در آستانه‌ی بیست و هشتمین سال‌گرد اعدام گروهی زندانیان سیاسی


اگر به روند تثبیت ریاکارانه‌ی جمهوری اسلامی از همان روزهای اول انقلاب 57 نظری بیفکنیم، متوجه سرکوب گسترده‌ی حکومت می‌شویم که چگونه با ترفندهای مختلف تلاش کردند پایه‌های حکومت ناعادلانه‌شان را برای مدتی محکم کنند و بر خواسته‌های دموکراتیک مردم و آزادی خواهان سوار شوند و فعالان سیاسی و اجتماعی را خفه کنند، هرچند با تمام جنایاتی که انجام دادند، بهترین نیروهای دگراندیش را سر به نیست یا آواره و پراکنده کردند، ولی خیلی هم موفق نشدند جامعه را به سکوت بکشانند و هر روز شاهد گسترده شدن اعتراض‌ دگراندیشان در سطوح مختلف جامعه هستیم و پایه‌های قدرت‌شان روز به روز لرزان‌تر می‌شود. اختلاف‌های درونی‌شان نیز برای کسب قدرت و ثروت شدیدتر شده و آبروی باقی مانده‌شان نیز برای مردمی که هنوز امیدی به آن‌ها دارند، به باد می‌رود، چون توان مدیریت و اداره‌ی جامعه را ندارند و نمی‌توانند پاسخ‌گوی نیازهای مردم باشند و در نتیجه افشاگری و اعتراض‌های مردمی روز به روز گسترده‌تر خواهد شد.

-        پس از شانزده سال، از برگزاری مراسم احمد شاملو شاعر آزادی خواه، در امام زاده طاهر کرج جلوگیری به عمل آوردند و درب عمومی گورستان را به روی مردم و دگراندیشان بستند، ولی اندیشه ورزان آزادی و عدالت، اجازه‌ی به سکوت کشاندن این حق کشی را به حکومت ندادند و این مراسم به خیابان یعنی جایی که عرصه‌ی واقعی مبارزه‌ی مردمی است، کشانده شد.

-        اعدام‌های بی‌رویه‌ی زندانیان سیاسی و عادی در تهران و شهرستان‌ها رو به فزونی است و هم اکنون تنها در زندان اوین 52 جوان زیر 32 سال در انتظار اعدام به سر می‌برند. دردناک‌تر اعدام زندانیان گمنامی است که هیچ نامی و نشانی از آن‌ها رسانه ای نمی‌شود یا اعدام‌هایی که برای فریب جامعه و هم چنین برای ایجاد ترس در جامعه عمومی می‌شود و نمایشی به راه می‌اندازند و متاسفانه برخی از مردم و حتی کودکان نیز به تماشای این اعدام‌ها می‌روند، در حالی که جنایت کاران و خطاکاران اصلی در جای دیگری آسوده نشسته‌اند، و بسیاری موارد دیگر که امکان بازگویی همه‌ی آن‌ها نیست، ولی این وضعیت ادامه نخواهد یافت زیرا هر روز شاهد اعتراض‌های گسترده برای لغو مجازات اعدام در سطح ملی و بین المللی هستیم. 

-        احکام ناعادلانه و سنگین بیداد می‌کند و قانون یا رویه‌ی یک‌سانی برای صدور احکام وجود ندارد و ارگان‌های مختلف و قضات بنا به میل و سلیقه‌ی شخصی‌شان، دگراندیشان را برای اعتراض به ساده‌ترین حقوق‌شان محکوم کرده و به زندان می‌اندازند یا با وثیقه‌های سنگین آن‌ها را به طور موقت آزاد کرده و دایم با تهدید و فشار و ممنوعیت کار و سفر و تحصیل و بلاتکلیفی روبرو هستند، از آن طرف شاهد اعتراض‌های گسترده به این احکام ناعادلانه در سطح ملی و بین المللی هستیم.

-        وضعیت زندان‌ها در شرایط بحرانی قرار دارد و مشخص نیست درون زندان‌ها چه می‌گذرد و بر سر زندانیان چه می‌آورند. حتی به عمد رسیدگی به وضعیت زندانیان سیاسی بیمار را به تعویق می‌اندازند تا از بین بروند. هم‌چنین زندانیان را با انواع و اقسام شکنجه‌های جسمی و روحی روبرو می‌کنند که در انتها زندانیان مجبور می‌شوند برای رسیدن به کمترین خواسته‌شان باز هم از جان خود مایه ‌گذارند و اعتصاب غذا ‌کنند و این وضعیت شرایط زندانی را به مراتب سخت‌تر می‌کند زیرا نیاز به عزمی عمومی برای تغییر دارد و شاهدیم که این شرایط با همبستگی دیگر زندانیان و حمایت‌های گسترده‌ی بین المللی از خواسته‌های به حق زندانیان، در حال تبدیل شدن به جنبشی گسترده است.


