تغییر برای برابری : زندانیان سیاسی زن محبوس در زندان اوین همزمان با فرارسیدن روز زن با انتشار بیانیهای ضمن تبریک این روز به همه زنان ایران، با تشریح وضعیت خود، توجه مقامهای قضایی را به رفتارهای غیرقانونی صورت گرفته با خود، جلب کردهاند.
متن کامل این نامه که در اختیار سایت کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:
در امتداد عصیان
در امتداد صلح
زن، همچو پل
با دستان پر توانت بنشان نهال نازک فردای تازه را
تا ریشه گسترد و بارور شود، میوه دنیای روشنی
آکنده از برابری
آکنده از عدالت و آزادی
پر از کرامت انسانی
اکنون دو سال از زمان برگزاری انتخابات پر مناقشه ریاست جمهوری در سال ۸۸ میگذرد، دو سالی که کشور صحنه درگیریها و زد و خوردهای بسیاری بود. شمار زیادی از افراد در خیابانهای شهرمان کشته شدند و سبیاری از زنان و مردان به ناحق، روانه بازداشتگاهها شدند. دو سال گذشته است و ما همچنان دور از خانه، در آرزوی فردای آزاد، روزهایمان را در چهاردیوار زندان شب میکنیم و تنها امید به فردای روشن است که نمیگذارد زیر بار نامردمیها و جفایی که در حق ما روا داشتهاند کمر خم کنیم.
ما شماری از زنان زندانی اعتراض های پس از انتخابات هستیم که همگی با اتهامات واهی و تکراری، به سالها حبس و دوری از خانه محکوم شدهایم. امروز در آستانه روزی که در این سرزمین به نام ما” زنان” نامگذاری کردهاند، لازم دیدیم این نامه را خطاب به شما بنویسیم تا هم از جفایی که بر ما شده است نگاشته باشیم و هم پیام پر مهرمان را همراه این نامه به مادرانمان که دو سال پشت دربهای زندان صبوری کردهاند، برسانیم و این روز به آنها تبریک بگوییم. ما شرمگین دلتنگیهایشان هستیم، اما چه کنیم که تاوان آزادیخواهی در این سرزمین از دیرباز تاکنون، چنین بوده است و ما تنها برای آزادی زیستهایم.
همه ما در دوران بازداشت روزهای سختی را تجربه کردهایم. با این وجود در ماههای گذشته کمتر از هر مسألهای به آنچه بر زنان سیاسی در طول دوران بازداشت رفته است توجه شده، از همین رو لازم میدانیم جهت تنویر افکار عمومی تنها به ذکر گوشهای از اعمال غیرقانونی روا داشته شده بر خود بپردازیم.
۱٫متاسفانه، از آنجا که همه چیز در این کشور بر مبنای مرزبندی زنانگی و مردانگی است، آنچه در اتاقهای بازجویی بر شماری از بازداشتشدگان زن گذشت، اعمال فشار بر آنان به جهت جنسیتشان بود. این مساله میبایست موجب وهن نظام اسلامی باشد که بازجویان مرد، در اتاقهای بازجویی و در خلوت با زنان زندانی، با پیش کشیدن مسائل جنسی، به تهمت و افترا علیه آنان دست بزنند و با اجبار آنان را مجبور به اعترافات دروغین علیه خود و دیگران، با ذکر جزئیات، کنند. ما البته برای این ادعا به جز خداوند و آن دیوارهای ساکت اتاقهای بازجویی، شاهدی نداریم. اما همینقدر بگوییم که دهها برگه بازجویی که از بازداشتشدگان زن در این مدت اخذ گردیده، میتواند شاهدی باشد بر این مدعا.
بطور کلی یکی از روشهای بازجویان در خصوص برخی از بازداشتشدگان زن، این بوده است که آنها را مورد خشونت کلامی جنسی قرار دهند به این صورت که با مطرح کردن مسائل جنسی، مقاومت آنان را درهم بشکنند. از این جهت باید به صراحت بگوییم، که روح و روان ما در آن اتاقهای بازجویی، بارها و بارها مورد تجاوز قرار گرفت. شرح جزئیات آنچه گذشت، شاید تنها در یک محفل خصوصی با حضور مقامات قضایی امکانپذیر باشد.
۲٫ ضرب و شتم و شکنجه: مطابق قانون اعمال هرگونه شکنجه علیه متهم جهت اخذ اعتراف ممنوع است. با این وجود در بازداشتگاههای وزارت اطلاعات و سپاه، اعمال شکنجه از جمله روشهای معمول برای اخذ اعتراف بوده است. سیلی زدن، تو سری، پرتاب اشیا و یا صندلی به سوی متهم، ضرب و شتم با مشت و . .. از جمله روشهایی است که در مورد زنان زندانی پس از انتخابات اجرا شده است و چه مایه تأسف است که هیچکس تاکنون از این موارد سخنی به میان نیاورده است.
۳٫ اکثریت بازداشتشدگان، تا ماهها پس از بازداشت در سلول انفرادی نگهداری شدند. سلول انفرادی مصداق بارز شکنجه روحی است و طبق قانون ممنوع است.
۴٫ بازداشتشدگان به مدت طولانی از حق تماس تلفنی و ملاقات با خانوادههایشان محروم بودهاند. بطوریکه که بسیاری از خانوادهها، تا مدتها از محل نگهداری عزیزانشان بیاطلاع بودند. مطابق قانون حقوق شهروندی پس از بازداشت متهم، مأموران موظفند بلافاصله خانوادهاش را در جریان محل بازداشت وی قرار دهند.
۵٫ بازداشتشدگان به جز در جلسه دادگاه امکان ملاقات با وکلای خود را بدست نیاوردهاند. این در حالی است که مطابق قانون از لحظه بازداشت، وکیل حق دارد که موکلش را همراهی کند. در جلسه دادگاه نیز، اکثریت متهمان، فرصت کافی برای دفاع از خود را نداشته و قضات دادگاه بدون توجه به دفاعیات وکلا و متهمان به صدور حکم پرداختهاند. واضح است که قضات دادگاه انقلاب، نه بر اساس اصل عدالت و بیطرفی که با جهتگیری سیاسی، به صدور احکام علیه متهمان پرداختند . در حالی که در پرونده بازداشتشدگان هیچ مصداقی در راستای محکومیتهای سنگین صادره، وجود نداشته است.
۶٫ بازداشتشدگان زن، پس از سپری کردن دوران بازجویی به بند عمومی زندان انتقال یافتند و در این بند به همراه مجرمان با جرایم عادی نگهداری شدند.پس از آن در مهرماه ۸۸، زنان سیاسی زندانی به بند متادون منتقل شدند. زندگی زنان در این بند، تا ماهها بدون هرگونه امکانات رفاهی بوده است. نداشتن هواخوری مستمر، عدم اجازه برای استفاده از سالن ورزش و کلاسهای فرهنگی که برای سایر زندانیان عادی آزاد است، از جمله مصائبی بوده است که زنان در ماههای گذشته تحمل کردهاند.
۷٫ زندانیان سیاسی زن از مهرماه ۸۸ و پس از انتقال به بند قرنطینه از حق تماس تلفنی با خانوادههایشان محروم بوده اند. این در حالی است که بسیاری از زنان زندانی، دارای فرزندان خردسال هستند و تنها از طریق تلفن امکان ارتباط با فرزندان خود را داشتهاند. همچنین قطع ملاقاتهای حضوری، که بر اساس آییننامه سازمان زندانها، میبایست هرماه به زندانی داده شود از جمله حقوق دیگری است که از زندانیان سیاسی زن دریغ شده است.
۸٫ صدور احکام تبعید برای شماری از زنان و انتقال آنان به زندان رجاییشهر از جمله روشهای غیرقانونی دیگری است که دستگاه قضایی برای اعمال فشار بیشتر بر زندانیان انجام داده است. زنان سیاسی زندانی در زندان رجاییشهر، هر روز با بیم از دست دادن جانشان مواجه بودند و نتیجه اعتراض آنان منجر به انتقالشان به زندان قرچک ورامین شد که شرایط بسیار اسفبارتری داشته است.
۹٫ هماکنون ۳۲ زن سیاسی زندانی در سالن کوچک قرنطینه (متادون زندان) اوین زندگی میکنند. به گفته مسئولان سازمان زندانها این اسکان به صورت موقتی است و تمامی زنان زندانی در آینده نزدیک به زندان ورامین انتقال مییابند. با وجود اخبار انتشار یافته در خصوص وضعیت زندان ورامین، هماکنون این نگرانی برای ما و خانوادههایمان وجود دارد که در صورت انتقال به این زندان، سرنوشت زنان چه خواهد شد.
ذکر موارد بالا تنها گوشهای از ناعدالتیهای روا داشته شده در حق زنان است. اینکه زنان چرا میبایست در شرایط زندان و اسارت نیز، ظلم مضاعفی را تحمل کنند، سؤالی است که مسئولان قضایی قطعا برای آن پاسخی دارند.
با این وجود و علیرغم رنجی که در دو سال گذشته بر ما و خانوادههایمان وارد شده است، ما همچنان امیدواریم، هر چه زودتر بصیرت بر دستگاه قضایی حاکم شود و علاوه بر آزادی زندانیان سیاسی شاهد محاکمه عامران و عاملان سرکوب و آزار مردم در جریان اعتراضات پس از انتخابات باشیم.
متن کامل این نامه که در اختیار سایت کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:
در امتداد عصیان
در امتداد صلح
زن، همچو پل
با دستان پر توانت بنشان نهال نازک فردای تازه را
تا ریشه گسترد و بارور شود، میوه دنیای روشنی
آکنده از برابری
آکنده از عدالت و آزادی
پر از کرامت انسانی
اکنون دو سال از زمان برگزاری انتخابات پر مناقشه ریاست جمهوری در سال ۸۸ میگذرد، دو سالی که کشور صحنه درگیریها و زد و خوردهای بسیاری بود. شمار زیادی از افراد در خیابانهای شهرمان کشته شدند و سبیاری از زنان و مردان به ناحق، روانه بازداشتگاهها شدند. دو سال گذشته است و ما همچنان دور از خانه، در آرزوی فردای آزاد، روزهایمان را در چهاردیوار زندان شب میکنیم و تنها امید به فردای روشن است که نمیگذارد زیر بار نامردمیها و جفایی که در حق ما روا داشتهاند کمر خم کنیم.
ما شماری از زنان زندانی اعتراض های پس از انتخابات هستیم که همگی با اتهامات واهی و تکراری، به سالها حبس و دوری از خانه محکوم شدهایم. امروز در آستانه روزی که در این سرزمین به نام ما” زنان” نامگذاری کردهاند، لازم دیدیم این نامه را خطاب به شما بنویسیم تا هم از جفایی که بر ما شده است نگاشته باشیم و هم پیام پر مهرمان را همراه این نامه به مادرانمان که دو سال پشت دربهای زندان صبوری کردهاند، برسانیم و این روز به آنها تبریک بگوییم. ما شرمگین دلتنگیهایشان هستیم، اما چه کنیم که تاوان آزادیخواهی در این سرزمین از دیرباز تاکنون، چنین بوده است و ما تنها برای آزادی زیستهایم.
همه ما در دوران بازداشت روزهای سختی را تجربه کردهایم. با این وجود در ماههای گذشته کمتر از هر مسألهای به آنچه بر زنان سیاسی در طول دوران بازداشت رفته است توجه شده، از همین رو لازم میدانیم جهت تنویر افکار عمومی تنها به ذکر گوشهای از اعمال غیرقانونی روا داشته شده بر خود بپردازیم.
۱٫متاسفانه، از آنجا که همه چیز در این کشور بر مبنای مرزبندی زنانگی و مردانگی است، آنچه در اتاقهای بازجویی بر شماری از بازداشتشدگان زن گذشت، اعمال فشار بر آنان به جهت جنسیتشان بود. این مساله میبایست موجب وهن نظام اسلامی باشد که بازجویان مرد، در اتاقهای بازجویی و در خلوت با زنان زندانی، با پیش کشیدن مسائل جنسی، به تهمت و افترا علیه آنان دست بزنند و با اجبار آنان را مجبور به اعترافات دروغین علیه خود و دیگران، با ذکر جزئیات، کنند. ما البته برای این ادعا به جز خداوند و آن دیوارهای ساکت اتاقهای بازجویی، شاهدی نداریم. اما همینقدر بگوییم که دهها برگه بازجویی که از بازداشتشدگان زن در این مدت اخذ گردیده، میتواند شاهدی باشد بر این مدعا.
بطور کلی یکی از روشهای بازجویان در خصوص برخی از بازداشتشدگان زن، این بوده است که آنها را مورد خشونت کلامی جنسی قرار دهند به این صورت که با مطرح کردن مسائل جنسی، مقاومت آنان را درهم بشکنند. از این جهت باید به صراحت بگوییم، که روح و روان ما در آن اتاقهای بازجویی، بارها و بارها مورد تجاوز قرار گرفت. شرح جزئیات آنچه گذشت، شاید تنها در یک محفل خصوصی با حضور مقامات قضایی امکانپذیر باشد.
۲٫ ضرب و شتم و شکنجه: مطابق قانون اعمال هرگونه شکنجه علیه متهم جهت اخذ اعتراف ممنوع است. با این وجود در بازداشتگاههای وزارت اطلاعات و سپاه، اعمال شکنجه از جمله روشهای معمول برای اخذ اعتراف بوده است. سیلی زدن، تو سری، پرتاب اشیا و یا صندلی به سوی متهم، ضرب و شتم با مشت و . .. از جمله روشهایی است که در مورد زنان زندانی پس از انتخابات اجرا شده است و چه مایه تأسف است که هیچکس تاکنون از این موارد سخنی به میان نیاورده است.
۳٫ اکثریت بازداشتشدگان، تا ماهها پس از بازداشت در سلول انفرادی نگهداری شدند. سلول انفرادی مصداق بارز شکنجه روحی است و طبق قانون ممنوع است.
