اطلاعیه
برگرفته از فیسبوک عدالت برای ایران
فشارهای
وارده بر زندانی زن پس از آزادی، تنها به خانواده و جامعه اطراف محدود
نمیشود بلکه در موارد متعدد، مقامات امنیتی همچنان آزار و اذیت زنی را که
از زندان آزاد شده ادامه دادهاند. این فشارها، به خصوص در مواردی که زنان
زندانی تحت آزار و شکنجه جنسی از سوی بازجویان خود قرار گرفتهاند، در
بیرون از زندان تاثیر منفی شگرفی بر زندگی و فعالیتهای آنان گذاشته است.
در برخی از موارد، زندانیان برای بازجویی مجدد
احضار شدهاند، در موارد دیگر، بازجویان با برقراری تماسهای تلفنی متعدد
با زندانی آزاد شده و صحبتهای طولانی، آنها را کنترل میکردهاند. در بعضی
از موارد نیز تماس با زندانی سابق و خانوادهاش به بهانه پس دادن وسائل و
مدارک بوده است. در مقایسه با دهه شصت، به دلیل وجود موبایل و سایر وسائل
ارتباطی، دسترسی به زندانیان و یافتن آنها توسط بازجویان در این دوره
آسانتر صورت میگرفته است.
فرشته قاضی درباره آزار و اذیتهایی که
بازجوی وی پس از آزادی او از زندان شروع کرده و باعث خروج وی و خانوادهاش
از کشور در تیرماه ١٣۸۷شده میگوید:
« بازجوی من مدام به من زنگ میزد
و میگفت بیا فلان جا ازت سوال دارم. دیگر دفتر پیگیری و دادگاه نبود.
میگفت بیا سر فلان کوچه کارت دارم. یا چندتا سوال دارم ازت. آن قدر این ها
تکرار شد که من میترسیدم بروم بیرون. چون یک مقطعی این تهدید ها در دوران
بازداشت بود، خب میشود گفت با این تهدیدها میخواستند مجبورت کنند آن
چیزهایی که میخواهند را بنویسی. ولی این بیرون هیچ توجیهی نبود و
نمیفهمیدم برای چی باید مدام به من زنگ بزند و بگوید بیا فلان جا. آن قدر
این ها تکرار شد که من جواب نمیدادم، از شمارههای مختلف زنگ میزد. دیگر
رسیده بود به اینجا که اگر نیایی هرچه دیدی از چشم خودت دیدی و میآییم
بازداشتت میکنیم. یا همان تهدید های داخل بازداشتگاه آمده بود بیرون... من
آن موقع بچه هم داشتم. اینکه اگر جان بچهات را دوست داری باید گوش کنی به
حرفم. الان خیلی راحت میتونه برای خودت یا همسرت در یک تصادف "مشکلی" پیش
بیاید. اینها مدام تکرار میشد و من نمیدانستم برای چه باید بروم، هر
بار هم میترسیدم بروم و هیچ وقت هم نرفتم واقعیتش. چون حالت غیر رسمی داشت
و اگر هم اتفاقی میافتاد کسی مسئولیت را نمیپذیرفت، من حدود هفت ماه
زندگی مخفی داشتم. یعنی به این صورت که خانه یکی از دوستانم رفتم و هفت ماه
آنجا بودم به هوای اینکه تمام میشود... دفعات اول که تماس میگرفت میرفت
روی بحث پاسپورت و اینکه کمک میکنم پاسپورتت را بگیری و پروندهات ختم به
خیر شود. خیلی با حسن نیت سعی میکرد خودش را نشان بدهد. ولی خب من هیچ
وقت نمیرفتم و و شروع کرد به تهدید کردن و همان لحن مشمئزکننده داخل
زندانش بود با اینکه آن چیزها را تکرار نمیکرد ولی همان بود. یعنی من فکر
میکردم این آدم یک بیمار جنسی است یا در این راستا اهدافی دارد که
میخواهد با من قرار بگذارد یا اینکه سر شکایتی که من کردم و صراحتا اعلام
کردم که چه بلاهایی سر من آورده توی بازجویی، میخواهد انتقامگیری بکند.
نمیدانم واقعا چرا. ولی حالت رسمی نداشت و این حالت رسمی نداشتن من را
میترساند.»
منبع: کتاب جنایت بیعقوبت-شکنجه و خشونت جنسی علیه زندانیان زن در دهه ۷٠ و ۸٠-انتشارات عدالت برای ایران ١٣۹٢
یادمان کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷
امسال با گذشت ۲۸ سال از کشتار هولناک چند هزار تن از زندانیان سیاسی توسط هیات مرگ جمهوری اسلامی، در شرایطی مراسم یادبود عزیزان به قتل رسیده مان را برگزار میکنیم که پخش وسیع سخنان افشاگرانه آیت الله منتظری و پیگیری های دادخواهان پیرامون قتل عام ۶۷ و پاسخ گو کردن آمران و عاملان این جنایت، سرانجام برخی از مسئولان رژیم اسلامی را، هرچند با تاخیری ۲۸ ساله، از موضع انکار بیرون کشید و مجبور به اعتراف به این جنایت بیسابقه در تاریخ کشورمان کرد.