-        گورستان‌های دگراندیشان را در شهرهای مختلف خراب کرده و تلاش می‌کنند نام و نشانی از آن‌ها نماند، در حالی که ایستادگی و پایداری خانواده‌ها و فعالان سیاسی و اجتماعی از همان سال‌های اولیه تثبیت قدرت‌شان در جریان بوده و هم اکنون نیز در سطح ملی و بین المللی در جریان است.

-        هر روز خبرهایی می‌رسد که کارخانه‌های مختلف به ورشکستگی کشیده شده یا تعطیل می‌شوند یا برای سود بیشتر آن را تعطیل کرده تا برج سازی کنند و کارگران از کار بیکار می‌شوند یا همین حقوق اندک‌شان نیز پرداخت نمی‌شود. هم‌چنین افراد تحصیل کرده و فارغ التحصیل در مقاطع لیسانس، فوق لیسانس یا دکترا نیز به خیل بیکاران می‌پیوندند و حکومت نه تنها هیچ تلاشی برای معضل بیکاری نمی‌کند، بلکه با ارائه‌ی آمارهای دروغ، تلاش می‌کند این وضعیت را به گونه ای دیگر نشان دهد. یا خبرهایی ناراحت کننده از دستگیری و برخوردهای خشونت‌آمیز با ‌افرادی که به علت بیکاری گسترده به دست فروشی روی آورده اند یا کشتار بی رحمانه کول بران در استان‌های مرزی کشور و بسیاری موارد دیگر از شلاق زدن کارگران و اذیت و آزار مردم که هر روزه شنیده می‌شود. ولی این شرایط ادامه نخواهد یافت و هر روز شاهد اعتراض و اعتصاب و تحصن گسترده کارگران و معلمان و دیگر زحمتکشان در شهرهای مختلف ایران هستیم.

-        گرانی بیداد می‌کند و روز به روز قدرت خرید مردم کمتر می‌شود و امکان ایجاد تعادل بین هزینه‌ها و مخارج یک زندگی ساده ناممکن شده است و از طرف دیگر از گوشه و کنار شاهد افشاگری در مورد حقوق‌های نجومی و پاداش‌های بی‌رویه به مسئولان حکومتی هستیم و دیری نخواهد پایید که مردم در اعتراض به این تبعیض‌ها و بی‌عدالتی‌ها به خیابان بریزند و اعتراض‌های گسترده ای صورت گیرد.

-        وضعیت بهداشت و درمان و آموزش روز به روز فاجعه بار‌تر می‌شود و هر روز شاهد مرگ‌های خاموش ناشی از این وضعیت بحرانی در بخش سلامت و بهداشت در جامعه هستیم. ظاهرا می‌گویند امنیت داریم، ولی سایه‌ی مرگ بر اثر سکته، سرطان، تصادف، آلودگی هوا، خودکشی، خودسوزی و بیماری‌های روحی و روانی، امنیت و آرامش ما را با خطر جدی روبرو کرده و روزی نیست که خبر مرگ یا بیماری یا خودکشی(از کودک 10 ساله تا بالغ 80 ساله) عزیزی را نشنویم. پزشکی و آموزش و پرورش‌مان نیز تجاری شده، آن هم نه تجاری با قواعدی شفاف و پاسخ‌گو، بلکه به پلیدترین و زشت‌ترین شکل ممکن که نتیجه‌اش گذاشتن قانونی یک طرفه در بیمارستان‌هاست که اگر بیمار یا همراه بیمار به پرسنل درمانی توهین کنند، با زندان و شلاق و جزای نقدی روبرو خواهند شد. البته ما معتقدیم هیچ فردی حق توهین به دیگری را ندارد و می‌دانیم که پرسنل زحمتکش درمانی نیز تحت فشار شدیدی هستند، از یک طرف حق‌شان به آن‌ها پرداخت نمی شود و از طرف دیگر دائم با بیمار و بیماری سر و کار دارند، ولی حق بیمار و همراه بیمار در این بین چه می‌شود؟ چگونه می‌توان به جای پاسخ‌گویی و رسیدگی به وضعیت بیمار، او را از بیمارستان بیرون کرد یا به زندان انداخت، یا اگر بیمار به خاطر بی توجهی پرسنل درمانی یا درمانِ اشتباه پزشک یا استفاده از داروی تاریخ گذشته با مشکل جدی روبرو شود یا بمیرد، چه کسی یا چه سازمانی پاسخ‌گوست؟ اعتراض به این وضعیت نیز رو به گسترش است و بی تردید روزی همگانی و فراگیر خواهد شد.


