عزیز! من و ما محصول پرپرشده‌گی‌ی انقلاب بی‌مسمای اسلامی هستیم. پر از تردید و شک و حس ناامنی و سرکوب!

آقای یوران من هنوز در امن‌گاه تبعید با شنیدن صدای آژیر آمبولانس تن‌لرزه‌های سال‌های خوف بر روان‌ام آوار می‌شود. این‌را نمی‌گویم تا ببخشید گفتن‌ام را لاغر کنم!

من و نسل من بزرگ‌شده‌ی تاریک‌خانه‌ای هستیم که هیچ تصویری از گل در آن ظاهر نشد. هرچه بود داس بود و تبر و دار!

وقتی از خرید اسکانیا و ولو گفتم با طرح زهرخندی بر گوشه‌ی لب پاسخی شهروندانه دادید: کسانی که این‌گونه می‌اندیشند استقلال قضایی‌ی سوئد نادیده گرفته‌اند!

گفتم تجربه‌های ما از حکومت باج‌گیر اسلامی اما چیز دیگر است. از معامله‌ی پشت پرده و تاخت زدن قاتل با گروگان‌ها گفتم. در پاسخ گفتید نوری توسط دستگاه قضایی‌ی سوئد محکوم و تحویل دولت خواهد شد. از من پرسیدید برای تو چه‌چیز اهمیت دارد؟ پاسخ‌ام این بود محکومیت نوری. به‌روشنی پاسخ دادید نوری محکوم خواهد شد!

آقای یوران عزیز! در روند طولانی‌مدت محاکمه‌ی نوری در دادگاه بسیارانی پچ‌پچ می‌کردند این دادستان‌ها و وکلای پرونده (به‌شمول شما) چرا مثل ماست یه گوشه نشستند و چیزی نمی‌گن؟ چرا اجازه می‌دهند این مردک قاتل هرچه می‌خواهد به ‌زبان بیاورد؟ آقای یوران! تنها کمی به ما حق دهید. ما سرکوب‌شده‌گان پر از خشم هستیم. دست‌مان به‌جایی بند نبوده. از داد و بی‌داد تنها بی‌داد نصیب برده‌ایم. کسانی از شما درخواست‌هایی داشتند که موضوعیت دادگاه و محاکمه نبود. وقتی در دقایق پایانی‌‌ اظهارات دادستان، حمید نوری و وکلایش کف رینگ دراز‌به‌دراز شدند، مصداق این ضرب‌المثل فارسی به‌ ما فهماندید: «یک‌من ماست چه‌قدر کره می‌دهد.»

آقای یوران عزیز! هنوز حس تردید و شک دست از سرم برنداشته! بر من دانسته نیست فردا در مناسبات قدرت و میان دولت‌ها چه سرنوشتی برای نوری رقم خواهد خورد.

نوری تبرئه نشد. یعنی ما نباختیم. محکومیت نوری در دادگاهی معتبر پیروزی‌ی یک صدا بود؛ صدایی از آن تمام دردمندآرزومندان دادخواه!

 اطمینان به محکومیت نوری نداشتم. زمستان سال ۲۰۱۹ به شما گفتم و شرطی با خود درمیان نهادم: اگر نوری محکوم شد و حرف شما درست درآمد، اولین کسی خواهم بود که با دسته‌گلی به‌ نزدتان خواهم آمد و با صدای بلند فریاد که: آقای یارمالشون ببخشید.

حالا وقت ادای تکلیف و پرداخت بدهی‌ام رسیده: مستر یوران ببخشید.

Tags:

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

0 نظر

دیدگاه تان را وارد کنید