اما، همین مسئولان و از جمله حسن خمینی نوه آیت الله خمینی، بیشرمانه و با عجله به توجیه جنایات پرداختند و بر ضرورت آن اعدامها برای حفظ «انقلاب اسلامی» تاکید کردند! راست این است که نه انکار و نه توجیه مسئولان جمهوری اسلامی، نمیتواند پرونده کشتار فجیع ۶۷ را که مصداق واقعی جنایت علیه بشریت است به بایگانی تاریخ بسپارد، چرا که جنایت علیه بشریت نه شامل مرور زمان میگردد و نه به فراموشی سپرده میشود.
با ایستادگی و پیگیری مستمر مادران و خانواده های خاوران و جان به در بردگان از کشتار ۶۷ و همچنین با تلاش و افشاگری نهادها و شخصیتهای مدافع حقوق بشر در ایران و خارج از کشور، سرانجام پس از ۲۸ سال، افکارعمومی در ایران و جهان رفته رفته به ابعاد گسترده اعدامهای دهه ۶۰ و به ویژه کشتار هولناک زندانیان سیاسی در تابستان و پائیز سال ۶۷ پی میبرند. بدون شک پایداری خانوادهها و استمرار افشاگری نهادهای مدافع حقوق بشر و گروههای سیاسی و اجتماعی و غیره میتواند موجب تقویت و گسترش جنبش دادخواهی در داخل و خارج از کشور شود و با توجه به رسمیت شناخته شدن این کشتار بعنوان جنایت علیه بشریت توسط دولت کانادا در سال ۲۰۱۳، زمینه را برای محاکمه آمران و عاملان اعدامهای دهه ۶۰ و کشتار ۶۷ در یک دادگاه بین المللی مهیا سازد.
ما نهادهای امضا کننده این بیانیه، در سالگرد فاجعه ملی کشتار هولناک ۶۷، ضمن اعلام همدردی عمیق با دهها هزار خانواده که پس از انقلاب اسلامی تا به امروز، عزیزانشان قربانی سیاست کشتار سیستماتیک دگراندیشان در جمهوری اسلامی و آماج کینه توزی و انتقامگیری کور سران این نظام شده اند، یکبار دیگر اعلام میداریم تا زمانی که آمران و عاملان کشتار بیرحمانه ۶۷ و اعدامهای قبل و بعد از آن کشتار،که بسیاری از آنان هم اینک در مسند قدرت نشسته و به توجیه جنایات خویش مشغول اند، در یک دادگاه عادلانه و علنی، با حضور خانواده آن ها و شاهدان این جنایات محاکمه نشوند و به کیفر جنایاتی که مرتکب شده اند نرسند، از پای نخواهیم نشست که ما را با عزیزانی که در خاورانهای ایران در گورهای بینام و نشانِ دستجمعی و فردی به خاک سپرده شده اند، پیمانی جاودانه است.
گرامی باد نام و یاد قتل عام شدگان کشتار ۶۷.
گرامی باد نام و یاد تمام دگراندیشانی که توسط جمهوری اسلامی اعدام و یا ترور شده اند.
شرم باد بر آمران و عاملان کشتار ۶۷ (جنایت علیه بشریت).
شبکه همبستگی برای حقوق بشر در ایران
۳۰ آگوست ۲۰۱۶ ،۹ شهریور۱۳۹۵
امضاء:
۱ - انجمن تئاتر ایران و آلمان
۲ - انجمن جمهوری خواهان ایران ـ پاریس
۳ - انجمن زنان ايرانى - مونترال
۴ - انجمن حقوق بشر و دموکراسی برای ایران - هامبورگ
۵ - انجمن مجازی همبستگی برای جمهوری عرفی و حقوق بشر در ایران
۶ - انجمن همبستگی ایرانیان - دالاس
۷ - بنیاد اسماعیل خویی
۸ - جامعه دفاع از حقوق بشر و دموکراسی در ایران - سوئد
۹ - مادران پارك لاله ایران
۱۰- حامیان مادران پارک لاله - دورتموند
۱۱- حامیان مادران پارک لاله - هامبورگ
۱۲- حامیان مادران پارک لاله - لندن
۱۳- حامیان مادران پارک لاله - فرزنو
۱۴- شبکه همبستگی ملی فرزنو - کالیفرنیا
۱۵- فدراسیون اروپرس
۱۶- کانون مدافعان حقوق بشر کردستان
۱۷- کمیته دفاع از حقوق بشر در ایران - شیکاگو
۱۸- کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی
۱۹- کمیته مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی - پاریس
۲۰- مادران صلح مونترال
۲۱- همبستگی برای جمهوری عرفی و حقوق بشر در ایران ـ مونترال
۲۲- همبستگی برای جمهوری عرفی و حقوق بشر در ایران ـ نیویورک
۲۳- همبستگی برای جمهوری عرفی و حقوق بشر در ایران ـ لوس انجلس
۲۴- همبستگی برای جمهوری عرفی و حقوق بشر در ایران ـ ونکوور
۲۵- همبستگی برای جمهوری عرفی و حقوق بشر در ایران ـ تورنتو
تاریخ نگاران از پس سکوتی سنگین
وقایع تاریخیش مینامند و از کنارش میگذرند،
سخنی گفته باشند. تنها بدان سبب که
اما ما هرگز از یاد نمی بریم.