-        وضعیت آب و هوا و محیط زیست روز به روز وخیم‌تر می‌شود و بسیاری از بیماری‌های مرگ‌بار نیز ناشی از آلودگی هوا و این وضعیت خطرناک و بحرانی است و جنبش‌های مدنی برای محافظت از محیط زیست و هوای پاک و نجات جان مردم از این فلاکت در حال گسترش است.

-        مسئولان حکومتی با بهره برداری از شرع و عرف و قانون بی قانونی‌شان، از اخلاق، حقوق بشر و رعایت اصول انسانی دم می‌زنند؛ ولی فساد، رشوه خواری، دزدی، احتکار، وارد کردن و توزیع مواد مخدر، تجاوز به حریم و حقوق مردم و تبعیض و بی عدالتی از هر نوعش بیداد می‌کند و قوه قضائیه نیز هم دست دزدان، تنها جاده صاف کن بی‌قانونی‌ها و رشوه خواران و جانیان و دزدانِ جان و مال مردم شده  و همه در دزدی‌ها و باند بازی‌ها شریک‌اند و بودجه‌ی کشور و مردم را به یغما می‌برند و برای سومین سال پیاپی مقام نخست پول‌شویی در جهان را کسب می‌کنند، این چنین است که یکی را به جرم دزدی برکنار می‌کنند و دیگری هنوز نیامده راه او را پی می‌گیرد و در این میان مردم‌ هاج و واج نظاره گر این بی‌عدالتی‌ها هستند، ولی این وضع پایدار نخواهد ماند و بالاخره مردم به تنگ آمده جلوی این بی‌عدالتی‌ها را خواهند گرفت.

-      تبعیض و فشار بر زنان نیز بیداد می‌کند، از تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌ها و مشاغل گرفته، تا کنترل باروری تحت عنوان افزایش جمعیت و دیگر مصادیق تبعیض بر زنان. حجاب اجباری نیز از همان روزهای اول انقلاب به اشکال مختلف به مردم تحمیل شد، ابتدا می‌گفتند حجاب اجباری نیست، ولی از آن طرف با اسیدپاشی و چاقو کشی و تیغ زنی و سپس با تصویب قانون و ممانعت از ورود زنان بدون حجاب اسلامی به سازمان‌ها و ادارات و دانشگاه‌ها، حجاب را اجباری کردند، ولی در طی این سال‌ها شاهدیم که جوانان و زنان مبارز به هر شکلی که بتوانند، به حجاب تحمیلی حکومت تن نمی‌دهند و به اشکال مختلف با آن مبارزه می‌کنند.

-        مسئولان حکومتی از کنترل کشور ناتوان شده‌اند و حتی پس از انجام برجام و وعده‌های توخالی برای همراه کردن مردم با حکومت، نتوانستند قدمی برای بهبود وضعیت زندگی مردم به تنگ آمده بردارند و روز به روز کاری‌های کثیف‌شان از گوشه و کنار بخش‌های ناراضی درونی خودشان بیرون می‌زند و با وجود شبکه‌های مجازی و افقی و مردمی، دست‌شان رو می‌شود و دیگر امکان کنترل و به سکوت کشاندن جامعه را ندارند.

-        جنبش‌های مختلف از جنبش‌ دادخواهی گرفته تا جنبش زنان، کارگران، معلمان، دانشجویان و دیگر جنبش‌های مردمی روز به روز گسترده‌تر می‌شود و حکومت ناتوان از پاسخ‌گویی است و تا ابد هم نمی‌تواند با سرکوب،  این جنبش‌ها را به سکوت بکشاند.

بیست و هشت سال از فرمان خون‌بار روح‌الله خمینی، رهبر وقت جمهوری اسلامی با هم دستی دیگر مسئولان حکومتی برای قتل عام بهترین و شریف‌ترین مبارزان راه آزادی و برابری و عدالت در زندان‌های ایران می‌گذرد و هنوز هیچ ارگانی مسئولیت این جنایت‌های بی‌شمار را نپذیرفته است که چرا و چگونه زندانیانی که دوران محکومیت خود را می‌گذراندند یا حکم‌شان به پایان رسیده بود را اعدام کردند و بدون هیچ نشانی در گورهای گروهی به خاک سپردند. زمان آن رسیده است که به طور جدی‌تر حکومت را به چالش بکشانیم و بخواهیم پاسخ‌گویی این همه بی‌عدالتی باشد.


