این پرده سال هاست کنار رفته!


حکومت بی آبروی جمهوری اسلامی هر روز صدای شکسته شدن پایه هایش را بلندتر از روز قبل می شنود و دچار آنچنان ضعف و ذلتی  شده است که نمی تواند جلوی نابودی محتوم خود را بگیرد. اما این جرثومه رذالت هنوز دست از آزار و اذیت مردم و شکنجه و کشتار آزادیخواهان بر نمی دارد.

این رویه 40 ساله حکومت است که به آن خو گرفته، شالوده اش با آن آمیخته، بدون آن جمهوری اسلامی معنایی ندارد و اصلا راه دیگری برای ماندن بر قدرت بلد نیست. گویا ماموریت این حکومت از بین بردن انسان های آگاه و آزاداندیش و کسانی است که با بی عدالتی و نابرابری در جامعه و رواج خرافه و دربند کشیدن آزادی اندیشه و بیان مخالف هستند. این حکومت ثمری جز شکنجه و بدبختی روزافزون برای مردم نداشته است. اصلا آزار و ایذا چنان با ذات این حکومت درهم سرشته که قادر نیست بدون آزار مردم کاری کند. حال که برای چندمین بار کوس رسوایی شان از بام افتاده باز هم انتظار دارند مردم حرفشان را باور کنند. آخر چه کسی حرف شما را که حتی ساده ترین عملتان نتیجه ای جز آزردن و اذیت دیگران ندارد، باور می کند؟

از همان ابتدای حکومت شان اعدام ها و کشتار افراد بدون برپایی دادگاه و داشتن محاکمه عادلانه را باب کردند. آنها حتی با توسل به خشونت و تهدید از برپایی مراسمی برای کشته شدگان جلوگیری می کردند و می کنند. ایجاد مزاحمت و زورگیری از مردم به بهانه تامین امنیت با تشکیل کمیته هایی که بسیاری از اعضای آن را افراد جانی و خلافکار تشکیل می دادند، حکایت خود را دارد. ایجاد وحشت و هراس در مردم توسط گروه های فشار و چماق به دست؛ حمله به مراکز فرهنگی و کتاب فروشی ها و آتش زدن آن ها، سخت گیری بر زنان و حمله به آنان به خاطر نداشتن حجاب؛ حمله به اجتماعات توسط همان گروه ها؛ اخراج هزاران معلم، دانشجو و استاد دانشگاه به بهانه انقلاب فرهنگی؛ اخراج و بازخرید صدها کارمند به دلیل همسو نبودن با انقلاب؛ برافروختن آتش جنگ و ادامه دادن آن و به کشته دادن هزارها نفر برای ابقای حکومت شان؛ زندانی کردن، شکنجه و کشتار زندانیان سیاسی و عقیدتی در زندان ها و مکان های عمومی و مخفی توسط فرقه های افراطی و جنایتکاری چون قنات و ...؛ آدم ربایی و کشتار مخالفان و دگراندیشان اعم از نویسنده، شاعر، سیاستمدار، خبرنگار وهنرمند در داخل و خارج از کشور؛ دستگیری، شکنجه و سر به نیست کردن کارگران و دانشجویان معترض با حمله به تجمعات آن ها یا خوابگاه های دانشجویی؛ حمایت از کسانی که به بهانه بدحجابی به زنان اسیدپاشی کرده بودند؛ اعدام کودکان؛ اعدام زنانی که مورد تجاوز قرار گرفته و درحین دفاع از خود سبب مرگ متجاوز شده بودند؛ حمایت از ازدواج، اعمال خشونت و قتل کودکان با توسل به شرع؛ قطع اعضا واعدام های در ملاعام برای ترویج خشونت و زهرچشم گیری از مردم؛ به زندان انداختن، کشتن و محکوم به مرگ کردن فعالان محیط زیست؛ سرکوبی اعتراضات معیشتی اقشار مختلف مردم، به زندان انداختن و کشتن تعدادی از آنان در زندان؛ بی جواب گذاشتن اعتراضات بازنشستگان، پرستاران، مال باختگان، کامیون داران و پرسنل بیمارستانی و دیگران؛ سرکوب تجمعات صنفی معلمان و دانشجویان که برای خواسته های صنفی خود ایستاده اند و مخالفت خود را با خصوصی سازی سیستم آموزش و تحصیل اعلام کرده اند، دستگیری و بازداشت غیرقانونی و زندانی کردن فعالان آن ها و صدور احکام حبس طولانی مدت برای ایشان؛ سرکوب اعتراضات معیشتی و صنفی کارگران که نمی خواهند صنعت و تولید و هستی شان قربانی خصوصی سازی های غارتگرانه مافیای اقتصادی شود. همه این اتفاقات شکنجه هایی است که در این چهل سال بر روح و جسم ما مردم به طور مستمر وارد شده است.