که فاجعه چگونه شکل گرفت و ماند.
هنوز هم
می شماریم آن زخمها را
که با خاک در آمیختند
که با خاک در آمیختند
زمین غمناک خاوران را و میبینیم
مرثیه خوان جانهای بیدار به خون خفته
اما هیچ گاه فراموش نمی کنیم
گذر ایام را،
و به فراموشی نمی سپاریم چهره شیاطین را
و رطیلان آماده ی شکار را
هر دم به گونهای آشکار میشوند
تا آن رخداد از کنج فراموشی به در آید ...
حتی اگر در زیر خروارها خاک پنهانش کنند.
خاطره ی نازدودنی آن شهریور نحس
که ماه مرگ بود
در یادها میماند
و زیر انبوهی از خاک تفته
در قلب تپان جان باختگان میماند
و ما هم چنان از کنارشان میگذریم
و گه کاه
با سرودن مرثیهای
و بغضی نشسته بر گلو
آتش درون را فرو مینشانیم.
اما عمق فاجعه را
چگونه باید یا فت؟
با عمق اندوه مردم، شاید
یا سوته دلان همواره سوگوار
که دریا صدای آهشان را شنید و واپس نشست....
غمی فراموش نشدنی
در ژرفای جان آدمی
که آسمان را به غرش درآورد و اشک بار کرد.
آیا این تنها واقعهای تاریخی بود؟
که تاریخ نگاران گفتند
و شاعران در رثایش سرودند
مرثیه خوان جانهای بیدار به خون خفته
اما هیچ گاه فراموش نمی کنیم
گذر ایام را،
و به فراموشی نمی سپاریم چهره شیاطین را
و رطیلان آماده ی شکار را
هر دم به گونهای آشکار میشوند
تا آن رخداد از کنج فراموشی به در آید ...
حتی اگر در زیر خروارها خاک پنهانش کنند.
خاطره ی نازدودنی آن شهریور نحس
که ماه مرگ بود
در یادها میماند
و زیر انبوهی از خاک تفته
در قلب تپان جان باختگان میماند
و ما هم چنان از کنارشان میگذریم
و گه کاه
با سرودن مرثیهای
و بغضی نشسته بر گلو
آتش درون را فرو مینشانیم.
اما عمق فاجعه را
چگونه باید یا فت؟
با عمق اندوه مردم، شاید
یا سوته دلان همواره سوگوار
که دریا صدای آهشان را شنید و واپس نشست....
غمی فراموش نشدنی
در ژرفای جان آدمی
که آسمان را به غرش درآورد و اشک بار کرد.
آیا این تنها واقعهای تاریخی بود؟
که تاریخ نگاران گفتند
و شاعران در رثایش سرودند
مرگ شرارههای خورشید را ببین
تا ژرفای فاجعه را دریابی.
یاد آر تابستان سال 67 را،
و آن حمام خون را،...
که بر زمین تشنه
جاری شد،
و آن استخوانها را ببین
که سخن میگویند
و آن گلهای سرخ را ببین،
تا ژرفای فاجعه را دریابی.
یاد آر تابستان سال 67 را،
و آن حمام خون را،...
که بر زمین تشنه
جاری شد،
و آن استخوانها را ببین
که سخن میگویند
و آن گلهای سرخ را ببین،
شکفته بر پهن دشت میهن
رحمان و
آذرنگ
7 شهریور
95
غلامعلی
نعیمآبادی، نماینده ولیفقیه در استان هرمزگان و امامجمعه بندرعباس پیش
از قتل عطاالله رضوانی، شهروند بهایی بارها در سخنان خود، نیروهای تندروی
مذهبی را تحریک به اقدام بر علیه بهاییان کرده و در تهییج فضا برای قتل
عطاالله رضوانی و حمله به دیگر شهروندان بهایی نقش داشته است و با این
اقدامات مرتکب نقض حقوق بشر شده است و باید پاسخگو باشد.
