خواهرم تو بگو کدامین آهت را فریاد بکشم؟

تو که هنوز کابوسهای شبانه ات پر است از درو شدن همسر و فرزندت در سالهای دهه شصت؟ تو که هنوز داغدار جگر گوشه ات هستی که جلادان خیابانهای خردادماه  او را از تو ربودند؟ تو که هنوزدر بهتی که چگونه دژخیمانی در سیاهچالهای زندانها فرزند بی گناهت را زیر شکنجه در هم شکستند و همچنان بر اریکه قدرت سوارند؟ تو که هنوز ماهها و سالهاست از این مرجع  به آن مرجع قضایی به دنبال عزیز گمشده ات می گردی؟...  و اینک داغی دوباره را باید بر جان تحمل کنی به جرم عزاداریت در عاشورا؟
پروین عزیزم  تو بگو کدامین آهت را فریاد بکشم؟
 تو که  هر روز در جستجوی سهراب برای  او لباسهای تمیز همراهت می  بردی که مبادا با لباس  کثیف و پاره به خانه برگردد. تو که باید میان عکس صدها کشته به دنبال صورت سهرابت می گشتی؟ تو که عکس های پاره پاره شده فرزندت پاسخ دادخواهی ات بود و باز می گفتی که اگر خواستار شناسایی مسببین قتل جگر پاره ات هستی نه برای قصاص و انتقام است که تو آزارت به مورچه ای نمی تواند برسد.
هاجر عزیزم  تو بگو کدامین آهت را فریاد بکشم؟ 
تو که صورت غرقه به خون ندایت سمبلی است که نه تو، دنیا نمی تواند فراموش کند؟ تو که برای گرفتن التیام به مزار دخترت می روی و می بینی  که چگونه کور دلان حتی سنگ قبر او را نیز نمی توانند تحمل کنند و آنرا در شکسته اند؟ توکه نمک بر زخمت می پاشند با سیاه بازی های خود که قتل او را ساختگی قلمداد می کنند.   
فاطمه عزیزم  تو بگو کدامین آهت را فریاد بکشم؟
تو که یک پسرت در سینه خاک و یکی در کنج زندان؟ تو که جرم کیانوشت آن بود که در تظاهراتی غیر خشونت آمیز سراغ رأی اش را گرفته بودو جرم کامرانت شرکت در مراسم بزرگداشت برادر جان باخته اش در دانشگاه؟ تو که بچه هایت را بدون پدر بزرگ کردی  دانشگاه فرستادی و امید داشتی به ثمر نشستن شان را ببینی؟
مهین عزیزم  تو بگو کدامبن آهت را فریاد بکشم؟
تو که حسینت  را در شکنجه گاه زندان کشتند  و از تو امضا گرفتند که اگر صدایت  را بلند کنی عباست را هم که در چنگال  دارند خواهند کشت؟
و یا اکرم عزیزم،
 تو که ده سال است به دنبال سعیدت هر مرجع قضایی را زیر پا گذاشته ای و جز جواب سربالا ، تحقیر و توهین و سوءاستفاده  مالی پاسخی نگرفته ای؟
و حالا  با آنهمه زخم ، چگونه فریاد  کنم بیدادی را که روا میدارند به زنان و مادرانی که تنها جرمشان گسترش  عدالت و پرهیز از خشونت است؟
منصوره شجاعی، شیوانظر آهاری،زهره تنکابنی، آذر  منصوری، بهاره هدایت، نوشین عبادی، نسرین وزیری، سمیه رشیدی، مریم ضیاء، لیلا توسلی، آتیه یوسفی، مهین فهیمی، عاطفه نبوی، شبنم مددزاده، مهدیه گلرو، بدرالسادات مفیدی... خواهران عزیزم کدامین آه شما را فریاد بکشم؟ شما که برای دادخواهی عزیزانتان یا همدلی با مادران زجر کشیده با تنها سلاحتان، پرچم صلح، به میدان رفتید و حالا خود در گوشه زندان در بندید؟
اما در چه خیال خام اند آن سیه دلان؟ آیا  به راستی باور دارند که می توان بیکران آسمانهایی را که جولانگاه بلندترین پروازها ست در کنج قفس گنجانید؟ آیا کورند تا ببینند که از هر تکه تکه سنگ قبر خرد شده ندا دهها ندا زاده می شود و از هر پاره پاره عکس سهراب دهها سهراب جان می گیرد؟
تا کی گمان می کنند  می توانند با ترور ، شکنجه زندانیان تا مرگ، رد شدن از روی تظاهر کنندگان با ماشین و یا پرتاب آنها از روی پل در مقابل خواست های حق طلبانه این ملت بیدار بایستند؟
 اما عزیزم بدان که تنها نیستی . گر چه  دست ما کوتاه است  که دستهای دردمندت را بفشاریم اما قلب های شما آنقدر بزرگ است که دنیا را لمس کرده  تحت تأثیر قرار داده است.
پیروزی با شما ست حتی اگر امروز تلاش کنند آنرا زیر خروارها خاک مدفون  کنند
Tags:

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

0 نظر

دیدگاه تان را وارد کنید