۴٫ بازداشتشدگان به مدت طولانی از حق تماس تلفنی و ملاقات با خانوادههایشان محروم بودهاند. بطوریکه که بسیاری از خانوادهها، تا مدتها از محل نگهداری عزیزانشان بیاطلاع بودند. مطابق قانون حقوق شهروندی پس از بازداشت متهم، مأموران موظفند بلافاصله خانوادهاش را در جریان محل بازداشت وی قرار دهند.
۵٫ بازداشتشدگان به جز در جلسه دادگاه امکان ملاقات با وکلای خود را بدست نیاوردهاند. این در حالی است که مطابق قانون از لحظه بازداشت، وکیل حق دارد که موکلش را همراهی کند. در جلسه دادگاه نیز، اکثریت متهمان، فرصت کافی برای دفاع از خود را نداشته و قضات دادگاه بدون توجه به دفاعیات وکلا و متهمان به صدور حکم پرداختهاند. واضح است که قضات دادگاه انقلاب، نه بر اساس اصل عدالت و بیطرفی که با جهتگیری سیاسی، به صدور احکام علیه متهمان پرداختند . در حالی که در پرونده بازداشتشدگان هیچ مصداقی در راستای محکومیتهای سنگین صادره، وجود نداشته است.
۶٫ بازداشتشدگان زن، پس از سپری کردن دوران بازجویی به بند عمومی زندان انتقال یافتند و در این بند به همراه مجرمان با جرایم عادی نگهداری شدند.پس از آن در مهرماه ۸۸، زنان سیاسی زندانی به بند متادون منتقل شدند. زندگی زنان در این بند، تا ماهها بدون هرگونه امکانات رفاهی بوده است. نداشتن هواخوری مستمر، عدم اجازه برای استفاده از سالن ورزش و کلاسهای فرهنگی که برای سایر زندانیان عادی آزاد است، از جمله مصائبی بوده است که زنان در ماههای گذشته تحمل کردهاند.
۷٫ زندانیان سیاسی زن از مهرماه ۸۸ و پس از انتقال به بند قرنطینه از حق تماس تلفنی با خانوادههایشان محروم بوده اند. این در حالی است که بسیاری از زنان زندانی، دارای فرزندان خردسال هستند و تنها از طریق تلفن امکان ارتباط با فرزندان خود را داشتهاند. همچنین قطع ملاقاتهای حضوری، که بر اساس آییننامه سازمان زندانها، میبایست هرماه به زندانی داده شود از جمله حقوق دیگری است که از زندانیان سیاسی زن دریغ شده است.
۸٫ صدور احکام تبعید برای شماری از زنان و انتقال آنان به زندان رجاییشهر از جمله روشهای غیرقانونی دیگری است که دستگاه قضایی برای اعمال فشار بیشتر بر زندانیان انجام داده است. زنان سیاسی زندانی در زندان رجاییشهر، هر روز با بیم از دست دادن جانشان مواجه بودند و نتیجه اعتراض آنان منجر به انتقالشان به زندان قرچک ورامین شد که شرایط بسیار اسفبارتری داشته است.
۹٫ هماکنون ۳۲ زن سیاسی زندانی در سالن کوچک قرنطینه (متادون زندان) اوین زندگی میکنند. به گفته مسئولان سازمان زندانها این اسکان به صورت موقتی است و تمامی زنان زندانی در آینده نزدیک به زندان ورامین انتقال مییابند. با وجود اخبار انتشار یافته در خصوص وضعیت زندان ورامین، هماکنون این نگرانی برای ما و خانوادههایمان وجود دارد که در صورت انتقال به این زندان، سرنوشت زنان چه خواهد شد.
ذکر موارد بالا تنها گوشهای از ناعدالتیهای روا داشته شده در حق زنان است. اینکه زنان چرا میبایست در شرایط زندان و اسارت نیز، ظلم مضاعفی را تحمل کنند، سؤالی است که مسئولان قضایی قطعا برای آن پاسخی دارند.
با این وجود و علیرغم رنجی که در دو سال گذشته بر ما و خانوادههایمان وارد شده است، ما همچنان امیدواریم، هر چه زودتر بصیرت بر دستگاه قضایی حاکم شود و علاوه بر آزادی زندانیان سیاسی شاهد محاکمه عامران و عاملان سرکوب و آزار مردم در جریان اعتراضات پس از انتخابات باشیم.
زندانیان سیاسی زن محبوس در بند قرنطینه زندان اوین
مادران پارک لاله ( مادران عزادار ایران *) خواستار رسیدگی فوری به وضعیت اسفبار درون زندانهای جمهوری اسلامی هستند!
اخبار بسیار تکان دهنده ای که گهگاه از داخل زندانهای جمهوری اسلامی به بیرون راه می یابد حاکی از فجایع انسانی بی شماری است که هر روز در داخل بسیاری از زندانهای کوچک و بزرگ این سرزمین اززندانهای معروف تا اسارتگاههای کمتر شناخته شده و دور افتاده آن روی می نماید، به طوری که هیچ انسان آزاده ای نمی تواند در مقابل آن سکوت اختیار کند.
بنا به بسیاری گفته ها و نوشته ها ی برجا مانده از درون زندانها اعدامهای ساختگی، تجاوز جنسی ، کشیدن ناخن، ، فرو بردن سر زندانی در کاسه توالت، تهاجم سگ های وحشی، شکنجه بستگان در مقابل چشم زندانی ، خوراندن داروهای روان گردان تا حد زندگی گیاهی، بازجویی های طولانی با بدنی برهنه ، تحقیر های جنسی، شلاق، محرومیت از خواب، حبس در قفس های تنگ، سلولهای های انفرادی طولانی مدت، تهدید، تطمیع و دروغ از شکنجه های جسمی و روحی متداول در حکومت جمهوری اسلامی در طول سالهاست.
اما شکنجه زندانیان سیاسی برای وادار کردن آنان به اعترافاتی ساختگی، تنها بخشی از این جنایات است ، حال آنکه آنچه شبانه روز در بسیاری از این "ندامتگاهها" بر زندانیان عادی و سیاسی از زن و مرد تا پیر و نوجوان، می گذرد خود جریانی است به نهایت تآسف بار و بدور از شأ ن انسانی .
افشاگری های زند انیان سیاسی، از جمله نامه های برخی از زندانیان که بخشی از آنها به بیرون راه یافته است خبر ازعمق فجایعی دارد که درزندان های جمهوری اسلامی به وفور رخ می دهد . نامه هایی که این زندانیان
با ازخود گذشتگی تمام تلاش می کنند آنها را حتی به قیمت جان خود به ا طلاع انسان هایی درآن سوی دیوارها برسانند، با این کوره امید که شاید گوشی برای شنیدن و دستی برای یاری بیابند.
دومین نامه تکان دهنده مهدی محمودیان ** روزنامه نگار زندانی در حا لی منتشر میشود که وی همچنان تاوان نخستین نامه افشا گرانه خود را از فجایع بازداشتگاه کهریزک پس می دهد و در پی نامه دوم نیز به حبس انفرادی محکوم و بدنبال اعتصاب غذای خشک راهی بیمارستان شد . کهریزک یکی از بازداشتگاه هایی بود که خصوصاً از بازداشت شدگان تظاهرات خیابانی تابستان 1388 طی مدت کوتاهی چندین قربانی گرفت. گر چه حکومت جمهوری اسلامی تلاش کرد تا با تعطیل این بازداشتگاه و ظاهرا ً با مجازات چند تن از عاملان پایین دست این جنایات پرونده این رسوایی را در دادگاههایی غیر علنی ببندد ، اما فجایعی بزرگتر از کهریزک هر روزه هزاران زندانی عادی و سیاسی را در بسیاری از زندانهای جمهوری اسلامی با مرگ تدریجی روبرو ساخته است.
مهدی محمودیان در دومین نامه خود از زندان رجایی شهر به گوشه ای از وضعیت اسفبار زندانیان اشاره کرده ضمن افشای بسیاری شکنجه گری های وحشیانه، شرایط غیر انسانی حاکم در این زندانها را توصیف می کند. فعالیت گسترده باند های مواد مخدر، سهل الوصول بودن این مواد و گسترش روز افزون اعتیاد، در کنار تجاوز های جنسی بسیار متداول و خرید و فروش افراد برای سوء استفاده های جنسی، منجر به شیوع وحشتناک بیماریهای ایدز و هپاتیت در میان زندانیان شده است .
سید ضیاء نبوی دانشجوی محروم از تحصیل نیز که به ده سال حبس در تبعید محکوم شده است در دوران اسارت خود در زندان کارون اهواز از شرایط اسفبار حاکم بر این زندان خبر میدهد. در این محل که بیش از سه برابر ظرفیت ، زندانی در آن گنجانده شده یک سوم زندانیان در سالن روی کف زمین می خوابند و یک سوم آنان درتابستان و زمستان در حیاطی تنگ شب را به روز میرسانند که به هنگام بارندگی ناچار به حمام و توالت نیز پناه می برند. رقت بار تر آنکه بدنبال هر بارندگی شدید فاضلاب نیز از کف حیاط که محل زندگی شبانه روزی آنان است بیرون زده زندانیان ناچارند با نشستن فاضلاب در همان بوی تعفن، همجوار با سوسکها و موشها در همان محل بخورند، بخوابند و "زندگی" کنند. و همه اینها در فضایی روی میدهد که در ساعات "هواخوری" در هر یک متر مربع آن سه زندانی در هم می لولند و سیگار می کشند . " در ضمن سقف هواخوری نیز توسط میله گرد و تیر آهن هایی که به صورت مشبک به هم جوش داده شده پوشانده شده است که نتیجه مستقیم آن محدود شدن تبادل هوا با محیط اطراف و گرم شدن مضاعف هوا در گرمای جهنمی تابستان اهواز است، به گونه ای که حیاط زندان به مانند کوره پزخانه داغ می شود... از سویی این سقف مشبک لذت نگریستن به آسمان را که از معدود لذت های یک زندانی است سلب می کند و احساس حیوانی وحشی که در یک قفس نگهداری می شود را به زندانی می دهد".
همچنین نامه افشاگرانه 9زندانی سیاسی - عقیدتی زن که اخیراً برای مدتی به زندان قرچک در بیابانی دور افتاده در ورامین منتقل شده بودند نیز ما را با حقایق بسیار وحشتناکی از وضعیت درون این زندان آشنا می کند. گرچه این زندانیان سیاسی هم اکنون به زندان های دیگری منتقل شده اند اما تصور اینکه هنوز زنان و دختران نوجوانی در این شرایط غیر انسانی به سر می برند بسیار دردناک است.
دراین مرغداری قدیمی که بعنوان زندان مورد استفاده قرار می گیرد چندین برابر ظرفیت ،زندانی گنجانیده شده است که نه تنها با باتوم و کتک و کشیدن ناخن تنبیه میشوند بلکه در وضعیت اسف بار بهداشتی بدون وجود سیستم تهویه هوا ، همچنان با گرسنگی و عدم امنیت جانی، روبرو هستند
در بخشی از این نامه آمده است:
" زندان قرچک ورامین شامل هفت سوله هر کدام به ظرفیت چند ده نفر است. در حالیکه بیش از ۲۰۰ زندانی درهریک نگهداری می شوند. عدم وجود کوچک ترین سیستم برای تهویه هوا و وضعیت اسف بار بهداشتی چنان است که بوی فاضلاب و شدت گازهای ناشی از آن برای بسیاری از زندانیان ناراحتی های تنفسی جدی به وجود آورده است. دو سرویس بهداشتی برای بیش از ۲۰۰ نفر و دو اتاقک حمام برای همین تعداد از زندانیان در نظر گرفته شده. محدودیت های به وجود آمده به خاطر سرویس های بهداشتی، عملا باعث شده است تا بسیاری از زندانیان از محیط سوله و مابین تخت ها به عنوان “سرویس بهداشتی” استفاده کنند.به دلیل نبود حتی یک شیر آب جداگانه زندانیان برای شستشوی لباس و ظروف خود نیز باید از همین حمام و سرویس بهداشتی استفاده کنند. روزانه به اصطلاح “سه وعده” غذایی در سلف سرویس این زندان ارائه می شود...که در هفته گذشته به دلیل کمبود جیره غذایی، چندین بار وعده نامبرده به بسیاری از زندانیان نرسید. وعده مذکور نیز اغلب دو قرص نان خشک و یک سیب زمینی، و یا مقدار بسیار اندکی ماکارونی را شامل می شود. از آنجا که بسیاری از زندانیان کم سن و سال حتی زیر ۱۸ سال نیز در این زندان نگهداری می شوند، به وضوح می توان مشکل سوءتغذیه جدی را در میان بسیاری از زندانیان مشاهده کرد....،بدنبال کمبود غذا ، درگیری های زیادی نیز برسر آن به وجود می آید. تا جایی که غذاخوری زندان از جانب زندانیان به طعنه “کتک خوری” نامیده می شود.."
آنچه از زندانهای شیراز نیز گهگاه به گوش میرسد اوضاع این زندانها را بسیار نگران کننده توصیف می کند. از جمله مرگ مشکوک رضا محمدی از فعالین سیاسی در زندان شیراز که پس از مدت ها بی خبری خانواده علت مرگ او "زمین افتادن در حمام" گزارش می شود در حالیکه علیرغم درخواست های مکرر خانواده نه تنها از تحویل جسد او خود داری می شود بلکه اطلاعات شیراز با بازداشت برادر رضا محمدی و گرفتن تعهد از خانواده وی آنها را تحت فشار قرار میدهند که به هیچ عنوان نباید خبری در این مورد پخش شود
و باز میشنویم از زندان سنندج در کردستان که چگونه بازجویان وزارت اطلاعات و پاسدارها فشارها، اذیت و آزارها و تحقیرها را بر علیه زندانیان سیاسی زندان سنندج به حد طاقت فرسایی رسانده گارد زندان بصورت متناوب به سلولهای زندانیان سیاسی یورش میبرند آنها را مورد ضرب و جرح و توهین قرار میدهند و حداقل وسایل شخصی زندانیان را تخریب کرده و یا با خود میبرند.