عطاالله رضوانی، عضو سابق هیات خادمین جامعه بهایی بندرعباس
در دوم شهریور ۱۳۹۲ به ضرب گلوله افراد ناشناس کشته شد. او از مدتها پیش
از کشتهشدنش، بهصورت مستقیم وغیرمستقیم از سوی نهادهای امنیتی تهدید شده
بود. او و خانوادهاش مدتها تحت فشار بودند که از بندرعباس بروند.
به
دنبال سخنرانیهای نفرتپراکنانه غلامعلی نعیمآبادی علیه بهاییان، عطاالله
رضوانی و دوتن دیگر از شهروندان بهایی با ارسال نامهای به امام جمعه
بندرعباس، از او خواسته بودند تا حقوق شهروندان بهائی را محترم بشمارد و از
تحریک مردم علیه آنان در خطبههای نمازجمعه خودداری کند. آنها در این نامه
نوشته بودند این صحبتهایی که شما علیه ما میکنید صحت ندارد. ما بهائیان
چنین افرادی که شما میگویید نیستیم. شما امام جمعه شهر هستید و سخنان شما
باعث تحریک عدهای برای آزار و اذیت بهائیان میشود. شما در مقام امام جمعه
نباید علیه ما چنین صحبت کنید.
آنها همچنین با شکایت به مقامات
انتظامی در رابطه با سخنان امام جمعه علیه بهاییان هشدار داده بودند که
چنین سخنانی موجب تنش و خونریزی خواهد شد.
امام جمعه بندرعباس در یکی
از سخنرانیهای خود درباره بهاییان گفته بود: «یک عده شیاد از راه های
ظاهرا خوب، زیبا و فریبنده افراد و جامعه را در خطرناکترین خطرات قرار
میدهند. بنیان گذاران مرامهای باطل، راههای باطل و مسلکهای انحرافی همه
از این نمونه هستند. اینها مصداق “یمکرون السیئات” اند!». او همچنین
بهاییان را متهم به «مشروعیت ازدواج با محارم»، «چپاول دارایی غیربهاییها»
و «حقهبازی» کرده و آنها را «میکروب جامعه» عنوان کرده بود.
غلامعلی
نعیمآبادی همچنین با تالیف کتاب «بهاییت دین نیست» و مصاحبه با
خبرگزاریهای دولتی به نفرتپراکنی علیه بهاییان و بهاییت پرداخته است.
نعیمآبادی در یکی از جدیدترین مصاحبههایش عقاید بهاییان را «فاسد» دانسته
و آنها را یک «جریان جاسوسی» و «در خدمت بیگانگان» عنوان کرده است.
ماده ۲۰ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی مقرر داشته است: «…هر گونه
تبلیغ برای برانگیختن نفرت ملی یا نژادی یا مذهبی که محرک تبعیض یا خصومت
یا خشونت باشد به موجب قانون ممنوع است». ایران جزو امضاکنندگان این میثاق
است و مقررات آن برای مقامات جمهوری اسلامی ایران الزامآور است. غلامعلی
نعیمآبادی با نفرتپراکنی نسبت به بهاییان زمینه را برای ارتکاب خشونت
دولتی و سیستماتیک علیه اعضای جامعه بهایی فراهم آورده و مرتکب نقض حقوق
بشر و تعهدات بینالمللی جمهوری اسلامی ایران شده است.
نام و نامخانوادگی:
غلامعلی نعیمآبادی
زندگینامه:
غلامعلی نعیمآبادی متولد ۱۳۲۳ شهر دامغان، دارای تحصیلات حوزوی است. [1]
مسئولیت:
ـ از آذرماه ۱۳۶۹ تا کنون: نماینده ولیفقیه در استان هرمزگان و امامجمعه بندرعباس[2]
ـ از ۱۳۷۷ تا کنون: نماینده هرمزگان در مجلس خبرگان
موارد نقض حقوق بشر:
غلامعلی نعیمآبادی، نماینده ولیفقیه در استان هرمزگان و امامجمعه بندرعباس پیش از قتل عطاالله رضوانی،
شهروند بهایی بارها در سخنان خود، نیروهای تندروی مذهبی را تحریک به اقدام
بر علیه بهاییان کرده و در تهییج فضا برای قتل عطاالله رضوانی و حمله به
دیگر شهروندان بهایی نقش داشته است.[3]
عطاالله رضوانی، عضو سابق هیات
خادمین جامعه بهایی بندرعباس در دوم شهریور ۱۳۹۲ به ضرب گلوله افراد ناشناس
کشته شد. او از مدتها پیش از کشتهشدنش، بهصورت مستقیم وغیرمستقیم از
سوی نهادهای امنیتی تهدید شده بود. او و خانوادهاش مدتها تحت فشار بودند
که از بندرعباس بروند.