یکی از جدیدترین وحشی گری های حکومت بازداشت و شکنجه کارگران معترض و فعالان اجتماعی ای است که خواسته های به حق این کارگران را اطلاع رسانی کرده اند. خوشبختانه سه تن از دستگیرشدگان پس از آزادی خاموش نمانده و حکایت آنچه بر آنان در مدت بازداشت رفته را برای مردم فاش نموده اند. حال حکومت با ساختن سناریویی تکراری و نخ نما می خواهد آبروی خود را حفظ کند و بر جنایاتی که در خفا بر زندانیان و بازداشت شدگان روا می دارد، سرپوش گذارد. از آن هم فراتر رفته  و دو نفر از آنان را مجددا بازداشت کرده که این خود شاهد محکمی بر حرف های شکنجه شدگان است.

این ها همه تاریخ معاصر ماست و خوشبختانه هنوز کم حافظگی تاریخی مردم ما سبب از یاد رفتن آن نشده است. اما این بی شرمان هم چنان انکار می کنند و سعی در پرده پوشی آن دارند. مادران و خانواده‌های خاوران از همان آغاز،‌ به‌خصوص پس از قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ و دیگر خانواده‌های آسیب دیده و دادخواه تا کنون، به شکنجه و اذیت و آزار و سر به نیست کردن عزیزان شان و هم چنین به اذیت و آزار خودشان که همگی مصداق شکنجه است، اعتراض کردند و گفتند و نوشتند. صدها کتاب‌، مقاله، تحقیق و مصاحبه در مورد جنایت های این حکومت و شکنجه های دوران زندان توسط زندانیان آزاد شده نوشته و منتشر شده است. فعالان حوزه زنان،‌ دانشجویان، کارگران، نویسندگان، شاعران و بسیاری دگر سال هاست که علیه زندان و شکنجه و اعدام گفته‌اند و نوشته اند. دیگر همه می دانند که حقوق بشر اسلامی یعنی شکنجه تا سرحد مرگ برای اعتراف گیری به عمل نکرده، یعنی ماه ها انفرادی، یعنی مصاحبه های تلویزیونی ای که هر جمله اش از جملات قبل و بعد جدا شده و با جمله ای دیگر چنان جفت شده که منظور مبتذل و مسخره عمال حکومت را برساند، یعنی قطع اعضای بدن، یعنی کور کردن چشم، یعنی اعدام کودکان و سنگسار زنان و در یک کلام یعنی بیعدالتی. یعنی هرج و مرج، یعنی چون زور و زر من بیشتر است پس از تو برترم. یعنی چون من آشنا و رابط دارم انجام کار من ارجح است. یعنی چون منِ دین فروش به خدا نزدیکترم، دیگران باید از من بترسند و اطاعت کنند.

در نهایت باید به عمال سرسپرده و رذل این حکومت گفت که دارید دست و پای آخر را میزنید ولی بدانید که هر چه رشته اید پنبه شده است. آن زمان که می توانستید با کمک سرکوب و زندان و شکنجه و کشتار به هدفتان برسید سپری شده، مردم آگاه دیگر هیچکدام از حرف هایتان را باور ندارند و با قدرت در مقابل شما می ایستند. بیش از این کوله بار جنایت تان را سنگین نکنید که زیر سنگینی آن له خواهید شد.

لیلا سیف اللهی
2 بهمن 1397
Tags:

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

0 نظر

دیدگاه تان را وارد کنید