مسئولان جمهوری اسلامی در سالهای آغازین حکومت شان، با سرکوب گسترده و تهدید و بازداشت و شکنجه و اعدام و ترور مخالفان، توانستند پایههای حکومت
خون ریزشان را محکم کنند، ولی آیا امروز در وضعیتی هستند که بتوانند با بازداشت و شکنجه و ایجاد وحشت و اعدام و ترور مخالفان در داخل
و خارج
از کشور و با تخریب گورهای بی نام و نشان قتل عام شدگان که هنوز پرونده ای باز برای جنایت های شان است، دوام بیاورند و از این وضعیت به شدت بحرانی خلاصی
یابند؟
بی تردید چنین نخواهد بود، زیرا بحران های عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی،
آنچنان ساختار
جمهوری اسلامی را از درون و بیرون درگیر و خرد کرده است که اگر «بر فرض محال» هم
بخواهند برنامهای جامع
برای اصلاح اوضاع بدهند، موفق
نخواهند شد آن را عملی
کنند، زیرا
از یک طرف توان شان بیش از این نیست
و تمامی تار و پودشان از درون به هم ریخته است و از طرف دیگر
مردم نیز تمامی
سیاستهای به شدت تبعیض آمیز
و ناعادلانه و آزادی کش جمهوری
اسلامی را به چشم خود دیده
و با گوشت
و پوست خود لمس کردهاند و به روشنی
همه میدانند
که این حکومت
بی حیثیت و در حال احتضار،
تنها خودش را به این در و آن در میزند تا کمی بیش تر دوام بیاورد.
مسئولان جمهوری اسلامی باید خیلی نادان و بی سیاست باشند، اگر این واقعیت را هنوز نفهمیده باشند که اوضاع با سالهای اول حکومت شان به شدت تغییر کرده است و دیگر با سیاست سرکوب و دروغ و ایجاد رعب و وحشت، نمیتوانند مردم گرسنه و جان به لب رسیده از بیعدالتی و تبعیض و تشنه آزادی را به خانهها بفرستند و به سکوت بکشانند. به چه زبانی باید حالی شان کرد که هر چه بیشتر بگیرند و شکنجه کنند و بکشند و مردم را تحقیر کرده و آزار دهند، لایههای بیشتری از مردم معترض با خواستهها و مطالبات متفاوت، به صحنه خواهند آمد و این را در طی سالهای گذشته، به ویژه پس از تظاهرات دی ماه سال ۹۶، به خوبی شاهد بوده اند.
ولی گویا واقعاً هنوز درک نکرده اند که
در چه بحران عمیقی دست و پا می زنند، وقتی تنها در طی یک ماه گذشته، شاهد پرونده
سازی و حکم های سنگینی برای دانشجویان، دراویش گنابادی، دختران خیابان انقلاب،
وکلا، نویسندگان و بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی و مدافعان حقوق بشر و حتی
جوانانی که تنها میخواهند شاد باشند، بوده ایم و هم چنین شاهد قتل هایی که هنوز
برای مردم روشن نشده است، از قتل دولتی محمد ثلاث گرفته تا قتل مشکوک مریم فرجی و ترور
اقبال مرادی در کردستان و اخراج بهاییها از کار و محل تحصیل و ناپدید شدن افراد و
غیره و غیره. به تازگی نیز ماموران حکومتی، با بیل و کلنگ به جان گورهای اعدام شدگان
دهه شصت در گلزار اهواز افتادند و آن جا را تخریب کرده و رویش خاک ریختند و داغ
خانوادهها را تازه کردند. بی هیچ تردیدی، جمهوری اسلامی باید پاسخ گوی تمامی این
جنایت ها و آزادی کشی ها و بیعدالتیها باشد.
وضعیت زندان ها نیز به شدت بحرانی است و بسیاری از زندانیان
در معرض قتل های تدریجی قرار
دارند، زندانیانی که یا بر اثر شکنجه یا بر اثر وضعیت بسیار
اسف بار زندان
ها، هر روز با مرگ دسته
و پنجه نرم میکنند و گوش شنوایی نیست. گویی
عامدانه خودشان را به کری و کوری زدهاند،
با این خیال
که بتوانند جامعه
را به سکوت
بکشانند و درس عبرتی برای دیگران
شود.