به دنبال سخنرانیهای
نفرتپراکنانه غلامعلی نعیمآبادی علیه بهاییان، عطاالله رضوانی و دوتن
دیگر از شهروندان بهایی با ارسال نامهای به امام جمعه بندرعباس، از او
خواسته بودند تا حقوق شهروندان بهائی را محترم بشمارد و از تحریک مردم علیه
آنان در خطبههای نمازجمعه خودداری کند. آنها در این نامه نوشته بودند این
صحبتهایی که شما علیه ما میکنید صحت ندارد. ما بهائیان چنین افرادی که
شما میگویید نیستیم. شما امام جمعه شهر هستید و سخنان شما باعث تحریک
عدهای برای آزار و اذیت بهائیان میشود. شما در مقام امام جمعه نباید علیه
ما چنین صحبت کنید.[4]
آنها همچنین با شکایت به مقامات
انتظامی در رابطه با سخنان امام جمعه علیه بهاییان هشدار داده بودند که
چنین سخنانی موجب تنش و خونریزی خواهد شد.[5]
امام جمعه بندرعباس در یکی از
سخنرانیهای خود درباره بهاییان گفته بود: «یک عده شیاد از راه های ظاهرا
خوب، زیبا و فریبنده افراد و جامعه را در خطرناکترین خطرات قرار میدهند.
بنیان گذاران مرامهای باطل، راههای باطل و مسلکهای انحرافی همه از این
نمونه هستند. اینها مصداق “یمکرون السیئات” اند!». او همچنین بهاییان را
متهم به «مشروعیت ازدواج با محارم»، «چپاول دارایی غیربهاییها» و
«حقهبازی» کرده و آنها را «میکروب جامعه» عنوان کرده بود. [6]
غلامعلی نعیمآبادی همچنین با تالیف کتاب «بهاییت دین نیست»[7]
و مصاحبه با خبرگزاریهای دولتی به نفرتپراکنی علیه بهاییان و بهاییت
پرداخته است. نعیمآبادی در یکی از جدیدترین مصاحبههایش عقاید بهاییان
را «فاسد» دانسته و آنها را یک «جریان جاسوسی» و «در خدمت بیگانگان» عنوان
کرده است. [8]
ماده ۲۰ میثاق بینالمللی حقوق
مدنی و سیاسی مقرر داشته است: «…هر گونه تبلیغ برای برانگیختن نفرت ملی یا
نژادی یا مذهبی که محرک تبعیض یا خصومت یا خشونت باشد به موجب قانون ممنوع
است». ایران جزو امضاکنندگان این میثاق است و مقررات آن برای مقامات جمهوری
اسلامی ایران الزامآور است. غلامعلی نعیمآبادی با نفرتپراکنی نسبت به
بهاییان زمینه را برای ارتکاب خشونت دولتی و سیستماتیک علیه اعضای جامعه
بهایی فراهم آورده و مرتکب نقض حقوق بشر و تعهدات بینالمللی جمهوری اسلامی
ایران شده است.
———
[1]آشنایی با زندگی نامه آیت الله حاج شیخ غلامعلی نعیم آبادی،تارنمای چهرههای ماندگار،قابل دسترسی در:
[2] انتصاب امام جمعه بندرعباس و نماینده ولی فقیه در استان هرمزگان، تارنمای رهبر جمهوری اسلامی، ۱۳ آذر ۱۳۶۹، قابل دسترسی در:
[3]
یکی از خطبههای بهائی ستیزانه غلامعلی نعیم آبادی، امام جمعه بندر عباس
را که در ۲۱ مرداد ۱۳۸۹ ایراد شده در لینک زیر بخوانید. این خطبه یکی از
چند خطبهای است که مورد اعتراض عطاالله رضوانی قرار گرفته بود.
https://www.iranrights.org/fa/library/document/2770
[4]
خانواده عطاالله رضوانی در مصاحبه با روز:قتل سازماندهی شده و عقیدتی
بوده٬ روزآنلاین، ۵ شهریور ۱۳۹۲، قابل دسترسی در:
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/-a96e82fe81.html
[5] یک سرگذشت: عطاالله رضوانی٬ بنیاد برومند، قابل دسترسی در:
https://www.iranrights.org/fa/memorial/story/-7460/ataollah-rezvani
[6] یکی از خطبههای غلامعلی نعیم آبادی، امام جمع بندر عباس که در ۲۱ مرداد ۱۳۸۹ ایراد شده بود. قابل دسترسی در:
https://www.iranrights.org/fa/library/document/2770
[7] کتابهای آیتالله نعیم ابادی،تارنمای آیت الله نعیم آبادی، ۲۳ اسفند ۱۳۸۸، قابل دسترسی در
[8] مصاحبه آیتالله نعیمآبادی با تسنیم٬ ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ ٬قابل دسترسی در:http://goo.gl/JzrV36
برگرفته ازفیسبوک و سایت عدالت برای ایران
جاوید
امانی، بازپرس ویژه قتل دادسرای بندرعباس که مسئولیت پیگیری قضایی پرونده
قتل عطالله رضوانی، شهروند بهایی را برعهده داشته، به دلیل انجام ندادن
وظیفهاش در انجام تحقیقات لازم برای شناسایی و محاکمه عاملان و آمران این
قتلو اعطای مصونیت به آنان، مرتکب نقض حقوق بشر شده است.
