"روز جهانی کارگر و روز معلم مبارک باد"

دیروز ساعت 30/16 برای همراهی با کارگران، خودم را به جلوی وزارت کار در خیابان آزادی رساندم. ابتدا جمعیت زیاد نبود ولی حدود ساعت 17 جمعیت رو به فزونی می رفت. مردم به صورت پراکنده در پیاده روها مشغول راه پیمایی بودند. برخی نیز در کنار خیابان و یا سکوها و یا در ایستگاه اتوبوس نشسته و برخی نیز در سر چهار راه ایستاده بودند. همه منتظر فرصتی بودند تا بتوانند یکجا جمع شوند و اعتراض خود را به وضع موجود نشان دهند و خواسته های خود را مطرح کنند. آن طرف خیابان نیز شلوغ شده بود. گاهی ماشین ها نیز با مردم همراهی می کردند و بوق می زدند. نیروهای امنیتی در لباس های مختلف به صف شده بودند. بخصوص در جلوی وزارت کار نیروهای امنیتی موج می زدند. لباس شخصی ها نیز در میان جمعیت به وفور دیده می شدند.
ابتدا مأمورین کاری به مردم نداشتند ولی وقتی جمعیت زیاد شد، بخصوص لباس شخصی هایی که خیلی تر و تمیز لباس پوشیده بودند و معلوم بود از افراد رده بالای اطلاعات یا سپاه هستند، تلاش می کردند مردم را متفرق و از ایستادن آنها جلوگیری کنند. شیوه برخورد و لباس پوشیدنشان آدم را یاد ساواکی های زمان شاه می انداخت. یک سرهنگ سپاه با قد بلند و حدود پنجاه سال سن که لباس سبز تیره پوشیده و بلوزش را روی شلوار انداخته بود، دایم اینطرف و آنطرف می رفت و کلافه بود. او حتی با نیروهای آگاهی نیز برخورد کرد که چرا مردم را متفرق نمی کنند. آنها نیز به مردم نگاه می کردند و معلوم بود که زیاد دلشان نمی خواهد با مردم درگیر شوند.
گویا کارگران در مناطق دیگری نیز تجمع داشتند. بر اساس اظهارات یک شاهد عینی، تعدادی از کارگران درمیدان فردوسی تجمع کرده بودند که نیروهای امنیتی با آنها درگیر می شوند، تعدادی نیز در چهارراه نواب جمع شده بودند که با برخورد نیروهای امنیتی متفرق می شوند. وزارت کار به شدت محافظت می شد. ماشین های ون و سواری در داخل آن مستقر شده بود. امکان هر حرکتی را سلب کرده بودند و در آماده باش کامل بودند. مردم در خیابان و در داخل اتوبوس ها در رفت و آمد بودند. برخی با هم صحبت می کردند که اینها تا کی می توانند با زور سرنیزه بر مردم حکومت کنند. درون خودشان نیز که پوسیده است و هیچ کدام دیگری را قبول ندارد.
بر اساس اظهارات شاهدان عینی، چند نفر از خانم هایی که در آنطرف خیابان روبروی وزارت کار ایستاده و همچنین چند دختر جوان که اینطرف در ایستگاه اتوبوس نشسته بودند را دستگیر کردند. شکل دستگیری خانم های آنطرف خیابان بدین شکل بوده که مأمورین به شکلی توهین آمیز و با تهدید مردم را به حرکت وامی دارند و آنها نسبت به برخورد مأمورین معترض می شوند. این اعتراض به مذاق مأمورین خوش نمی آید و تصمیم می گیرند برای عبرت دیگران این خانم ها را دستگیر کنند. با اینکه آنها راه می افتند و حتی یک نفر هم به مغازه ای وارد می شود، ولی مأمورین آنها را دنبال می کنند و پس از دستگیری به داخل ون می اندازند. خانم های اینطرف که در ایستگاه اتوبوس نشسته و با هم مشغول صحبت بودند و هیچ کاری نمی کردند، توسط چند لباس شخصی جوان که همانجا بودند، معرفی و دستگیر می شوند.
انتظار می رفت که سران جنبش سبز و بخصوص آقایان موسوی و کروبی از این حرکت کارگران حمایت کنند و در جلوی وزارت کار حضور یابند. ولی کاملا مشخص بود که این حرکت جدی گرفته نشده است، همانطوری که 17 اسفند(8 مارس) روز جهانی زن جدی گرفته نشد. واقعاً جای تأسف است.
چرا آقایان حاضر نیستند برای پیگیری خواسته های کارگران و زنان و معلمان هزینه کنند؟
چرا برای پیگیری خواسته های آنان حداکثر به یک اعلامیه و یا اطلاعیه اکتفا می شود؟
چرا در زمانی که روز کارگر و روز معلم در پیش است، از شرکت در راهپیمایی 22 خرداد صحبت می شود؟
سران جنبش سبز به خوبی آگاهند که بدون حمایت کارگران، زنان، معلمان، دانشجویان و ...، امکان پیروزی میسر نیست. ولی چرا زمانی که خواسته های مشخص یک گروه مطرح می شود آنها در کنار مردم حضور ندارند؟
شاید فکر می کنند که حرکت های صنفی و سندیکایی و یا حرکت هایی که برای رفع تبعیض های جنسیتی و ... می شود؛ حرکت هایی چپ روانه و خشونت آمیز است. اینها و بسیاری چراهای دیگر، سوالاتی است که بایستی به آنها توجه شود و به دنبال پاسخش باشیم و ساده از روی آنها رد نشویم.
امسال خوشحالم که صحبت های بسیاری راجع به مطالبات و خواسته ها و مشکلات کارگران، معلمان و سایر زحمتکشان جامعه در سطح ملی و بین المللی صورت گرفت، ولی ناراحتم از اینکه حمایت های لازم آنطور که شایسته و بایسته آنان است در حرکت های اعتراضی و بیرونی مردم صورت نگرفت و به همین دلیل نتوانست صدای این اعتراض ها و درخواست مطالبات به میان مردم کوچه و بازار برسد.
من نیز به عنوان یک مادر داغدار، با صدای بلند اعلام می کنم که برای آزادی تمامی زندانیان سیاسی-عقیدنی و بخصوص بازداشت شدگان اخیر، روزهای 11 و 12 اردیبهشت را اعتصاب غذای تر کردم.
به امید روزی که تمامی مردم ایران با پیگیری خواسته ها و مطالباتشان، بتوانند محیطی بدون تبعیض اقتصادی، جنسیتی، سیاسی و ... بسازند و در آسایش و آرامش و آزاد زندگی کنند.
یک مادر داغدار
12 اردیبهشت 1389
Tags:

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

0 نظر

دیدگاه تان را وارد کنید