جای پای رفیقان

فصل
غم آلودي بود
وداع تلخ به اجبار
چهار پايه شكست
نه به آن تي پا
به قامت تو

توي راهرو اوين با چشم بند به دنبال زندانبان مي روم بازجو در انتظار است. روزهاي آخر بازجويي است. چيزي براي گفتن نمانده ؛ امنيت به هم جا سر كشيده بود حتا به زير لحاف ها... 

هرچه مي روم نمي رسم. انگار كسي مرا ميخكوب كرده است . قدم بر نمي داشتم، دمپايي هايي كه هميشه به دنبالم بودند را در مي آورم و پاهاي برهنه ام را روي زمين مي گذارم، دستانم را به ديوار مي كشم، چادر از سرم مي افتد، يكي فرياد مي زند موهايت را بپوشان، يكي مي گويد چشم بندت را پايين بكش، نه چيزي مي بينم و نه چيزي مي شنوم .

پاهايم داغ مي شود، دستانم روي ديوار به سر كسي كشيده مي شود، كودك است ! 

نازنين من نكند جاي پاي تو ايستاده ام! كه براي برگ اعلاميه اي كه توي كوله پشتي ات پيدا شده بود و به جوخه اعدام سپرده شدي ... 

نكند جاي پاي تو! آن روز كه خونين با كف پاهاي شلاق خورده به آن سو مي رفتي كه چوبه را به قامت ات شكستي !

نكند عزيزمن جاي پاي تو ايستاده ام كه نوزادت را به هم سلولي هايت سپردي و به آن سو رفتي ...

نكند جاي پاي شما كه تا آخرين لحظه در كنار همسران تان عاشقانه مانديد!

نكند جاي پاي تو كه فرياد آزادي خواهي ات ،انسان دوستي ات، اوين را به لرزه در آورد ايستاده ام!

نكند جاي پاي رفيقان ..... 

زندان بان مرا به سوي اتاق بازجويي مي كشاند. دلم مي خواهد فرياد بكشم، كاري بكنم قلم وكاغذي به دستم مي دهند و مي گويند بنويس !

كاغذ را سپيد مي دهم. روي صندلي چوبي مي نويسم:
جاي پاي رفيقان. . . 

گل كو
Tags:

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

0 نظر

دیدگاه تان را وارد کنید