عطاالله رضوانی، عضو سابق هیات خادمین جامعه بهایی بندرعباس در دوم شهریور ۱۳۹۲ به ضرب گلوله فرد یا افراد ناشناس کشته شد. او از مدتها پیش از کشتهشدنش، بهصورت مستقیم وغیرمستقیم از سوی نهادهای امنیتی تهدید شده بود و برای رفتن از بندرعباس تحت فشار بود.
طبق قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب موسوم به قانون
احیای دادسراها مصوب سال ۱۳۸۱، وظیفه انجام تحقیقات مقدماتی در رابطه با
کلیه جرائم بر عهده بازپرس است. با ارجاع پرونده به بازپرس از سوی دادستان،
بازپرس عهدهدار انجام تحقیقات و شناسایی عوامل ارتکاب جرم میشود. مطابق
قانون مزبور بازپرس میتواند با استفاده از اختیارات قانونی خود از نیروهای
انتظامی و مقامات رسمی و ادارات دولتی بخواهد راجع به مواردی که به روشن
شده حقایق پرونده و هویت عوامل ارتکاب جرم کمک میکند، تحقیق کرده و
اطلاعات لازم را ارائه کنند. بازپرس همچنین میتواند به تحقیقات ضابطین
دادگستری رسیدگی کرده و هرگاه تغییری در اقدامات آنان یا تکمیلی در تحقیقات
لازم باشد دستورات لازم را صادر کند.
مقامات قضایی از جمله جاوید
امانی، بازپرس ویژه قتل دادسرای بندرعباس اقدامات لازم برای شناسایی و
محاکمه عاملان و آمران این قتل را انجام ندادهاند و با وجود شواهد روشن
مبنی بر قتل برنامهریزی شده آ رضوانی و اجرای آن توسط فرد و یا افراد
حرفهای، از پیگیری مؤثر پرونده و مشخص شدن نکات مبهم آن جلوگیری
کردهاند.
از جمله این موارد می توان به عدم تحقیق راجع به فهرست
مکالمات تلفن همراه عطاالله رضوانی اشاره کرد. براساس گفتههای کریم
میرزایی، به عنوان آخرین فردی که عطاالله رضوانی را پیش از مرگ دیده بود،
وی پیش از ترک خانه، با فردی که با تلفن همراهش تماس گرفته بود، یک تماس
تلفنی طولانی بین ۳۰ تا ۴۰ دقیقهای داشت. در حالیکه گمان میرفت، ضارب از
طریق همین تماس تلفنی قرار ملاقات با رضوانی را هماهنگ کرده باشد، خانواده
و وکیل پرونده برای نخستین قدم خواهان مشخص شدن فهرست تماسهای تلفن
همراه عطاالله رضوانی شدند. از آنجا که تلفن همراه پس از قتل به سرقت رفته
بود، پیگیری این مساله فقط از سوی وزارت ارتباطات و با دستور مقامات قضایی
ممکن بود که تا کنون انجام نشده است.
خاص بودن اسلحه استفاده شده در
این قتل و چک کردن دوربین خیابانهای محل تردد اتومبیل آقای رضوانی از دیگر
مواردی بود که از طریق آن میشد اطلاعاتی در رابطه با این قتل به دست آورد
اما تا کنون نتایج تحقیقات در رابطه با هیچکدام از این موارد به خانواده
اعلام نشده است.
از سوی دیگر «احقاق حق» قربانیان نقض حقوق بشر یکی از
وظایفی است که بر اساس مقررات و اعلامیههای بینالمللی از جمله بند سه
ماده دو میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی بر عهده دولتها گذاشته شده و
در بسیاری از اسناد حقوق بینالملل مشتمل بر سه اصل «دانستن حقیقت»،
«برخورداری از عدالت» و «جبران خسارت و دسترسی به اقدامات ترمیمی» شده است.
خانواده رضوانی در طی سه سال گذشته از دانستن جزییات مربوط به رخدادهای
قبل از قتل و چگونگی قتل محروم شدهاند و مقامات مسئول از انجام اقدامات
لازم برای روشن شدن جزییات مربوط به چرایی و چگونگی کشته شدن عطاالله
رضوانی و مطلع کردن خانواده او از نتایج تحقیقاتشان خودداری کردهاند.