اخباری که از زندان وکیل آباد مشهد نیز میرسد نه تنها از اعدام های گسترده و گروهی روز افزون ، بلکه از گوشه ای از شرایط غیر انسانی حاکم بر این زندان نیز پرده بر میدارد .سید هاشم خواستار ،که نماینده معلمان در کانون صنفی فرهنگیان بوده است و هم اکنون در این زندان سر می برد ،در نامه ای به رییس قوه قضاییه کشور جزییاتی را در خصوص وضعیت اسف بار این زندان مطرح کرده است. در این نامه آمده است که هم اکنون بیش از چهار برابر ظرفیت، زندانیان در شرایطی دوران محکومیت خود را می گذارنند که از کمترین امکانات اولیه زندگی محروم هستند. این زندانی عقیدتی وضعیت زندان وکیل آباد مشهد را با « ارودگاه های مرگ هیتلر» مقایسه کرده است.
بطور کلی تراکم جمعیت ، عدم رعایت اصل تفکیک مجرمین، نبود امنیت ، فقدان شدید امکانات بهداشتی ، عدم دسترسی به خدمات درمانی، عدم وجود و یا قطع غیر قانونی امکانات ارتباطی مانند روزنامه، رادیو، وحق تلفن و ملاقات.... همگی نه تنها حاکی از عدم رعایت موازین آیین نامه اجرایی سازمان زندانها که زیر پا نهادن ابتدایی ترین حقوق انسانی به شمار رفته خود بخش بسیار کوچکی از موارد بیشمار نقض حقوق بشر در این کشور را تشکیل میدهد.
چگونه می توان شاهد بود که بهترین فرزندان ما در چنین شرایط هولناکی شبانه روز خود را به سر می کنند و خاموش ماند . اما اینک عمق فاجعه بسیار وحشتناک تر از این است که تنها برای آزادی فرزندانمان و دیگر زندانیان سیاسی -عقیدتی طلب دادرسی کنیم . آنچه در بسیاری زندانهای جمهوری اسلامی می گذرد به نابودی کشاندن شرافت انسانی است که وظیفه هر انسان آزاده ای است در مقابل آن بایستد.
مادران پارک لاله (مادران عزادار ایران) و حامیان شان ضمن پای فشاری بر تمامی خواستهای برحق همیشگی خود و آزادی فوری و بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی- عقیدتی، خواستار آنند که تا تحقق این امر امنیت آنان حفظ شده، تمامی حقوق ایشان و دیگر زندانیان عادی در ایام حبس مطابق موازین زندانها رعایت، و زندانهای بدور از استانداردهای پذیرفته شده جهانی تعطیل شود . در این راه نیز همصدا با خانواده های زندانیان از تمامی مردم آزاده و نهادهای جهانی مدافع حقوق بشر تقاضا دارند تا ضمن حمایت از این خواستها حکومت جمهوری اسلامی را ملزم به رعایت تعهدات بین المللی خود در زمینه رعایت حقوق بشر برای شهروندان خود بنماید.
همچنین خاطر نشان می سازد اخیراً جمعی از فعالان مدنی و جنبش زنان نیز دادخواستی را با بیش از 500 امضا منتشر کرده اند که در آن خواستار تعطیلی فوری کلیه زندانهای غیر قانونی و فاقد استاندارد، فراهم آوردن امکانات بهداشتی و رفاهی مناسب (با در نظر گرفتن نیازهای ویژه زنان و فرزندان آنها)، اجرای اصل تفکیک مجرمین و در نهایت رعایت کلیه حقوق اولیه همه زندانیان- چه زندانیان سیاسی، چه غیر سیاسی- شده اند.
مادران پارک لاله (مادران عزادار ایران)
حامیان مادران پارک لاله/اسلو
حامیان مادران پارک لاله/ ایتالیا
حامیان مادران پارک لاله/هامبورگ
حامیان مادران پارک لاله/مادران صلح دورتموند
حامیان مادران پارک لاله/ژنو
حامیان مادران پارک لاله/فرانکفورت
حامیان مادران پارک لاله/ لس آنجلس-ولی
حامیان مادران پارک لاله/وین
حامیان مادران پارک لاله / کلن
رونوشت به:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
*********************************************************************************
*مادران پارک لاله،(مادران عزادار ایران) مادران جانباختگانی هستند که در طی دوران حکومت جمهوری اسلامی، فرزندانشان به دلایل گرایشات سیاسی- عقیدتی توسط حکومت شکنجه ، زندان و اعدام شده اند، و یا در تظاهرات خیابانی توسط عمال دولتی به قتل رسیده اند. آنان با وجود بر دوش کشیدن بار سنگین غم خود، نه تنها خواهان محاکمه عادلانه آمران و عاملان شکنجه، قتل و اعدام فرزندان خود هستند ، بلکه کشتارهای قومی و دینی ، قصاص،سنگسار و شکنجه و تجاوز در زندانها و گرفتن اعترافهای اجباری دروغین را به شدت محکوم کرده خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط همه زندانیان سیاسی - عقیدتی و لغو قانون اعدام می باشند . نظر به شرایط خفقان حاکم در ایران حامیان آنان در خارج از کشور نیز وظیفه خود می دانند صدای دادخواهی این مادران را در سطح جهان منعکس نمایند.
پارک لاله نخستین میعادگاه مادرانی بود که بدنبال به خون کشیده شدن تظاهرات اعتراضی به نتایج انتخابات در تیرماه 1388گرد هم آمدند.
**مهدی محمودیان هم اکنون در زندان رجایی شهر به سر می برد، وی در مدت بازداشت دچار عفونت ریوی شده و نیمی از ریه اش به طور کامل از بین رفته است، در این حال بدلیل شکنجه ها و فشار روحی در زندان، محمودیان دچار بیماری صرع نیز شده است که در طول مدت بازداشت بارها از هوش رفته است و مسئولان بی توجه به وضعیت جسمی وی هستند
********************
منابع:
نامه مهدی محمودیان از زندان رجایی شهر نوشته شده در شهریور ماه سال1389 . منتشر شده در اردیبهشت 1390
http://www.rahana.org/archives/39605
نامه تکان دهنده زندانی سیاسی ضیا نبوی در مورد شرایط هولناک زندانچهارشنبه, ۱۴م اردیبهشت ۱۳۹۰
http://www.hoshdar.net/dakheli/articles_detail_dakheli.php?aid=1996
متن کامل نامه ۹ زندانی سیاسی زن در قرچک ورامین
http://www.lajvar.se/1390/02/14/8256/
نامه هاشم خواستار از زندان وکیل آبادمشهد
http://tahavolesabz.com/item/21280
نامه شیرین علم هولی زندانی سیاسی اعدام شده/ شکنجه های وارد شده بر او
http://shirin-alamhooli.blogspot.com/2010/01/blog-post_28.html
مرگ های مشکوک در زندانها
http://marg-kurd.blogfa.com/post-115.aspx
شرایط طاقت فرسا و غیر انسانی در زندان سنندج
http://rdekurdistan.blogfa.com/post-16.aspx
مردم آزاده و شريف ايران؛
مادران و خانواده هاى داغدار؛
سازمان ها و نهادهاى حقوق بشرى ايران و جهان!
و تمام كسانى كه در هر نقطه جهان براى حقوق انسانى تلاش مى كنيد و نگران ايد!
جنبش آزادی خواهی مردم ایران از صدسال پیش و یا پیشتر از آن شروع شد. این جنبش با پایداری و جان فشانی های مردم در سال 57 به بار نشست و توانست حکومت پادشاهی را به زیر کشد، ولی دیری نپایید که حاکمان جدید، سرکوب و کشتار را آغاز کردند، عده ای را از زندگی اجتماعی محروم ساختند، انسان های بیشماری را از ما گرفتند و مادران بسیاری را داغدار کردند.
جنبش اعتراضی مردم ایران در طی این سال ها به اشکال مختلف به حرکت خود ادامه داد، ولی باز هم با سرکوب شدید دستگاه قضایی و امنیتی مواجه و بخشی از وجودش پاره پاره شد و چون بغضی در گلو ماند. این بغض فروخورده، جوانه هایی را در خود پروراند که رویای آزادگی در سر داشتند و برای رسیدن به آن مرارت های بسیاری را تحمل کردند .
سال 88، بخشی از این جنبش، انتخابات به تاراج رفته را غنیمتی شمرد تا شاید این بار با خواستی بسیار ساده یعنی "رای من کو" بتواند به کمترین حقوق پایمال شده خود دست یابد که این بار هم پاسخی جز شکنجه و گلوله و کشتار در زندانها و خیابانها دریافت نکرد و رژیم دوباره مادران بسیاری را به انتظار در برابر زندانها کشاند یا در راهروهای نهادهای قضایی و امنیتی سرگردان و تعداد زیادی از مادران و خانواده ها را نیز عزادار و فریاد دادخواهی مادران را بلند کرد.
جنبش مردمی این بار هم کمر راست کرد و در تداوم و پویایی خود با خواستی پایه ای تر" خواست زندگی انسانی بدون تبعیض" پا به میدان گذاشت.
مادران داغدار و خانواده هاى مجروحين و زندانيان سياسى در اعتراض به تمامى جنايت ها و همچنين براى دادخواهى از فرزندان دلبند خود سياه پوشيدند و در يك حركت نمادين، هر شنبه بعدازظهر در ميدان آب نماى پارك لاله و سه پارك ديگر گردهم آمدند و با در دست گرفتن عكس فرزندان خود، شمع روشن كردند و صداى اعتراض شان را به گوش مردم سراسر دنيا رساندند و اعلام كردند كه تا رسيدن به خواسته هاى شان از مبارزه ندست نخواهند كشيد.
از آن زمان اين حركت اعتراضى به اشكال مختلف ادامه دارد و مادران و حاميان هم چنان بر سه خواسته خود پاى مى فشارند:
۱- آزادى فورى و بى قيد و شرط كليه زندانيان سياسى- عقيدتى
۲- لغو كليه اشكال مجازات اعدام و كشتار در زندان و خارج از زندان
۳- محاكمه و مجازات آمرين و عاملين جنايات سى و دو سال گذشته و اخير ايران
وحشت از تداوم اين حركت باعث شد كه حكومت به اشكال مختلف، مادران و حاميان و خانواده هاى مجروحين را تحت فشارهاى شديد قرار دهد. اين فشارها از عدم تحويل اجساد جان باختگان به خانواده ها، جلوگيرى از برگزارى مراسم، جلوگيرى از معالجه زندانيان، دستگيرى مادران و خانواده ها، تهديد و ارعاب، محروميت از حقوق شهروندى و ديگر اشكال سلب حقوق انسانى مادران و حاميان بوده است، كه مى توان براى بيان اين حقايق كتاب ها نوشت.
اكنون به برخى از مواردى كه در طى اين مدت رخ داده است، اشاره مى شود:
۱- آزار و اذيت مادران داغدار و حاميان از طريق ايجاد مزاحمت و دستگيرى بى مورد و غيرقانونى طى چندين نوبت، كه نزديك به ۱۰۰ نفر از مادران و حاميان را دستگير و هر كدام را چندين روز در حبس نگاه داشتند.
۲- اهانت و ايجاد فشار و آزار و اذيت از طريق احضار هاى چندين باره به نهادهاى امنيتى و قرار دادن احضار شدگان در وضعيت استرس و فشارهاى شديد روحى و روانى
۳- آزار و اذيت مادران و حاميان از طربق برقرارى تماس هاى تلفنى تهديدآميز و اقدام به استراق سمع و شنود تلفن هايشان
۴- ايجاد كنترل هاى شديد امنيتى و اقدام به نقض حقوق شهروندى از طريق يورش به منازل حمله به خانواده ها و مادران عزادار و حاميانش در نوبت هاى مكرر
۵- قراردادن خانواده هاى مفقودين و مجروحين تحت فشارهاى شديد امنيتى و يا تلاش براى اين كه آنها را با تهديد يا تطميع، مجبور كنند كه دست از شكايت برداند تا اطلاعاتى به بيرون منتقل نشود.
۶- بارها مادران و خانواده ها را تحت فشارهاى روحى و روانى شديد قرار دادند كه چند نفر از آنها مجبور به ترك كشور شدند و امكان زندگى عادى را از آنها و خانواده هاى شان سلب كردند.
در طى اين مدت غير از دستگيرى هاى چند روزه و فشارهاى روحى روانى روزمره، تعدادى از مادران را در بازداشت هاى طولانى مدت نگاه داشتند. اين بازداشت هاى موقت حتى تا سه ماه نيز به طول انجاميد كه به اختصار به آنها اشاره مى شود:
۱- در ۵ دى سال ۸۸ (روز تاسوعا)، خانم پروانه راد در خيابان دستگير و مدت ۴۰ روز در بازداشت نگاه داشتند و با محكوم كردن وى به جزاى نقدى، او را آزاد كردند.
۲- در ۱۸ بهمن سال ۸۸، به منزل خانم ام البنين ابراهيمى حمله كردند و ايشان را دستگير و نزديك به ۴۰ روز در بازداشت نگاه داشتند. وى با كفالت آزاد شد ولى هنوز پرونده اش باز است.
۳- در ۱۹ بهمن سال ۸۸، به منازل خانم ها ليلا سيف الهى، ژيلا مكوندى، فاطمه رستگارى نسب، الهام احسنى و نادر احسنى حمله كردند و آنها را دستگير و حدود ۴۰ روز در بازداشت نگاه داشتند.
همان روز به منزل خانم منصوره بهكيش نيز رفتند كه در منزل نبود و يك ماه و نيم بعد هنگام سفر به ايتاليا، از فرودگاه بازگردانده و پاسپورت وى ضبط و ممنوع الخروج مى شود و به اشكال مختلف ايشان و خانواده اش را از زندگى اجتماعى محروم مى كنند. همچنين آقاى نادر احسنى را از فروردين سال ۸۹ تا بهمن همان سال در حبس نگاه مى دارند.
۴- در ۱۷ مهر سال ۸۹، به منازل خانم ها اكرم نقابى و ژيلا مهدويان حمله كردند و آنها را كه قصد سفر داشتند، به همراه دختران شان بازداشت كردند. دختران پس از ۱۲ روز و مادران پس از دو ماه و نيم با وثيقه آزاد شدند ولى هنوز پرونده شان باز است.
