خانه سالهاست مصطفى ندارد!

نامه زندانی دربند «سعید شیرزاد» برای «مادرشهناز اکملی» و مریم کریم بیگی

خانه سالهاست مصطفى ندارد و غمخوار دلتنگى هاى مريم شانه هاى مادر بود كه هق هق و گريه هاى بى كسى اش استخوان را خاكستر مى كند. خانه سالهاست كه مصطفى ندارد، ولى خانه ى مصطفى سالهاست كه مادر شهناز دارد. سالهاست كه مادر شهناز در نبود مصطفى غمخوار گريه هاى مريم است كه اين روزها شانه هايى براى گريستنش نمانده است. خانه سالهاست كه مصطفى ندارد ولى شهناز سالهاست صداى بى صداى دربندانى شده است كه مادرى ندارد تا كه برايشان فرياد شدند.
 
 
خانه اگرچه مصطفى نداشت ولى مادر شهنازى بود كه مادرم بود و در بى خبرى مادر از چهل روز لب دوزى و اعتصاب غذايم نگران بود. مادر شهنازى بود كه هفتاد روز صداى بى مادرى برادرم آرش بود، مادر شهنازى بود كه گوهر ستار را همدرد بود. خانه سالها مصطفى نداشت و اين روزها مادر شهناز را هم ندارد تا كه تكيه گاه دلتنگى ها و هق هق هاى مريمش باشد.

 
مريم عزيزم : مى دانم كه سخت است بى تابي هايت را به زبان آوردن ولى صداى هق هق و دلتنگي هايت كه آسمان در هم میدرد را شنيدم و دلتنگى ات استخوان هايم را به آتش كشيد .

 
مريم عزيزم: مى دانم كه سالهاست خانه بى مصطفى يمان با اشك پورى و خون مرتضى شاملو رنگ گرفته و بر جاى جاى آن اشك تو و خون مصطفى نقش بسته است.

 
مريم عزيزم: سالهاست كه درميدان تير چيتگر شانه هاى استخوانى و گيسوان عاطفه را باد با خود میبرد و چند ساليست گيسوان تو را نيز خيابانهاى تهران به باد سپرده است و از شانه هاى مادر ديوارى براى دلتنگیهايت ساخته است.

 
مريم عزيزم: مى دانم كه اين حرفها جز أشك برايت چيزى ندارد ولى باور كن كه تو را خوب مى فهمم وقتيكه مادر همايم را باد با خود برد و برادرم در گم گيج شدنهاى شهر پناهگاه شده اش و در كوچه پس كوچه هاى بن بست شده ى غربت تنهاى تنها گريست و از پر كشيدن مادر همايم در خود گريستم و فرو ريختم از سكوتم، باوركن كه تو را خوب مى فهمم وقتيكه رفيق و همدردم شاهرخ جاودانه شد و در اين ويرانه مرا تنها و بى كس شدم. باور كن تو را خوب مى فهم اين روزها كه برادر در بندم لقمان سياهپوش خواهر شد و اخرين ملاقات را هم از او دريغ كردند و با او گريستم.

 
مريم عزيزم: اين روزها كه مادر شهنازمان را به جرم صداى بى صدايان بودن به بند كشيده اند باور كن كه دلتنگيها و اشكهايت بار سنگينى ست بر دوش مادر و براى او هم كه شده بايد مقاوم باشى و استوار كه اميدمان به فرداست و انتقامى كه لبخند كودكانمان خواهد بود.

سعید شیرزاد - زندان گوهردشت۲۱۱ بهمن
Tags:

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

0 نظر

دیدگاه تان را وارد کنید