در بین این همه خبرهای بد و بیعدالتیهای آشکار، خوشحالیم
که تمامی متهمان
پرونده تجمع روز جهانی زن، تبرئه
شدند.
ما نیز این را باید به روشنی درک کرده
باشیم که مردم
معترض، علیرغم خواست
مشترک رهایی از بیداد، خواست ها و مطالبات مختلف
و روشهای متفاوتی برای مبارزه
با بیعدالتی
دارند و ضرورت
دارد که به خواستههای متفاوت
مردم احترام بگذاریم
و به دیکتاتور
درون مان اجازه
رشد ندهیم و تصور نکنیم که تنها یک عقیده
بر حق است و هر که جز ما اندیشید
و عمل کرد،
به ناحق است. مهم
این است که خواستههای ما در مسیر رسیدن
به آزادی و دموکراسی و رفع بیعدالتی باشد.
مردم هم نیاز
به خوراک، پوشاک،
کار، خانه، آموزش،
درمان و بهداشت
عادلانه و هم نیاز به استقلال،
آزادی اندیشه و بیان و عقیده
و حق تجمع
و تشکل عادلانه
دارند، هم نیاز
به حق برخورداری
از زبان، کنترل
بر بدن، گرایش
متفاوت جنسی و هم نیاز به شادی و سرخوشی
بدون تبعیض دارند. تعدادی
میخواهند بهایی،
زرتشتی، مسیحی، یهودی،
یا مسلمان باشند
و تعدادی میخواهند کمونیست باشند،
تعدادی میخواهند
مدافع صوفی گری یا عرفان یا مجذوب نور و تعدادی میخواهند
پوچ گرا باشند. تعدادی
میخواهند کنترل
بدن شان دست خودشان باشد و تعدادی نمی خواهند،
تعدادی میخواهند
به زبان مادری
درس بخوانند و تعدادی به زبانی
دیگر. برخی روش مبارزه
شان سیاسی و برخی روش مبارزه
شان مدنی است و برخی تنها
میخواهند نافرمانی
مدنی کنند.
اگر ما اعتقاد
به آزادی و دموکراسی و حق برخورداری از امکانات
برابر برای همگان
داریم، تمامی این عقاید باید بتوانند
برای خودشان تبلیغ
و مبارزه کنند
و هیچ کدام
نبایستی حق دیگری
را پایمال کند و نباید گمان
کنیم که تنها
ما بر حق هستیم. مهم این است که به این درجه از رشد رسیده باشیم که به تمامی این عقاید احترام بگذاریم
و به همدیگر
توهین نکنیم و حق دیگران را برای انتخاب شیوه
زندگیشان نادیده
نگیریم.
این را نیز به خوبی میدانیم که هر چه ضعیفتر حرکت کنیم، دشمن
قویتر بر ما یورش خواهد
برد و به همین دلیل ضرورت
دارد که جنبش
هایی قدرتمند و با برنامه داشته
باشیم تا بتوانیم
گام های محکم
و سنجیده تری برداریم.
ما، مادران پارک
لاله ایران باز هم، بر خواستههای دادخواهانه خود مبنی بر «لغو
مجازات اعدام، آزادی
تمامی زندانیان سیاسی
و عقیدتی، و محاکمه و مجازات
آمران و عاملان
تمامی جنایت های صورت گرفته در جمهوری اسلامی ایران» تأکید
میکنیم.
ما هم چنین،
با دردی عمیق و تأسفی فراوان، ترور
بی شرمانه اقبال
مرادی را به شدت محکوم میکنیم و به آمنه قادری،
دلیر زنی از کردستان و تمامی اعضای خانواده
زخم خورده او درود می فرستیم
و استقامت و پایداری بیشتر برایشان آرزومندیم و به آنها اطمینان میدهیم
که تنها نیستند
و ما به عنوان صدایی هرچند
کوچک از جنبش
دادخواهی مردم ایران
و یاران مان با آنها همراه خواهیم بود و روزی دادمان
را از بیدادگران
خواهیم ستاند و دنیایی انسانی و عاری از تبعیض
و بیعدالتی
و آزادی کشی خواهیم ساخت.
مادران پارک لاله ایران
۳۱ تیر ۱۳۹۷
0 نظر