۵- در ۱۴ آذر سال ۸۹، تعدادى از مادران عزادار و حاميان را در روز تولد اميرارشد تاجمير در بهشت زهرا دستگير و پس از ساعاتى آزاد كردند. همان روز خانم ها حكيمه شكرى و ندا مستقيمى و آقاى رمضانى (پدر رامين) را در بازداشت نگاه مى دارند. خانم مستقيمى بعد از يك ماه با وثيقه ۱۰۰ ميليون تومانى و خانم شكرى پس از سه ماه با وثيقه سنگين ۳۰۰ ميليون تومانى آزاد مى شوند و هنوز پرونده آنها باز است.
۶- در ۱۹ بهمن سال ۸۹، حدود ۳۵ تن از مادران و حاميان را دسته جمعى به دفتر پيگيرى وزارت اطلاعات احضار كردند و هر كدام را به صورت تك تك مورد بازجويى قرار دادند و با توهين و تهديد از آنها تعهد گرفتند و مورد اذيت و آزار قرار دادند.
۷- در ۲۳ بهمن سال ۸۹، دادگاه خانم ها سيف الهى و مكوندى و آقاى نادر احسنى تشكيل و در تاريخ ۲۰ فروردين سال ۹۰ احكام قطعى به آنها ابلاغ شد. خانم ها سيف الهى و مكوندى را حقوق بشرى ناميدند و به جرم "اقدام عليه امنيت ملى" و "تبلیغ عليه نظام" به ۴ سال زندان و آقاى نادر احسنى را به ۲ سال زندان محكوم كردند.
این احکام برای کسانی صادر شده اند که خود مادر نیستند، ولی حاضر شده اند برای همدردی، بر خواسته های مادران و خود پافشاری کنند. آنها معتقدند که کشته شدگان و مجروحین و زندانیان سیاسی، فرزندان تمامی مردم ایران هستند و هر آزادی خواهی خود را موظف می داند که به این بی عدالتی ها اعتراض کند.
ما امضاکنندگان این دادنامه با اعلام حمایت خود، از تمامی نهادهای بین المللی و همچنین از تمامی معترضین به نقض آشکار حقوق بشر در ایران، می خواهیم که با همراهی خود مانع اجرای این احکام غیرقانونی شوند.
مادران پارك لاله (عزادار) سوم ارديبهشت ۱۳۹۰
آتیلا پسیانی - آراز م. فنی - آذر میدخت - آرام حیدری فرد - آرزو آزادی- آرزو عزیزی - آرش حافظی- آرش رئيسي- آرش نصیری اقبالی- آرمان رئيسي- آزاده انصاری- آزرم نوروزی- آزیتا حاجیان- آهو خانم قربان نتاج- آیدا ابروفراخ -آیدین مرندی- آینده آزاد -ابراهيم فرخ نيا- ابراهیم .الف- ابراهیم مهربان- ابوالفاسم گلستانی- احسان کدخدایی -احمد بیگی - احمد احسنی- احمد باطبی- احمد کامفر- احمد نجاتی - اسد قرباني- اسماعیل معظمی- اصغر ایزدی - اصغر شکوری - اصغر كيان ارثي -اصغر معنوی- اقدس افتحي - اکبر زینالی - اکبر عطری - اکبر قادرزاده - اکبر کریمیان - اکبر نصیر - اکرم انصاری فر- اکرم نقابی -البرز شقزی- الهام احسنی- الهام ملک پور- الهه امانی - الهه شکرایی - الهه فراهانی - امید خیرخواه - امید عبادی - امیر آرمیس - امير حسيني - امیر آرین - امیر رشیدی- امیر سرپولکی - امیر مشکینی- امیرمحسن محمدی - امیرمهدی معیری زادگان - امین مرادپور - امین مرادی - انور میرستاری - اوليا جانناري - ایران مستوفی -ایمان کاظمی مهر
بابك شكري- بابک سرافراز- باقر فاطمي - بانو صابری - بايز افروزي - بنفشه جمالی - بنیتا پاپاستاسی - بهار اعتماد - بهار شكري - بهارا بهروان - بهرام اسماعیل بیگی - بهرام بیگدلی- بهرام فرودی- بهروز رستم پور- بهروز سورن - بهروز گلشن- بهمن امینی - بهمن قاجار- بهمن نیرومند - بيژن رنجبر- بیژن پیرزاده - بيژن شكري - بیژن متقی- بیتا مغانی - بیژن رستم پور - بیژن وثوق
پرستو مهاجر - پروين عليمرادي- پرویز مختاری- پروین جزایری - پروین قریشی - پروین ملک- پوران رضایتی - پویا عزیزی - پویا محمدی - پیران آزاد - پیمان افراشته
تارا عظیما- تراب مهرابی- ترانه آزادی - ترلان تمجیدی - تقی روزبه - توحيد كنعاني - توران ناظمی - توران همتی - تونیا کبودوند- تونیا ولی اوغلی
ثنا نصاري
جعفر بهکیش - جلال آشتیانی - جلال عزیزی- جمشید لطفی - جميله صفايي - جمیله ایرانی - جمیله حبیبی - جهانگیر هاشمی - جواد حاجبی - جواد جعفري - جواد جواهری - جواد رضایی - جواد مشکوری
حاتم اسکندرزاده- حبیب کشتکار- حسن شریعتمداری - حسن عرب زاده حجازی - حسن مکارمی - حسن نایب هاشم - حسین اقتداری
حسین بسطامی - حسین ربیعی - حسین علوی - حكيمه شكري - حمزه کریمی - حميد رضا يعقوبي - حميد روشن - حميرا معصومي - حمید ارهنجی پور - حمید خسروی- حمید نوذری- حمیده نظامی - حمیلا نیسگیللی
خدیجه مقدم - خسرو تجربه کار - خسرو خسروی- خسرو زمانی- خسرو قاسمي - خیرالله فرخی - داريوش حاجبي - داریوش اسدی- داریوش سبحانی- داریوش مجلسی - داود سجادی - دکتر داریوش احمدی
راحله حسینی- راحله مقدم - رادمان بهشتی- رامتین بهشتی- ربابه مقیمی- رحمت غلامی - رحیم رحمانی - رزا عبداللهي - رزا ممبینی - رسول هاشمی - رسول نجفی - رشید دوستگامی- رضا اغنمی- رضا بيدار- رضا جوانمردي- رضا ستاری - رضا سیاووشی- رضا عبدی - رضا محسني - رضا همیانی- رضا هیوا - رضوان مقدم- روحی شفیعی - روشنک آسترکی - روکسانا امیدیان - روناک نصیری - رویا بیژن زاده - رویا پازوکی - رویا کاشفی
زری عرفانی - زویا امین - زویا کاظمی - زهرا اميري - زهرا حسن نژاد - زهرا سيف اللهي- زهرا معصومي - زهره حسن نژاد - زهره حسینی- زهره صادقی- زهره مهدویان - زیبا امیر جلالی
ژیلا صدر - ژيلا مكوندي - ژیلا گلعنبر
ساحل سیستانی - سارا محمدرحیمی- سارکاوت بهرامی - ساره شكري - ساناز محسن پور - سایت مازنان - سپهر میرفخرایی - سپیده پورآقایی - سپیده فارسی - سپیده میرفخرایی - سحر شكري - سعید سخنور - سعید طاهری - سعیده نادری - سلماز مقدم - سمیه عزیزی - سهراب رئيسي - سهیلا جعفری - سهیلا محمدی - سوسن ابراهیمی - سوسن کریمی - سوسن مهر - سوسن یزدانی - سوسو آقا میری - سوفیا صدیق پور - سیامک امینی - سیامک انصاری - سیدکاظم علوی - سیروس ملکوتی - سیما بختیاری - سیما بهارلو - سیما سالاری - سیمین باباخانی
شاهرخ ضمایری- شاهین انزلی - شبلا محبي - شبنم سمیعی - شعله ایرانی - شقایق کمالی - شکوفه هروی - شکوه میرزادگی - شمیلا آزادی - شهاب فیضی - شهرام تهرانی - شهرام حاجی حسینی - شهرزاد آل داود- شهزاد حسینی - شهلا بهاردوست - شهلا شفيق - شهلا عبقری - شهناز بیات - شهین دوستدار - شیرین ملکی - شیوا نوجو
صادق رهنمون - صادق نقاشکار - صبا واصفی - صبری نجفی - صدف دفتری - صديقه شكري - صدیقه خضوتی - صدیقه مقدم صدیقه پاک طینت - صفا بهرام- صمد زارعي - طاهره خرمی - طیبه اصغر زاده
طلعت ابراهیمی
ظریفه نصیری
عاطفه ایرانی - عاطفه شکوهی - عالمه حسن نژاد - عباس بختیاری - عباس صحرائی - عباس مرادی - عباسعلی فتاح -عبدالعلی دستغیب- عسل اخوان - عشرت بستجانی - عفت ماهباز - علي مزاري - عليرضا ترنج - علی ابراهیمی - علی اكبر مهدی- علی تقی زاده - علی تهرانی - علی جاوید - علی دماوندی - علی رزاقی - علی عبادی - علی فروزنده - علی فولادی - علی گودرزی - علی ماهباز- عیسی حاتمی
غزل کیا- غلامحسین عسگری - غلامحسین لطفی - غلامرضا اکبرپور
فاطمه بهادر - فاطمه رضایی - فاطمه شكري - فاطمه قادری - فاطمه قنبری - فاطمه مقدم - فتانه صادقی - فرح اردلان - فرح قادرنیا - فرحناز محمدی - فردوس تاجدینی - فرزان نعیم - فرزانه راجی - فرزانه عظیمی - فرزانه محجوب - فرشته بابادی - فرشته پناهی - فرشته خوشحال - فرشته شيرازي - فرشته فراهانی - فرشته قاضی - فرشید آذرنیوش - فرناز کمالی - فرهاد طاهری - فرهاد کیوان سرایی - فرهاد میثمی -فروزان عاملی - فریبا ناجی - فريده پورعبدالله - فریبا داوودی مهاجر - فریبا علوی - فریبا فرنوش - فرید فرهان - فریده باقری - فریده غریب نواز - فریده کرملویی - فضل اله روحانی - فهیمه ملتی - فیروزه فولادی
قدرت قایم مقامی
کاظم فخاران - کاوه رضایی شیراز - کاوه کرمانشاهی - کامران نعیم - کبوتر ارشدی - کتایون عظیمی فرد - کورش سهی - کوروش صحتی - کوروش گلنام - کیارش آرین - کیارش پارسی پور - کیانوش پارسی پور- کیوان کیانی
گلی ابراهیمی - گیتی بهی - گیتی مهرعلی
ليلا سيف اللهي - لیلا اسدی - لیلا کرمی - لیلا معنوی - م زریباف - مادر هنریار- مارال ایرانی - مارال قریشی - مازيار حضرتي - مازیار دیالمه - ماهرخ ستوده- مجید بشیری - محبوبه رحمتي - محترم علی زاده - محسن نژاد - محمد برزنجه - محمد حبیب نیا - محمد رحمان زاده - محمد رضا امیری - محمد رضا عاليوند - محمد سیف اللهی - محمد مزرعه کار - محمد معظمی - محمدتوفیق اسدی - محمدرضا اسکندری - محمود اسماعیلیان - محمود رضا کرمانی - محمود صدری- مرضیه اکبر اوغلی - مریم حکمت شعار - مریم رحمانی- مریم زنوزی- مزدک نصیری - مزدک یاوری - مژگان صالحی - مژده رافت - مژگان ثروتی - مژگان رافت
مجید رنجبرپور - محرمعلی قاسم زاده - محسن نصیرزاده - محمد کیمیایی - مسعود سفری - مسعود شب افروز- مرتضا مرتضایی - مرضیه خنذان - مریم اهری - مریم حکمت شعار - مریم رحمانی - مریم کاویانی - مژگان محمدی - مسعود صدیق پور- مسعود متولی- مسی امیرزاده - مصطفی سلیمانی- معصومه قلیزاده- معصومه نورزاد آبکنار-منصوره رضایی- منصوره بهکیش- منصوره خسروشاهی- منصوره شجاعی- منیژه شکوهی تبریزی - منیژه مقدم - مهدی قریشی - مهدی کشاورز - مهدی مهدوی آزاد - مهدیه فراهانی - مهران براتی- مهران جنگلی مقدم- مهرداد آهنگر- مهرداد امینی- مهرداد عمادی- مهرداد مشایخی -مهلا افراسيابي- مهناز هدایتی - مهیار دژبانی- میترا براهیمی -میلاد ملک - مینا نساری- مینا نیک - مینو بازرگانی -مینو سلیمانی- مینو فراهانی - مینو هوله - میهن جزنی - میهن قریشی
نادر کنعانی - نادر هادی - نازی عظیما - ناهید حسینی - ناهید خیرابی - ناهید قدسی - ناهید میرحاج - نجمه راد - نجیبه اسدپور- ندا فرخ - نرگس شریف پور - نسرین ابراهیمی - نسرین علوی - نگار سیف اللهی - نوری خزین- نوری زاد- نوشین شاهرخی- نوید فاضل- نيلوفر جمشيدي- نیره توحیدی - نیره جلالی(مادر بهکیش) - نیلوفر شهنواز- نیلوفرآسمانی
هادی بختیاری - هایده تابش- هایده ترابی- هدیه مرامی - هلن نوشی- هما میرنیا - همایون فروتن- همایون مهمنش
وجیهه قاضی پناه - وحید کیان ارثی - ویدا فرهودی
یاسمین حشدری- یعقوب کاظمی