ما مادران پارک لاله ضمن تاکید همیشگی خود بر سه خواست خود: 1)آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی؛ 2)لغو مجازات اعدام و 3)محاکمه و مجازات آمران و عاملان جنایت‌های صورت گرفته در طول دوران حکومت جمهوری اسلامی؛ اعتقاد عمیق داریم که بدون آزادی اندیشه و بیان و مذهب و جدایی دین از حکومت، نمی‌توان به آزادی واقعی دست یافت. ما ضمن اعلام همبستگی با مبارزات همه‌ی مردم ایران در داخل و خارج از کشور، اعلام می‌کنیم که هم‌چنان صدای دادخواهی خانواده‌های کشته شدگان و زندانیان سیاسی و عقیدتی و دیگر مبارزان حق طلب برای کشف حقیقت و برقراری عدالت هستیم و امید داریم که این مبارزات حق طلبانه‌ی مستقل از حاکمیت، مسیر برقراری عدالت را هموار کند.  


مادران پارک لاله ایران

12 مرداد 1395  
Tags:

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

2 نظر

  1. بی گمان سحر نزدیک است!

  2. در این نوشته ی پر بار ، آنقدر زیبا ، منطقی ، عمیق ، نیرومند و همه جانبه به موضوع پرداخته شده که انگار مطلبی است که تازه اتفاق افتاده . به همه مسائل جاری و ریشه های این دردها پرداخته شده و بدون آنکه به آشوب راه دهد ، راه منطقی و خردمندانه عدالت و داد خواهی و برطرف ساختن مشکلات را مطرح کرده و دچار نا امیدی نمی شود . جا به جا نیز امید داده می شود که چنین نیز نخواهد ماند .
    این متن ، طوری نوشته شده ، که جنس و مصالح و سرشت آن را از برخی نوشته های دیگران ، چه نو رسیده ها و چه برخی از سیاست بازان ، به شدت متمایز می سازد .
    صداقت و زلالی و بی تکلفی و شجاعت و دید عمیق و گسترده ای که فضای نوشته را آفریده است و کیفیت آن را در ابعادی شکوهمند ، از مشابهات دیگران ، بالاتر و ستایش آمیز تر می سازد . نوشته ای است که در مقایسه در برابر برخی نوشته های دیگر ، مثل تفاوت اقیانوس است با جویبار و در بعضی موارد ، بطری آب معدنی .
    اهمیت این نوشته ، علاوه بر اینکه مقاله روشنگر و تاثیر گذار و قوی و سالم و صحیحی است ، در زاویه دیگری نیز جلوه گر می شود : اینکه فضای دیگری ، فضای پاکیزه دیگری از جنس صداقت و زلالی این ادبیات و سطح بالا بودن بحث و پرداخت همه جانبه و نورپردازی به زوایای تاریک صحنه ، دریچه ای روشن را به آن سپهر ادبیات باز می کند . ادبیات صادقانه و پاکیزه و بی آلایش .
    این که موفق شده است یک کار غنی از جنس و مصالح و دنیایی دیگر را بسازد . اینکه توانسته اقیانوس را ترسیم نماید در شرایطی که خیلی ها قطره چکانی می اندیشند . هوای تازه و پاک و معطر را ترسیم کرده در شرایطی که خیلی از نوشته ها و تحلیل ها ، یا ناقص است ، و یا از روی حسابگری ، یا جناح گرایی ، یا تازه بدوران رسیدگی ، بی ریشگی و .... نوشته می شود .
    دنیای این مقاله ، اما دنیای دیگری است . وقتی انسان آن را می خواند ، اشک شوق و اشک غم ، با هم می بارد . مثل فوتبالیستهایی که با هر دو پا بازی می کنند . اشک غم ، بخاطر اینکه چه گلهایی از ما ربوده اند و بر سر رنج کشیدگان چه ها که می آورند . اشک.شوق ، بخاطر اینکه این قدر قشنگ نوشته شده و واقعا افتخار می کنم که اینقدر جالب و پر محتوا نوشته اید و این احساس تحسین و ستایشی است که از این راه دور به سوی شما روانه می کنم . اجازه می خواهم ساده و راحت بگویم : زنده و پاینده باشند این مادران . سپاس از این همه زحمت و تفکر و بیان و قلمی که اینچنین توانسته است ، دنیا و ادبیاتی دیگر را در محتوای یک مقاله به خوانندگان هدیه سازد .
    سخن اصل و اصیل همین است که شما می گویید . این نوشته ، مثل معیار و ملاک سنجش عمل می کند . صداقت و زلالی و افقهای دور دست تر را روشن ساختن و نور افکندن به اعماق تیرگی ها .... و در نهایت کاری است سترگ و زیبا.
    به خاطر این همه زیبایی و نیکی ، حس می کنم ، شاید جانباختگان نیز اشک شوق بریزند ...
    برای مادران عزیزم ، تندرستی و طول عمر با عزت و شادی و سرافرازی آرزومندم . پاینده باشید .

دیدگاه تان را وارد کنید