نام و نامخانوادگی:
جاوید امانی
زندگینامه:
از پیشینه و زندگی او اطلاعات دقیقی در دست نیست
مسئولیتها:
بازپرس ویژه قتل دادسرای بندرعباس[1]
موارد نقض حقوق بشر:
جاوید امانی، بازپرس ویژه قتل دادسرای بندرعباس که مسئولیت پیگیری قضایی پرونده قتل عطالله رضوانی،
شهروند بهایی را برعهده داشته، به دلیل انجام ندادن وظیفهاش در انجام
تحقیقات لازم برای شناسایی و محاکمه عاملان و آمران این قتلو اعطای مصونیت
به آنان، مرتکب نقض حقوق بشر شده است.
عطاالله رضوانی، عضو سابق هیات
خادمین جامعه بهایی بندرعباس در دوم شهریور ۱۳۹۲ به ضرب گلوله فرد یا افراد
ناشناس کشته شد. او از مدتها پیش از کشتهشدنش، بهصورت مستقیم
وغیرمستقیم از سوی نهادهای امنیتی تهدید شده بود و برای رفتن از بندرعباس
تحت فشار بود.
طبق قانون اصلاح قانون تشکیل
دادگاههای عمومی و انقلاب موسوم به قانون احیای دادسراها مصوب سال ۱۳۸۱،
وظیفه انجام تحقیقات مقدماتی در رابطه با کلیه جرائم بر عهده بازپرس است.
با ارجاع پرونده به بازپرس از سوی دادستان، بازپرس عهدهدار انجام تحقیقات و
شناسایی عوامل ارتکاب جرم میشود. مطابق قانون مزبور بازپرس میتواند با
استفاده از اختیارات قانونی خود از نیروهای انتظامی و مقامات رسمی و ادارات
دولتی بخواهد راجع به مواردی که به روشن شده حقایق پرونده و هویت عوامل
ارتکاب جرم کمک میکند، تحقیق کرده و اطلاعات لازم را ارائه کنند. بازپرس
همچنین میتواند به تحقیقات ضابطین دادگستری رسیدگی کرده و هرگاه تغییری در
اقدامات آنان یا تکمیلی در تحقیقات لازم باشد دستورات لازم را صادر کند.
مقامات قضایی از جمله جاوید
امانی، بازپرس ویژه قتل دادسرای بندرعباس اقدامات لازم برای شناسایی و
محاکمه عاملان و آمران این قتل را انجام ندادهاند و با وجود شواهد روشن
مبنی بر قتل برنامهریزی شده آ رضوانی و اجرای آن توسط فرد و یا افراد
حرفهای، از پیگیری مؤثر پرونده و مشخص شدن نکات مبهم آن جلوگیری
کردهاند.
از جمله این موارد می توان به
عدم تحقیق راجع به فهرست مکالمات تلفن همراه عطاالله رضوانی اشاره کرد.
براساس گفتههای کریم میرزایی، به عنوان آخرین فردی که عطاالله رضوانی را
پیش از مرگ دیده بود، وی پیش از ترک خانه، با فردی که با تلفن همراهش تماس
گرفته بود، یک تماس تلفنی طولانی بین ۳۰ تا ۴۰ دقیقهای داشت. در حالیکه
گمان میرفت، ضارب از طریق همین تماس تلفنی قرار ملاقات با رضوانی را
هماهنگ کرده باشد، خانواده و وکیل پرونده برای نخستین قدم خواهان مشخص شدن
فهرست تماسهای تلفن همراه عطاالله رضوانی شدند. از آنجا که تلفن همراه
پس از قتل به سرقت رفته بود، پیگیری این مساله فقط از سوی وزارت ارتباطات و
با دستور مقامات قضایی ممکن بود که تا کنون انجام نشده است.
خاص بودن اسلحه استفاده شده در این قتل و چک کردن دوربین خیابانهای محل تردد اتومبیل آقای رضوانی از
دیگر مواردی بود که از طریق آن میشد اطلاعاتی در رابطه با این قتل به دست
آورد اما تا کنون نتایج تحقیقات در رابطه با هیچکدام از این موارد به
خانواده اعلام نشده است.
از سوی دیگر «احقاق حق» قربانیان
نقض حقوق بشر یکی از وظایفی است که بر اساس مقررات و اعلامیههای
بینالمللی از جمله بند سه ماده دو میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی بر
عهده دولتها گذاشته شده و در بسیاری از اسناد حقوق بینالملل مشتمل بر سه
اصل «دانستن حقیقت»، «برخورداری از عدالت» و «جبران خسارت و دسترسی به
اقدامات ترمیمی» شده است.[2]
خانواده رضوانی در طی سه سال
گذشته از دانستن جزییات مربوط به رخدادهای قبل از قتل و چگونگی قتل محروم
شدهاند و مقامات مسئول از انجام اقدامات لازم برای روشن شدن جزییات مربوط
به چرایی و چگونگی کشته شدن عطاالله رضوانی و مطلع کردن خانواده او از
نتایج تحقیقاتشان خودداری کردهاند.