آذر گیلانی- آرزو میر شکار - آزاد مرادیان -آزیتا رضوان-آیت نجفی -ابی محسنی - احسان مكوندي -احمد حيدري -اقدس چرونده- اقدس لطف الله زاده -امیر ساجدی - امیر نصراله سلطانی - ایرج صارمی - ایرج نوعی - بابک علیپور -بهجت امیری- بهروز امیرخیزی - بیژن بهاران - بیژن تاج ور - پرتو نوری علا -پریچهر نعمانی- پوران شیخ نیا - پوری صدیق - پیروز مسافری راد- ترانه شاه محمدی - ثریا فلاح - جعفر آروینی - جمشید متش- داود رحیمی- روجا فلاح - روح انگیز طاهری - روح انگیز ناصح پور - روحی شفیعی - زهرا شمس - زهرا عبداللهي - زهرا ابراهیمی - ژیلا بشیری - سارا امیرمعافی - سارا كرمزاده - ساناز محسن پور - سعیده گلفر- سمیر گرشاسبی- سیاوش عبقری- سیف اله اکبری- سیما بختیاری- شادی شهین- شقایق رضایی- شهرام هومان- شهین نوروز - شیرزاد نجفی- صادق ناهمی- طیبه فرمانی- عبدالکریم لاهیجی- عشا مومنی- علیرضا داداشی- غزال سعیدی- غلامحسین عسگری- فاطمه میلانی- فرانک فرید- فرشید یاسائی- فروغ رسولی- فرید فرهان- کبری ابراهیمی- کیوان فتوحی- لیلا گلزار- مادر میلانی- محمد صالحی گیلانی- محمدحسین درفش دار- محمدصارمی- محمود مهدي پور- مریم موسوی- مصطفی کردی- منصوره خسروشاهی- مهدی بشیری- مهوش سیف اللهی- مهين سيف اللهي- میثاق پارسا- مینا لبادی - ناهید رئوفی- نرگس عظیمی- نرگس کرمانشاهی- هادی بختیاری- هاشم زینالی- ولی آزادی- یگانه افشار- یوسف پژوم
اسماعیل دانش زاده- افسانه نیلچیان - امیر انصاری - امیر قربانی- اندیشه جعفری -بهاره صمدی (تخلص)- بهزاد رحیمی -بیتا سلماسی- پارسا باروزه - پژمان حیدری - پژمان فراهانی - پندار نیک رفتار - تینا فرزانه پور - جمشید کابلیان - حاج محمد علی انصاری - رضا فرازمند- رویا فرهادی - سحر مفخم - سحر همتی - سیما یزدی - شادی صدر - شاهپور یزدیان - شاهرخ منتظمی - شیرین رهگذر - شیرین عبادی - طلا شکری زاده - عشرت بستجانی - فرشيد ايراني - کتایون کوهسار - گیلدا افشار جم - لادن بازرگان - محمد محمدی - مرتضي مه آبادي (خندان) - مريم ضياء - مریم موسوی - منیژه خسروی - منیژه ملک - مهناز رها - مینو بازرگانی - ویدا سحر خیز
پري عابدين - حمیده نظامی- زهرا ترکاشوند- شاپور غلامي - فاطمه برزویه- فروغ كرمزاده - مازیار مرزبان- محمد کنعانی -مریم حسینقلی زاده -ناهید موسوی
آناهیتا آزاد فلاح-اختر فاضلی - اسماعيل صالحي - اقدس فرهادیات - اکرم پازوکی- اکرم پژوهش-اولدوز آزادفلاح- پروانه . ش - پروانه راد - پروین اسفندیار - پيام كرمزاده - خلیل انصاری - داریو ش رضایی - رحمان دینخواه - زهره رفیع نژاد - سوسن امیری - شقایق انصاری - شمین انصاری - شهناز پارسا -شهین انصاری - شیواانصاری - صفیه تدین -عفت بستجانی- علی - رضا جباری - فرزین بستجانی - فرشته انصاری - فریده رستمی - گل كو اميد - لیلا کاومرصو -محمود بابایی - مراد علیپور - مریم پژوهش - مریم شمیرانی - ملاحت بیگی - ملیحه بشنوایی - منیره بابایی - مهرنوش رضایی - مولود بشنوایی - ناصر زرافشان - ناهید جعفری - ندا مستقیمی - نرگس طیبات - نیما نعیمی - يدالله بختياري
آدریانا بهار- آیشا محمدی-احمد عباداللهی- افشین فیاضی- امید افخمی-بابک بازرگان - بی بی داوری - تارا طاهری- توانا بخشکار- تینا حلاجیان -جمشید افشار -جمشید شرمدل -خدیجه محمدی -دلارام کمال پور -راضیه سادات -رضا لواسانی- ژیلا اشراقی -سارا اسکندر -سارا بهبهانی -سارا پیروز- سامان دوری -ستار داود -ستاره سانا -سحر یاشار -سمن دوری -سودابه اعظمی -سوفیا مارتینی -سیروس پنسی -سیروس معتمدی -شایان شرمدل -شروین قلیان -شهلا شریف -علی پاکزاد - علی سپیدناصر - علی علایی - فجر حکیمی -فرید فرهان- کتی امیرتاش -لوریان اسماعیلی - لیدا اهری - مجید شهبازخانی - مسعودزینالی - منصوره رحمان - مونا آواد - وحید کریم -ياشار اهوازي
آرش فتوحی-آفاق مصباحی- احسان بایگان- ارسلان مهاجر- اسداله بیات -اسعد گرگانی -اصغر دهقانپور- افسر میلانی -امید برزگر -امید فرجی -بابک پیرنیاکان -بلور پایدار- بهاره احمدی- بهاره افلاکی- بهروز توفیقیان- پروانه حسینی- پروین اعرابیان- پروین قاضی زاده - پوپک باقری- پیام سامی- جلال ستاری- حسن وکیلی- خالد عزیزی- داریوش سرحدی- دانیال دلاوری- دیبا بازرگان پور- رحیم مردوخی- رشید دوستکامی- رضا بهبودی- رضا مشایخ- رعنا نامور- سحر دولت خواه- سعیده مهدوی- سکینه ایمانی- سلیمان زاهدی - سهراب خوشنویس- سوسن فداکار- سیاووش پوررضا- سیما شادفر- شادی نوروزی- شاهرخ افشاری- شکوفه میرسجادی- شکوه سهرابی- شهرام حسن زاده- شهره مقصودلو- شهری مرادویسی- شهناز جواهری- شیرین تدین
صادق مالمیر- صالح حیدرنژاد- صدیقه پاکروان- صنوبر فرخی- طاهره صفاری- عباس حسن زاده- غزاله فرحناک- علی محمد شیخ الملوکی- علی وزیری- عماد رضایی- فاطمه مهری اصل- فرزانه رحمتی- فرشته ستوده- فرشید دوستکامی- فرشید رهبری- کبری رشیدی- کریم بهروزی- کژال مهرآسا- کمال آقایی- کیومرث دهلوی- گلنوش نیک پور- گلی امانی- مارال شیرازی- مازیار شریف پور- ماندانا بهبهانی- ماندانا سعیدی- مانی امانی- مجتبی فتوره چی- محسن آزادی- محمود صلح جو- مرجان نوری- مریم پیرزم- مریم مرادپور- مزدک نیری- مسعود نادری- منصوره زنگنه- مهدی عنایتی- مهدیه احمدی- مهرنوش بقایی- مهرنوش مظفری- مهری فرهادی- مهسا اسدی- مهستی کریمپور- مهناز روحپرور- مینا بهروان- مینا واقفی- مینو نصیری- نادر کثیری- نادره حیدرپور- نازنین سلامی - ناصر کثیری- ناهید کثیری- ندا سلطانی- نرگس دهنوی- نسرین جعفرزاده- نوشین پاک نژاد- نیلو منوچهری- نیلی محتشم- هیمن محمدی-ویدا حاج تبریزی
اویس اخوان-بتول راثی-بهروز فایقیان-تینا جاویدپور-جهان برجیان-داوود امیر ابیاز-رزا سهرابی-رویا دیناروند-زرین پاک نژاد-سعیده نظری-سهیلا لیندهورست-شازی دابویی-شهلا مسافر-فاطمه اتراکی-فرهاد بنی اسد-فروغ سمیع نیا-کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران( برلین)-مریم نظری-میلا مسافر-میلاد خاوری-نیره نظری- نیکزاد زنگنه-هوشنگ دیناروند
بابك شكري- بابک سرافراز- باقر فاطمي - بانو صابری - بايز افروزي - بنفشه جمالی - بنیتا پاپاستاسی - بهار اعتماد - بهار شكري - بهارا بهروان - بهرام اسماعیل بیگی - بهرام بیگدلی- بهرام فرودی- بهروز رستم پور- بهروز سورن - بهروز گلشن- بهمن امینی - بهمن قاجار- بهمن نیرومند - بيژن رنجبر- بیژن پیرزاده - بيژن شكري - بیژن متقی- بیتا مغانی - بیژن رستم پور - بیژن وثوق
پرستو مهاجر - پروين عليمرادي- پرویز مختاری- پروین جزایری - پروین قریشی - پروین ملک- پوران رضایتی - پویا عزیزی - پویا محمدی - پیران آزاد - پیمان افراشته
تارا عظیما- تراب مهرابی- ترانه آزادی - ترلان تمجیدی - تقی روزبه - توحيد كنعاني - توران ناظمی - توران همتی - تونیا کبودوند- تونیا ولی اوغلی
ثنا نصاري
جعفر بهکیش - جلال آشتیانی - جلال عزیزی- جمشید لطفی - جميله صفايي - جمیله ایرانی - جمیله حبیبی - جهانگیر هاشمی - جواد حاجبی - جواد جعفري - جواد جواهری - جواد رضایی - جواد مشکوری
حاتم اسکندرزاده- حبیب کشتکار- حسن شریعتمداری - حسن عرب زاده حجازی - حسن مکارمی - حسن نایب هاشم - حسین اقتداری
حسین بسطامی - حسین ربیعی - حسین علوی - حكيمه شكري - حمزه کریمی - حميد رضا يعقوبي - حميد روشن - حميرا معصومي - حمید ارهنجی پور - حمید خسروی- حمید نوذری- حمیده نظامی - حمیلا نیسگیللی
خدیجه مقدم - خسرو تجربه کار - خسرو خسروی- خسرو زمانی- خسرو قاسمي - خیرالله فرخی - داريوش حاجبي - داریوش اسدی- داریوش سبحانی- داریوش مجلسی - داود سجادی - دکتر داریوش احمدی
راحله حسینی- راحله مقدم - رادمان بهشتی- رامتین بهشتی- ربابه مقیمی- رحمت غلامی - رحیم رحمانی - رزا عبداللهي - رزا ممبینی - رسول هاشمی - رسول نجفی - رشید دوستگامی- رضا اغنمی- رضا بيدار- رضا جوانمردي- رضا ستاری - رضا سیاووشی- رضا عبدی - رضا محسني - رضا همیانی- رضا هیوا - رضوان مقدم- روحی شفیعی - روشنک آسترکی - روکسانا امیدیان - روناک نصیری - رویا بیژن زاده - رویا پازوکی - رویا کاشفی
زری عرفانی - زویا امین - زویا کاظمی - زهرا اميري - زهرا حسن نژاد - زهرا سيف اللهي- زهرا معصومي - زهره حسن نژاد - زهره حسینی- زهره صادقی- زهره مهدویان - زیبا امیر جلالی
ژیلا صدر - ژيلا مكوندي - ژیلا گلعنبر
ساحل سیستانی - سارا محمدرحیمی- سارکاوت بهرامی - ساره شكري - ساناز محسن پور - سایت مازنان - سپهر میرفخرایی - سپیده پورآقایی - سپیده فارسی - سپیده میرفخرایی - سحر شكري - سعید سخنور - سعید طاهری - سعیده نادری - سلماز مقدم - سمیه عزیزی - سهراب رئيسي - سهیلا جعفری - سهیلا محمدی - سوسن ابراهیمی - سوسن کریمی - سوسن مهر - سوسن یزدانی - سوسو آقا میری - سوفیا صدیق پور - سیامک امینی - سیامک انصاری - سیدکاظم علوی - سیروس ملکوتی - سیما بختیاری - سیما بهارلو - سیما سالاری - سیمین باباخانی
شاهرخ ضمایری- شاهین انزلی - شبلا محبي - شبنم سمیعی - شعله ایرانی - شقایق کمالی - شکوفه هروی - شکوه میرزادگی - شمیلا آزادی - شهاب فیضی - شهرام تهرانی - شهرام حاجی حسینی - شهرزاد آل داود- شهزاد حسینی - شهلا بهاردوست - شهلا شفيق - شهلا عبقری - شهناز بیات - شهین دوستدار - شیرین ملکی - شیوا نوجو
صادق رهنمون - صادق نقاشکار - صبا واصفی - صبری نجفی - صدف دفتری - صديقه شكري - صدیقه خضوتی - صدیقه مقدم صدیقه پاک طینت - صفا بهرام- صمد زارعي - طاهره خرمی - طیبه اصغر زاده
طلعت ابراهیمی
ظریفه نصیری
عاطفه ایرانی - عاطفه شکوهی - عالمه حسن نژاد - عباس بختیاری - عباس صحرائی - عباس مرادی - عباسعلی فتاح -عبدالعلی دستغیب- عسل اخوان - عشرت بستجانی - عفت ماهباز - علي مزاري - عليرضا ترنج - علی ابراهیمی - علی اكبر مهدی- علی تقی زاده - علی تهرانی - علی جاوید - علی دماوندی - علی رزاقی - علی عبادی - علی فروزنده - علی فولادی - علی گودرزی - علی ماهباز- عیسی حاتمی
غزل کیا- غلامحسین عسگری - غلامحسین لطفی - غلامرضا اکبرپور
فاطمه بهادر - فاطمه رضایی - فاطمه شكري - فاطمه قادری - فاطمه قنبری - فاطمه مقدم - فتانه صادقی - فرح اردلان - فرح قادرنیا - فرحناز محمدی - فردوس تاجدینی - فرزان نعیم - فرزانه راجی - فرزانه عظیمی - فرزانه محجوب - فرشته بابادی - فرشته پناهی - فرشته خوشحال - فرشته شيرازي - فرشته فراهانی - فرشته قاضی - فرشید آذرنیوش - فرناز کمالی - فرهاد طاهری - فرهاد کیوان سرایی - فرهاد میثمی -فروزان عاملی - فریبا ناجی - فريده پورعبدالله - فریبا داوودی مهاجر - فریبا علوی - فریبا فرنوش - فرید فرهان - فریده باقری - فریده غریب نواز - فریده کرملویی - فضل اله روحانی - فهیمه ملتی - فیروزه فولادی
قدرت قایم مقامی
کاظم فخاران - کاوه رضایی شیراز - کاوه کرمانشاهی - کامران نعیم - کبوتر ارشدی - کتایون عظیمی فرد - کورش سهی - کوروش صحتی - کوروش گلنام - کیارش آرین - کیارش پارسی پور - کیانوش پارسی پور- کیوان کیانی
گلی ابراهیمی - گیتی بهی - گیتی مهرعلی
ليلا سيف اللهي - لیلا اسدی - لیلا کرمی - لیلا معنوی - م زریباف - مادر هنریار- مارال ایرانی - مارال قریشی - مازيار حضرتي - مازیار دیالمه - ماهرخ ستوده- مجید بشیری - محبوبه رحمتي - محترم علی زاده - محسن نژاد - محمد برزنجه - محمد حبیب نیا - محمد رحمان زاده - محمد رضا امیری - محمد رضا عاليوند - محمد سیف اللهی - محمد مزرعه کار - محمد معظمی - محمدتوفیق اسدی - محمدرضا اسکندری - محمود اسماعیلیان - محمود رضا کرمانی - محمود صدری- مرضیه اکبر اوغلی - مریم حکمت شعار - مریم رحمانی- مریم زنوزی- مزدک نصیری - مزدک یاوری - مژگان صالحی - مژده رافت - مژگان ثروتی - مژگان رافت
مجید رنجبرپور - محرمعلی قاسم زاده - محسن نصیرزاده - محمد کیمیایی - مسعود سفری - مسعود شب افروز- مرتضا مرتضایی - مرضیه خنذان - مریم اهری - مریم حکمت شعار - مریم رحمانی - مریم کاویانی - مژگان محمدی - مسعود صدیق پور- مسعود متولی- مسی امیرزاده - مصطفی سلیمانی- معصومه قلیزاده- معصومه نورزاد آبکنار-منصوره رضایی- منصوره بهکیش- منصوره خسروشاهی- منصوره شجاعی- منیژه شکوهی تبریزی - منیژه مقدم - مهدی قریشی - مهدی کشاورز - مهدی مهدوی آزاد - مهدیه فراهانی - مهران براتی- مهران جنگلی مقدم- مهرداد آهنگر- مهرداد امینی- مهرداد عمادی- مهرداد مشایخی -مهلا افراسيابي- مهناز هدایتی - مهیار دژبانی- میترا براهیمی -میلاد ملک - مینا نساری- مینا نیک - مینو بازرگانی -مینو سلیمانی- مینو فراهانی - مینو هوله - میهن جزنی - میهن قریشی
نادر کنعانی - نادر هادی - نازی عظیما - ناهید حسینی - ناهید خیرابی - ناهید قدسی - ناهید میرحاج - نجمه راد - نجیبه اسدپور- ندا فرخ - نرگس شریف پور - نسرین ابراهیمی - نسرین علوی - نگار سیف اللهی - نوری خزین- نوری زاد- نوشین شاهرخی- نوید فاضل- نيلوفر جمشيدي- نیره توحیدی - نیره جلالی(مادر بهکیش) - نیلوفر شهنواز- نیلوفرآسمانی
هادی بختیاری - هایده تابش- هایده ترابی- هدیه مرامی - هلن نوشی- هما میرنیا - همایون فروتن- همایون مهمنش
وجیهه قاضی پناه - وحید کیان ارثی - ویدا فرهودی
یاسمین حشدری- یعقوب کاظمی
آذر گیلانی- آرزو میر شکار - آزاد مرادیان -آزیتا رضوان-آیت نجفی -ابی محسنی - احسان مكوندي -احمد حيدري -اقدس چرونده- اقدس لطف الله زاده -امیر ساجدی - امیر نصراله سلطانی - ایرج صارمی - ایرج نوعی - بابک علیپور -بهجت امیری- بهروز امیرخیزی - بیژن بهاران - بیژن تاج ور - پرتو نوری علا -پریچهر نعمانی- پوران شیخ نیا - پوری صدیق - پیروز مسافری راد- ترانه شاه محمدی - ثریا فلاح - جعفر آروینی - جمشید متش- داود رحیمی- روجا فلاح - روح انگیز طاهری - روح انگیز ناصح پور - روحی شفیعی - زهرا شمس - زهرا عبداللهي - زهرا ابراهیمی - ژیلا بشیری - سارا امیرمعافی - سارا كرمزاده - ساناز محسن پور - سعیده گلفر- سمیر گرشاسبی- سیاوش عبقری- سیف اله اکبری- سیما بختیاری- شادی شهین- شقایق رضایی- شهرام هومان- شهین نوروز - شیرزاد نجفی- صادق ناهمی- طیبه فرمانی- عبدالکریم لاهیجی- عشا مومنی- علیرضا داداشی- غزال سعیدی- غلامحسین عسگری- فاطمه میلانی- فرانک فرید- فرشید یاسائی- فروغ رسولی- فرید فرهان- کبری ابراهیمی- کیوان فتوحی- لیلا گلزار- مادر میلانی- محمد صالحی گیلانی- محمدحسین درفش دار- محمدصارمی- محمود مهدي پور- مریم موسوی- مصطفی کردی- منصوره خسروشاهی- مهدی بشیری- مهوش سیف اللهی- مهين سيف اللهي- میثاق پارسا- مینا لبادی - ناهید رئوفی- نرگس عظیمی- نرگس کرمانشاهی- هادی بختیاری- هاشم زینالی- ولی آزادی- یگانه افشار- یوسف پژوم
اسماعیل دانش زاده- افسانه نیلچیان - امیر انصاری - امیر قربانی- اندیشه جعفری -بهاره صمدی (تخلص)- بهزاد رحیمی -بیتا سلماسی- پارسا باروزه - پژمان حیدری - پژمان فراهانی - پندار نیک رفتار - تینا فرزانه پور - جمشید کابلیان - حاج محمد علی انصاری - رضا فرازمند- رویا فرهادی - سحر مفخم - سحر همتی - سیما یزدی - شادی صدر - شاهپور یزدیان - شاهرخ منتظمی - شیرین رهگذر - شیرین عبادی - طلا شکری زاده - عشرت بستجانی - فرشيد ايراني - کتایون کوهسار - گیلدا افشار جم - لادن بازرگان - محمد محمدی - مرتضي مه آبادي (خندان) - مريم ضياء - مریم موسوی - منیژه خسروی - منیژه ملک - مهناز رها - مینو بازرگانی - ویدا سحر خیز
پري عابدين - حمیده نظامی- زهرا ترکاشوند- شاپور غلامي - فاطمه برزویه- فروغ كرمزاده - مازیار مرزبان- محمد کنعانی -مریم حسینقلی زاده -ناهید موسوی
آناهیتا آزاد فلاح-اختر فاضلی - اسماعيل صالحي - اقدس فرهادیات - اکرم پازوکی- اکرم پژوهش-اولدوز آزادفلاح- پروانه . ش - پروانه راد - پروین اسفندیار - پيام كرمزاده - خلیل انصاری - داریو ش رضایی - رحمان دینخواه - زهره رفیع نژاد - سوسن امیری - شقایق انصاری - شمین انصاری - شهناز پارسا -شهین انصاری - شیواانصاری - صفیه تدین -عفت بستجانی- علی - رضا جباری - فرزین بستجانی - فرشته انصاری - فریده رستمی - گل كو اميد - لیلا کاومرصو -محمود بابایی - مراد علیپور - مریم پژوهش - مریم شمیرانی - ملاحت بیگی - ملیحه بشنوایی - منیره بابایی - مهرنوش رضایی - مولود بشنوایی - ناصر زرافشان - ناهید جعفری - ندا مستقیمی - نرگس طیبات - نیما نعیمی - يدالله بختياري
آدریانا بهار- آیشا محمدی-احمد عباداللهی- افشین فیاضی- امید افخمی-بابک بازرگان - بی بی داوری - تارا طاهری- توانا بخشکار- تینا حلاجیان -جمشید افشار -جمشید شرمدل -خدیجه محمدی -دلارام کمال پور -راضیه سادات -رضا لواسانی- ژیلا اشراقی -سارا اسکندر -سارا بهبهانی -سارا پیروز- سامان دوری -ستار داود -ستاره سانا -سحر یاشار -سمن دوری -سودابه اعظمی -سوفیا مارتینی -سیروس پنسی -سیروس معتمدی -شایان شرمدل -شروین قلیان -شهلا شریف -علی پاکزاد - علی سپیدناصر - علی علایی - فجر حکیمی -فرید فرهان- کتی امیرتاش -لوریان اسماعیلی - لیدا اهری - مجید شهبازخانی - مسعودزینالی - منصوره رحمان - مونا آواد - وحید کریم -ياشار اهوازي
آرش فتوحی-آفاق مصباحی- احسان بایگان- ارسلان مهاجر- اسداله بیات -اسعد گرگانی -اصغر دهقانپور- افسر میلانی -امید برزگر -امید فرجی -بابک پیرنیاکان -بلور پایدار- بهاره احمدی- بهاره افلاکی- بهروز توفیقیان- پروانه حسینی- پروین اعرابیان- پروین قاضی زاده - پوپک باقری- پیام سامی- جلال ستاری- حسن وکیلی- خالد عزیزی- داریوش سرحدی- دانیال دلاوری- دیبا بازرگان پور- رحیم مردوخی- رشید دوستکامی- رضا بهبودی- رضا مشایخ- رعنا نامور- سحر دولت خواه- سعیده مهدوی- سکینه ایمانی- سلیمان زاهدی - سهراب خوشنویس- سوسن فداکار- سیاووش پوررضا- سیما شادفر- شادی نوروزی- شاهرخ افشاری- شکوفه میرسجادی- شکوه سهرابی- شهرام حسن زاده- شهره مقصودلو- شهری مرادویسی- شهناز جواهری- شیرین تدین
صادق مالمیر- صالح حیدرنژاد- صدیقه پاکروان- صنوبر فرخی- طاهره صفاری- عباس حسن زاده- غزاله فرحناک- علی محمد شیخ الملوکی- علی وزیری- عماد رضایی- فاطمه مهری اصل- فرزانه رحمتی- فرشته ستوده- فرشید دوستکامی- فرشید رهبری- کبری رشیدی- کریم بهروزی- کژال مهرآسا- کمال آقایی- کیومرث دهلوی- گلنوش نیک پور- گلی امانی- مارال شیرازی- مازیار شریف پور- ماندانا بهبهانی- ماندانا سعیدی- مانی امانی- مجتبی فتوره چی- محسن آزادی- محمود صلح جو- مرجان نوری- مریم پیرزم- مریم مرادپور- مزدک نیری- مسعود نادری- منصوره زنگنه- مهدی عنایتی- مهدیه احمدی- مهرنوش بقایی- مهرنوش مظفری- مهری فرهادی- مهسا اسدی- مهستی کریمپور- مهناز روحپرور- مینا بهروان- مینا واقفی- مینو نصیری- نادر کثیری- نادره حیدرپور- نازنین سلامی - ناصر کثیری- ناهید کثیری- ندا سلطانی- نرگس دهنوی- نسرین جعفرزاده- نوشین پاک نژاد- نیلو منوچهری- نیلی محتشم- هیمن محمدی-ویدا حاج تبریزی
اویس اخوان-بتول راثی-بهروز فایقیان-تینا جاویدپور-جهان برجیان-داوود امیر ابیاز-رزا سهرابی-رویا دیناروند-زرین پاک نژاد-سعیده نظری-سهیلا لیندهورست-شازی دابویی-شهلا مسافر-فاطمه اتراکی-فرهاد بنی اسد-فروغ سمیع نیا-کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران( برلین)-مریم نظری-میلا مسافر-میلاد خاوری-نیره نظری- نیکزاد زنگنه-هوشنگ دیناروند
فاجعه دیگری در زندان قرچک ورامین در شرف وقوع است، تا دیر نشده آن را دریابید!
کهریزک را همه به خاطر داریم، زندانی در جنوب غربی تهران که پس از خیزش اعتراضی مردم ایران در سال 88، به اردوگاه مرگ تبدیل شدهبود. اردوگاهی که بهترین جوانهای ما را در بدترین شرایط زیستی در آن جایدادند و زجرکش کردند.
دستگاه قضایی و امنیتی کشور برای زهر چشم گرفتن از مردم، دستور دادهبود که این عزیزان را با طناب به یکدیگر و سر طناب را نیز به میله وسط سنگ آسیاب ببندند و آنها را نیمه برهنه و با پشتی خمیده مانند اسب عصاری دور سنگ آسیاب بگردانند و با شلاق و کابل به سر و رویشان بزنند تا آدم شوند یا بتوانند از آنها اعتراف بگیرند و از این کارشان نیز جنون آمیز لذت میبردند.
انسان هایی که نه آب داشتند و نه خوراک و جیره هر روزشان شکنجه جسمی و روحی بود که عاقبت منجر به کشته شدن حداقل سه تن از جوانان نازنین و مجروح و بیمار شدن بسیاری شد که هنوز هیچ خبر دقیقی از روند و چگونگی این جنایات وجود ندارد و عوامل اصلی آن نه تنها مجازات نشدند، بلکه یا پشت پرده ماندند یا برخی چهره های شناخته شده را به ناچار به مردم معرفی کردند و چند تن از مجریان دستورات را نیر برای آرام کردن مردم مجازات کردند و عوامل اصلی را برای روزی دیگر نگاه داشتند.
امروز این فاجعه در زندان دیگری به نام قرچک ورامین در جنوب شرقی تهران یا شاید در زندانهای شناخته و ناشناخته دیگری در کشورمان در شرف وقوع است.
مساله انتقال زندانیان سیاسی و عادی زن به قرچک ورامین هنوز بر کسی روشن نیست، ولی آنچه مسلم است پیگیری و پایداری زنان برای رفع تبعیض و کسب حقوق انسانی و برابرشان، پایه های حکومت را به لرزه در آورده است. حکومت بدین وسیله میخواهد سدی در مقابل مبارزات زنان ایجاد کند و هم چنین از اتحاد زنان و مردان جلوگیری کند.
شاید گمان میکند به این وسیله میتواند استواری زنان را خدشهدار کند. زنان در طی این سالها نشان دادهاند که هرچه فشار و تبعیض بیشتر شود، پیگیرانه تر به مبارزه خواهند پرداخت.
رژیم جمهوری اسلامی از یک طرف تصور میکند که با زور و ارعاب و محدودیت و محرومیت و دروغپراکنی میتواند پایههای خود را استحکام بخشد ولی از طرفی شاهد است که حکومتهای دیکتاتوری راهی جز تندادن به خواست و اراده مردم ندارند.
در این تناقض و دو دلی تمامی ساختار و هویت سازمان هایش به هم ریخته است. دانشگاهها را پادگان کرده، پادگانها را تجارتخانه کرده، بیمارستانها را تیمارستان کرده، تیمارستانها را زندان کرده و زندانها را تبدیل به کشتارگاه کرده است.
در کشوری که شیوه کنترل و برقراری امنیتاش، چیزی جز ایجاد رعب و وحشت و کشت و کشتار و شکنجه و تنبیه نیست، این اعمال به یک رویه تبدیل شده و مسلم است که این رویه در دیگر نقاط این کشور فلکزده نیز هر روز در جریان است و شاید یک اتفاق ساده باعث شود که مردم از پارهای از آن جنایت باخبر شوند.
این رویه چیزی نیست که مال امروز و دیروز و سال 88 و 78 و 77 و 67 یا آن حاکم و این حاکم باشد، این جنایات از ابتدای به قدرت رسیدن این حکومت و حکومت های دیکتاتوری ماقبل آن نیز در نقاط مختلف کشورمان در جریان بوده است.
ما مادران پارک لاله، دخترانی هستیم که در سال 57 همراه مادرانمان به خیابانها آمدیم و بر علیه دیکتاتوری شاه قیام کردیم. ما اجازه نخواهیم داد که کهریزک دیگری پا بگیرد.
ما پیگیرانه بر خواستههای خود که آزادی تمامی زندانیان سیاسی، لغو مجازات اعدام و محاکمه علنی و عادلانه آمران و عاملان جنایات سی و دو سال گذشته است پای میفشاریم و اعتقاد عمیق داریم که زمان دیکتاتوری به پایان رسیده است و هیچ حکومتی نمیتواند برای مدتی طولانی به تبعیض و نابرابری و بی عدالتی ادامه دهد.
مادران پارک لاله(عزادار)
بیستم اردیبهشت 1390
امروز اولین سالگرد پر کشیدن کبوترهای آزادی ست. چهره ات بر صفحه تلویزیون ظاهر شده و صدایت را می شنوم که به شاگردانت به جای درس تاریخی که از فتوحات پادشاهان می گوید، یا جدول ضرب یا آن مرد با اسب آمد، درس شهامت و زندگی و آزادگی می دهی. تنها معلم آزاده از آزادگی سخن می گوید! شاگردانت فرزندان کردستان اند که از لباس های تن شان معلوم است که روزهای زیادی اجاق خانه شان روشن نشده است. چون در خاطراتت خواندم که از حقوق ناچیز معلمی برای آنها لباس و کفش و کتاب می خریدی. تو درس زندگی و تحمل فشارهای نابرابر را از قول آن سرو ایستاده (خسرو گلسرخی) به صورت قطعه شعری برای شان خواندی که " آیا یک با یک برابر است؟". شاید در کتاب ریاضی یک با یک برابر باشد، ولی در رنج زندگی، هیچ گاه یک با یک برابر نبوده و نیست.
امروز اولین سالگرد خاموشی تو بود و کردستان لرزید. این چنین روزی تو را با آن چشمان زیبا که هنوز ستاره های زندگی در آن سوسو می زند، خاموش کردند. امروز هزاران نفر در مراسم سالگرد تو و یارانت شرکت کردند تا به کوردلانی که حکم اعدام تو را صادر کردند، بگویند که فرزاد کمانگر و فرزادهای دیگر، تجلی انسان های والا هستند و نمی میرند. صدایت را می شنوم و از پشت پرده اشک چشمانم، تصویرت را می بینم که از سلولت افکارت را فریاد می زنی. در تنهایی سلول با اینکه حکم اعدام را به عنوان پاداش بتو داده اند ولی خوشحالی زیرا حکم اعدام و یا زندان هم بندی ها و دوستانت شکست.
از صمد می گویی، از ماهی سیاه کوچولو، تو از بچگی ات می گویی که بچگی نداشتی و قصه های کودکی تو از جنگ و موشک و خمپاره پر بود و از ترس هواپیماهای دشمن نمی توانستی به آسمان بنگری. آخر زمان کودکی وقتی به آسمان نگاه می کنی، هزاران رویا در ذهن ات ساخته می شود. تو افسوس می خوری که چرا رویا نداشتی. تو خاموش شدی، ولی هزاران فرزاد مانند ماهی سیاه کوچولو راه دریا را در پیش گرفته اند. امروز مثل زمان بچگی و جوانی من نیست که مادر فریاد زند دریا خطرناک است و قربانی می خواهد.
امروز تو نیستی، ولی هزاران فرزاد با نام های مختلف در زندان و دانشگاه و خیابان در حال مبارزه برای آزادی اند و داستان مقاومت تو را زیرلب زمزمه می کنند. امروز شیرین هم نیست، شیرینی که طناب دار بر گردن جوانش بوسه زد. ولی بوسه اش بوسه مرد دیوانه ای بود که شمع وجود او را خاموش کرد و لب صدها شیرین که در زندانی به نام قرچک ورامین در نابرابری مطلق در حال مبارزه اند.
تو و شیرین و یارانت چیزی از قرچک ورامین نشنیده اید. از کهریزک دوم، از مرغدانی و طویله ای که نامش را زندان زنان گذاشته اند. شیر زنانی که با دستهای بسته، پیکر جوان شان میزبان باتوم های مامورینی است که بخاطر حقوق ماهیانه و داشتن یک دستگاه ماشین پراید که زن های شان در صندلی جلو بنشینند و به بقیه پز بدهند و یا به قول فروغ فرخزاد بتوانند یک جفت قالی خرسک بخرند، به جان این گل های سرخ باغ وطن افتاده اند، تو نیستی تا ببنی که بر سر انسان ها چه می آورند.
ششصد زندانی زن در یک مرغدانی اسیرند و تو نیستی تا داستان این شیرزنان را برای شاگردانت تعریف کنی و بگویی که با دختران و زنان وطن چه می کنند. نیستی تا بگویی 600 ماهی سیاه کوچولو را به دام انداخته اند و از رنج آنها لذت می برند و به قدرت پوشالی شان می بالند.
تو از تنهایی غروب سلول اوین می گویی، جایی که هزاران دلاور دیگر در آن آمدند و رفتند و بر دیوارهای آن یادگاری نوشتند و یا پرواز یک پرنده را کشیدند و یا شاید با چوب خط ها، روزهای تنهایی شان را حساب کردند و تو در آن غروب سلول، وقتی بازجویی به سراغت نمی آمد، بر بال رویا سوار می شدی و به دور دست ها می رفتی و شاید به کلاس درس شاگردانت که با نگرانی چشم به راه آقا معلم خود هستند و به انتظار صمد کردستان لحظه شماری می کنند.
امروز 19 اردیبهشت است و یک سال از خاموشی شمع وجودت می گذرد. شاگردانت با بغض می گویند آقا معلم یک سال گذشت و تو هنوز نیامدی. شاید نمی دانند که آقا معلم شان که اشعار سرو ایستاده ایران را می خواند، سروی که در نوجوانی من و هم سالان من به دست دیکتاتور دیگری به جوخه اعدام سپرده شد و همانند تو و یارانت و هزارن جوان این آب و خاک که یا در خون خود غلطیدند و یا بوسه بر طناب دار زدند و داغ یک آخ را بر دل دیکتاتور گذاشتند، دیگر نمی آید.
به امید روزی که معلم در پای تخته سیاه با لبخند بگوید: "بچه ها یک با یک برابر است".
یکی از مادران پارک لاله
فریاد دادخواهی مان را بلندتر سر دهیم، عزیزان مان را در سوله هایی مخروبه اسیر کرده اند. کهریزک دیگری افشا شده است. داغ کشته شدگان کهریزک، هنوز، قلب مادران را به آتش می کشد و آمران و عاملان فاجعه ی انسانی کهریزک آزادند و افشاگران کهریزک در زندان.
حکومت دیکتاتوری، در انتقامجویی از زنان که همواره وزنه ی مهمی دراعتراض به بی عدالتی ها و نابربری ها بوده اند، از هیچ عمل ضد بشری دریغ نکرده است. زنان از هر طبقه و طیفی در شرایط بسیار نامطلوبی در زندان ها هستند. از موجود نازنینی چون هاله سحابی، مادر صلح و قران پژوه و فخرالسادات محتشمی پور، مسلمان وفعال سیاسی اصلاح طلب تا فریبا کمال آبادی و مهوش ثابت دو مادر بهایی، به جرم عقیده در زندان اند.
از وکیل و حقوقدان برجسته ای چون نسرین ستوده تا جوانان دانشجویی چون بهاره هدایت و مهدیه گلرو و شبنم مددزاده. از معلمی زحتمکش چون عالیه اقدام دوست تا دخترکرد جوانی چون روناک صفازاده و روناک ها و بهاره ها و مهوش های دیگردر چنگ ستمگران اسیرند. و تعداد دیگری که فقط و فقط برای همدردی با مادران عزادار، چون لیلا سیف الهی- پزشک و ژیلامکوندی- شاعر به احکام سنگین 4 ساله محکوم شده اند
همه ی عزیزان ما، همراه با صدها زن زندانی گمنام و بی پناهی که در سوله های قرچک ورامین در بندند، جان شان در خطر است .
این تهدید را تبدیل به فرصت کنیم و جان همه ی عزیزانی که در سوله ها و مرغدانی های مخروبه ی قرچک ورامین اسیرند را نجات دهیم.
زندان قرچک ورامین، کهریزک دوم و کهریزک های دیگر باید بسته شود.
از مردم آزدیخواه ایران و جهان و شخصیت ها و نهاد های حقوق بشری دنیا، بخواهیم با ما همراه و هم صدا شوند و حکومت ایران را موظف به رعایت حقوق زندانیان کنند.
حکومت دیکتاتوری، در انتقامجویی از زنان که همواره وزنه ی مهمی دراعتراض به بی عدالتی ها و نابربری ها بوده اند، از هیچ عمل ضد بشری دریغ نکرده است. زنان از هر طبقه و طیفی در شرایط بسیار نامطلوبی در زندان ها هستند. از موجود نازنینی چون هاله سحابی، مادر صلح و قران پژوه و فخرالسادات محتشمی پور، مسلمان وفعال سیاسی اصلاح طلب تا فریبا کمال آبادی و مهوش ثابت دو مادر بهایی، به جرم عقیده در زندان اند.
از وکیل و حقوقدان برجسته ای چون نسرین ستوده تا جوانان دانشجویی چون بهاره هدایت و مهدیه گلرو و شبنم مددزاده. از معلمی زحتمکش چون عالیه اقدام دوست تا دخترکرد جوانی چون روناک صفازاده و روناک ها و بهاره ها و مهوش های دیگردر چنگ ستمگران اسیرند. و تعداد دیگری که فقط و فقط برای همدردی با مادران عزادار، چون لیلا سیف الهی- پزشک و ژیلامکوندی- شاعر به احکام سنگین 4 ساله محکوم شده اند
همه ی عزیزان ما، همراه با صدها زن زندانی گمنام و بی پناهی که در سوله های قرچک ورامین در بندند، جان شان در خطر است .
این تهدید را تبدیل به فرصت کنیم و جان همه ی عزیزانی که در سوله ها و مرغدانی های مخروبه ی قرچک ورامین اسیرند را نجات دهیم.
زندان قرچک ورامین، کهریزک دوم و کهریزک های دیگر باید بسته شود.
از مردم آزدیخواه ایران و جهان و شخصیت ها و نهاد های حقوق بشری دنیا، بخواهیم با ما همراه و هم صدا شوند و حکومت ایران را موظف به رعایت حقوق زندانیان کنند.
خدیجه مقدم
چند روزی است که می خواهم چندخطی از دردها و زخم هایی که وطنم را پاره پاره کرده است، بنویسم. شاید بتوانم این بغض فروخورده را خالی کنم. احساس می کنم دارم خفه می شوم، گویی دستانی جلوی نفس کشیدنم را گرفته است. می خواهم حداقل بخش کوچکی از آنچه می بینم و توان ام را طاق کرده است را فریاد بزنم، شاید آن دیگری هم همین درد را داشته باشد و با همراهی هم، کمی آرام شویم. زخم آنقدر عمیق است که نمی توانم با کلمات دردم را بیان کنم. یادم می آید دوران مدرسه انشایم خوب بود، ولی حالا که نیاز به نوشتن دارم، کلمات جلوی چشمانم می رقصند، ولی نمی توانم آنها را به روی کاغذ بیاورم. می خواهم با این کلمات، دردهای جامعه ام را فریاد بزنم و بگویم همراه شو عزیز! می خواهم بگویم هم وطن، درد من و تو مشترک است و باید خودمان دردمان را درمان کنیم. ولی برایش از کدام درد بگویم.
- از بیمارانی که به دلیل نداری در بیابان رها شده اند و راننده آمبولانس و کارگر بیمارستان را به جای مسئولین به زندان می برند.
- از کودکانی بنویسم که سر چهار راه ها گل و یا دستمال می فروشند یا از پسرک گل فروش و آن یکی که لنگی در دست دارد و از راننده ها التماس می کند تا شیشه ماشین را با دستمال کثیف اش کثیف تر کند تا پولی اندک به دست بیاورد.
- از زنی بگویم که فرزندی در بغل، سفره و کبریت می فروشد یا زنی که در میان آشغال های جلوی میوه فروشی میوه و گوجه فرنگی له شده جمع می کند.
- از فرزندان مان بگویم که در سال 88 به دنبال رای گمشده خود به خیابان ها آمدند و چون ماهی سیاه کوچولو به دام مرغ ماهی خوار افتادند و حکومت برای آرام کردن مردم، مجریان فرمان را به اعدام محکوم کرد و آمرین کشتار مردم را پست و مقام داد.
- از کارگرانی بگویم که بیکار شده اند، یا کارگرانی که ماه هاست حقوق نگرفته و اعتصاب کرده اند و آقای وزیر کار اعتصاب را یک کلمه وارداتی می داند و کارگران که در جوانی پشت شان از فشار کار و فقر خم شده در جواب می گویند، آقای وزیر نمی دانیم وارداتی چیست؟ ما فقط می دانیم که ماههاست حقوق نگرفته ایم و کرایه خانه مان مانده است و پسرم کفش ندارد و آن یکی دخترش به خاطر نداشتن جهیزیه به خانه بخت نرفته و زنم منتظر است تا پولی به خانه ببرم یا بتواند قرض بقال محله و همسایه ها را بدهد. آخر آقای وزیر، همسایه هایه هایمان نیز همین وضع را دارند، ما فقط اینها را می دانیم، حال اگر شما از کلمه اعتصاب خوشتان نمی آید، می گوییم دست از کار می کشیم تا شما حقوق عقب افتاده ما را پرداخت کنید.
اخبار از رشد اقتصادی و اشتغال حرف می زند، در حالیکه زن جوانی می گوید در خانه های مردم کار می کنم و شوهرم بیکار شده یا دیگری که شوهرش را به جرم فروش مواد مخدر اعدام کرده اند.
مجری اخبار از فرصت های شغلی می گوید که چند صد اشتغال به وجود آمده، ولی جلوی مجلس کارگران بیکار تجمع کرده اند.
در جایی دیگر مسئولین از معضل زنان خیابانی می گویند، زنان نگون بختی که از زور فقر و گرسنگی، تن شان را در معرض فروش می گذارند.
رادیو و تلویزیون کشورم سرشار از شور و نشاط و زندگی است و همه چیز را آرام و همه کس را راضی نشان می دهد. بورس، بالاترین شاخص را نشان می دهد، رشد سرمایه گذاری به صددرصد رسیده است، دولت در مدارس تغذیه رایگان می دهد، ولی اگر سری به سایت های اینترنتی بزنی و یا بتوانی اخبار ایران را از تلویزیون های دیگر از طریق ماهواره بشنوی(ماهواره هایی که مدام شکسته و از بین می رود تا مردم صدایی جز تلویزیون ایران نشنوند) از بخشی از بلایایی که بر سر مردم می آید با خبر می شوی. دانشجویان معترض که ستاره دار و راهی زندان شده اند، خون جوانان معترض سنگ فرش خیابان ها را سرخ کرده است، مادرانی که به حمایت از این گل های پرپرشده بپا خاسته و به زندان محکوم شده اند، وکیلی که به خاطر حمایت از حقوق کودکان در زندان است و بچه های خودش بی مادر شده اند، زنان زندانی را برای تنبیه و آزار به زندانی با شرایط بدتر منتقل می کنند و سیصد زن زندانی بدون هیچ امکاناتی باید دوران محکومیت خود را شرایطی طی کنند که ظرف های غذای شان را در توالت بشویند یا حتی مجبور شوند در فضای زندان به خاطر نبودن توالت اجابت مزاج کنند، مادری که مدت هاست پسرش در زندان است و او بی خبر، آن یکی می گوید بچه ام را به زندانی دور تبعیدکرده اند و پول ندارم به ملاقاتش بروم، پدری می گوید دختر زندانی ام گفته حاضر است اعدام شود ولی در فلاکتی به نام زندان زنان زندگی نکند، مادر کارگری می گوید حال پسرم در زندان بد است و مسئولین اجازه نمی دهند که مداوا شود، آن یکی می گوید پسرم بیماری ام-اس دارد ولی دارو نمی دهند و ما هم پول نداریم، یکی فریاد می زند کردستان را اعدام کرده اند، شیرکوه و حبیب را که دوست مردم ستمدیده کردستان اند را می خواهند اعدام کنند، در جایی می خوانی سالگرد اعدام فرزند کردستان که معلم عشق و آزادگی است فرا می رسد و شاگردان اش هنوز چشم به راه آقا معلم اند تا از حقوق ناچیز خود برایشان کفش و دفتر و مداد بخرد و کتاب ماهی سیاه کوچولو را به آنان هدیه کند، مادری که بی تاب به قاب عکس دلاورش می نگرد، زن جوانی که خود را به آتش می کشد، زن پرستاری که به بیماران زیادی زندگی می بخشد ولی به خاطر بدحجابی اخراج می شود و او هم در اعتراض خود را می کشد.
من و دوستانم از این همه درد به ستوه آمدیم و با مادرانی که برای سوگواری و در اعترض به کشته شدن فرزندان شان به خیابان آمدند، همراه شدیم و شمع روشن کردیم و خواستیم بدانیم که چرا و به چه علت این انسان های شریف را کشتند؟ خواستیم بدانیم چرا نمی گذارند ما مادران سوگواری کنیم؟ چرا اجازه نمی دهند برای شان مراسم بگیریم؟ چرا محل دفن شان را به ما نمی دهند؟ چرا پاسخ ما مادران را نمی دهند و به جایش ما را مجرم قلمداد می کنند؟ چرا ما را برای سال های طولانی به زندان می اندازند؟ ما مادرانی که با دستان خالی مبارزه کردیم و آنها را بر مسند قدرت نشاندیم.
ما و دوستانمان به زندان می رویم ولی از حق خود کوتاه نمی آییم. بالاخره روزی بایستی پاسخ دهند که چرا و به چه دلیل بهترین انسان های این مرز و بوم را کشتند؟ چه کسانی به این کشتار حکم داده اند؟ چه کسانی مادران و حامیان شان را به زندان محکوم کرده اند؟ چرا ما از اولیه ترین حق خود محروم می کنند؟
حال آرام ترم و خوشحالم که بخشی از آنچه هر روزه شاهدش هستم و زخم های عمیقی بر تن و جانم نشانده است را با صدای بلند بازگو کردم، شاید دیگرانی نیز باشند که با من همدردی کنند و بتوانیم با بیان این دردها، به فکر درمان آن باشیم و زندگی بهتر و انسانی تری برای همدیگر بسازیم.
یکی از مادران پارک لاله
18 اردیبهشت 1390
18 اردیبهشت 1390
حكم دوستانمان ژيلا مکوندی و ليلا سيف الهي توسط قاضي مقيسه اعلام شد، 4 سال زندان تعزيري.
در قسمتي از حكم آورده شده دوستانمان عليه امنيت ملي فعاليت كردند و در قسمتي ديگر آمده است آنان درحالي كه شمع در دست داشتند در پارك راه مي رفتند!
به اين ترتيب دوستانمان با راه رفتن در پارك درحالي كه شمع در دست داشتند امنيت ملي را به خطر انداختند. مسئولين امنيتي و قضايي شمع در دست راه رفتن در پارك را اقدام عليه امنيت ملي اعلام مي كنند و چنين بي تاب مي شوند كه در كمال آسايش و امنيت قدم زدن و عربده كشيدن عناصر به اصطلاح خودسر كه به انواع سلاح هاي گرم و سرد مجهز بوده و هستند و حداقل طي روزهاي بعد ار انتخابات تاكنون صدها نفر را كشته و زخمي كردند لحظه اي آنها را نگران نكرده تا به فكر ممانعت از فعاليت آنها و يا مجازاتشان باشند.
آقايان امنيت ملي يك كشور، امنيت ملت آن كشور تعريف مي شود و امنيت ملت ما با حضور مادران و زنان در پارك درحالي كه شمع در دست دارند نه تنها تهديد نمي شود بلكه مادران عزادار با مطرح كردن درخواستهاي خود مبني بر معرفي و محاكمه عاملين و آمرين كشتار زنان و مردان اين سرزمين و آزادي زندانيان عقيدتي و سياسي، دقيقا خواستار امنيت براي ملت خود هستند تا در ازاي پرسش از راي و حق خود و بيان آرا و عقايدشان جان يا آزاديشان به خطر نيفتد. به عبارت ساده تر آنان مدافعان سرسخت زندگي و آزادي مي باشند.
آنچه را شما نمي خواهيد بگوييد ما به شما اعلام مي كنيم: مادران عزادار با مخاطب قرار دادن و درخواست مستقيم از مسئولين امنيتي و قضايي براي پيگيري جنايات اتفاق افتاده و آزادي زندانيان راحت و آرام را از شما سلب نمودند چراكه با جوابگويي به همين درخواست برحق و همگاني سر اين عناصر خودسر پيدا مي شود بنابراين امنيت و قرار شما بسر مي آيد و از همين رو است كه اينگونه به تنگ آمده ايد و از مادران انتقام مي گيريد. بي گمان حكم 4 سال زندان براي مادران عزادار هيچ معنايي جز گرفتن انتقام از مادران ندارد و اوج عجز و ناتواني شما را مي رساند.
اما اين حكم را ما اينگونه تعبير مي كنيم: مادران عزادار از زمان تشكيل تا كنون بارها و بارها به صورت گروهي يا انفرادي با حبس هاي چند روزه تا چند ماهه دوره هاي آموزشي را گذراندند و اين بار اولين گروه از آنان براي طي دوره 4 ساله تخصصي وارد اوين مي شوند. گويا قرار است اوين همواره نمايندگاني از مادران را در خود داشته باشد.
در بدترين حالت ما و شما با هم در زندان ها مي مانيم يعني تا شما مسئول زندان ها هستيد ما در آنها زنداني مي مانيم ولي زماني كه درهاي زندان باز مي شود ما قطعا با آغوش باز مردم و خانواده هايمان مواجه مي شويم در آن زمان شما با چه روبرو مي شويد و به كجا خواهيد رفت؟
یکی از مادران پارک لاله
معلم فقید صمد بهرنگی |
همه اش كه نمي شود ترسيد، راه كه بيفتيم ترسمان مي ريزد
" صمد بهرنگی"
" صمد بهرنگی"
روز معلم را در شرايطي بر گزار مي كنيم كه معلمان کشورمان از کوچکترین حقوق اجتماعی و صنفی خود محروم اند و هرگاه در برابر بی عدالتی های فریادشان به آسمان بلند شد، با وعده های پوچ و توخالی یا با آزار و شكنجه و زندان و اعدام و اخراج وادار به سکوت شدند.
روز معلم را در شرایطی برگزار می کنیم که ابراز عقيده و بيان و انديشه جرم است و سانسور و تفتيش عقايد حاکم، معلمان و فرهيختگان مان را به تنگ آورده است و دردناک تر اینکه اغلب این جرم تراشی ها از طرف کسانی اعمال می شود که خود از حداقل سواد بی بهره اند. حکومتی که با شعار آزادی و آزادگی به میدان آمد، ولی استادان و آموزگاران و دانشجویان و دانش آموزان را به بند کشید و زندان های ایران را تبدیل به دانشگاه و مدرسه و مدارس و دانشگاه ها را تبدیل به پادگان کرد.
ما مادران از صد سال پیش، معلم هایی چون صمد بهرنگی، ابوالحسن خانعلی و دیگر معلمان مبارز را تربیت کردیم که درس آزادگی را آموختند و فرزندانی هم نسل ما مادران پارک لاله به وجود آوردند که باز این تداوم انسانی، فرزندانی چون فرزاد کمانگر را به جامعه تحویل داد. فرزندانی که برای دلدادگی به بهروزی و رفع تبعیض از انسان ها، جان شان را در تیر کردند و شاگردانی آگاه و مبارز به بار نشاندند که حاضر نیستند وضع موجود را بی چون و چرا بپذیرند. دکتر خانعلی در سال 1340 در اعتصاب و اعتراض بزرگ معلمان به ضرب گلوله کشته شد. صمد بهرنگی در مورد او می گوید" از دکتر خانعلی یاد بگیرید و حقتان را بخواهید" .
صمد آموزگاری بود که به دانش آموزان اش راه رسیدن به اقیانوس را بدون ترس و وحشت آموخت، فرزندانی که برای رسیدن به اقیانوس بعد از بیست و چهار ساعت خواب، به بیداری رسیدند، نه چونان دانش آموزانی که به گرداب های تعصب و مردم آزاری رهنمون شدند و از این طریق فرزندان آزاده را به مسلخ و زندان و قتل گاه بردند یا با گلوله و چاقو و قمه در خیابان ها به خاک و خون کشیدند و گورستان هایی مانند بهشت زهرا که محل دفن مردگان مان بود را به محل دفن بسیاری از جان باختگان تبدیل کردند و خاوران ها و گورهای بی نام و نشان بسیاری را از سال های اول انقلاب تا به امروز در شهرهای مختلف کشورمان برپا داشتند..
ما مادران پارک لاله، ضمن قدردانی از تمامی معلمان آگاه و آزادی خواه کشورمان، روز نوزده ارديبهشت سالروز جان باختن معلم عشق و آزادي فرزاد كمانگر را گرامي مي داریم و دوشادوش آنان از خواسته هاي صنفي و اجتماعي شان حمايت مي كنیم و خواستار آزادي تمامی معلمان در بند و زنداني هستیم.
ما تا رسیدن به خواست های مان که آزادی کلیه زندانیان سیاسی؛ لغو مجازات اعدام و محاکمه آمران و عاملان جنایت های سی و دو سال گذشته است، در کنار و همرا ه مردم مقاوم همچنان ایستاده ایم.
با آرزوي رسیدن به آزادي و برابری و برقراري عدالت اجتماعي
مادران پارک لاله(عزادار)
12 اردیبهشت 1390
12 اردیبهشت 1390