جاوید امانی بازپرس پرونده
همچنین با طرح فرضیههای غیرمنطقی همچون خودکشی و قتل به خاطر انگیزههای
شخصی و سرقت مسیر تحقیقات را منحرف نموده و چندبار سعی بر بستن این پرونده
داشته است. این در حالی است که هیچ اسلحه ای در محل قتل پیدا نشده و گزارش
ماموران بازرسی صحنه جرم فرضیه خودکشی را تایید نمی کند.
پس از رد فرضیه خودکشی و قتل به
دلیل انگیزههای شخصی و مالی، در تاریخ ۲۲ مهر ۱۳۹۳ در حالیکه ۱۳ ماه از
قتل آقای رضوانی گذشته بود، خانواده و وکیل پرونده او به شعبه دوم بازپرسی
دادسرای عمومی و انقلاب بندرعباس احضار شدند و امانی، بازپرس پرونده به
آنها گفت که تاکنون هیچ سرنخی از جریان قتل عطالله رضوانی پیدا نشده و این
پرونده راه به جایی نخواهد برد. او همچنین از خانواده رضوانی خواست که با
دریافت دیه از بیتالمال، پرونده را مختومه اعلام کنند. بازپرس جاوید
امانی٬ بازپرس ویژه قتل دادسرای بندرعباس در برابر اصرار خانواده رضوانی
برای پیگیری پرونده و نپذیرفتن مختومه اعلام کردن پرونده، به آنها گفت این
پرونده تنها در صورتی پیگیری خواهد شد که شما قاتل را معرفی کرده و از او
شکایت کنید. فردای آن روز، چهارشنبه ۲۳ مهر ماه، نامهای از شعبه دوم
دادسرای بندرعباس به منزل خانواده رضوانی ارسال شد که در آن از کوروش
رضوانی (پسر عطاءالله رضوانی و شاکی پرونده) خواسته شده بود که ظرف مدت یک
هفته، چنانچه دلیلی بر وقوع قتل توسط فرد یا افرادی را دارد به شعبه مذکور
ارائه دهد. [3]
با وجود اینکه خانواده رضوانی
بارها به دفتر بازپرس پرونده، امانی مراجعه کرده و خواستار پیگیری بیشتر
این پرونده شدهاند، تاکنون به هیچکدام از درخواستهای آنها ترتیب اثر
داده نشده است.
در واقع جاوید امانی، به عنوان
مسئول اصلی انجام تحقیقات و تعقیقب قانونی عاملان ارتکاب جرم در این پرونده
فرضیه اصلی قتل به دلیل عقاید مذهبی را کنار گذاشته و در نهایت با منحرف
کردن تحقیقات و جلوگیری از انجام تحقیقات لازم مسئولیت شناسایی قاتل یا
قاتلان را برعهده خانواده مقتول گذاشته و مانع اجرای عدالت شده است.
—-
[1]بازپرس ویژهی قتل دادسرای
بندرعباس خبر داد: باند آدمربایی در بندرعباس به دام افتادند، خبرگزاری
دانشجویان ایران (ایسنا)، ۶ آذر ۱۳۸۶،قابل دسترسی در:http://goo.gl/1c4aqW
[2]
نگاه کنید به: گزارش شورای اقتصادی- اجتماعی سازمان ملل تحت عنوان «موازین
بهروز شده حمایت و توسعه حقوق بشر از طریق اقدام علیه مصونیت مرتکبان نقض
حقوق بشر»
[3] فشار بر خانواده عطاءالله رضوانی برای قبول مختومه اعلام کردن پرونده، خبرگزاری هرانا، ۲۵ مهر ۱۳۹۳ ، قابل دسترسی در:
حدود هشت صبح با چند سواری دیگر از خانوادهها، همزمان به خاوران رسیدیم،
خیابان لپه زنک آرام بود و جلوی در پشتی سمت بهاییها نیز ماموری دیده نمیشد و کارگری
از گورستان بهاییها بیرون در مشغول آب پاشی بود، به او گفتم چه خوب، امسال برای
ما آب پاشی جارو هم میکنید! او خندید و هیچ نگفت.
گلهایمان را برداشتیم و به سینه فشردیم و با پاهای محکم وارد گلزار خاوران
شدیم. خبری از مامورها نبود و خوشحال که پس از سالها میتوانیم در روزهایی که
عزیزان ما را در زندانها کشتند، در خاوران و در خلوت خودمان باشیم، "گویی
قلعهای را فتح کردهایم"، همه شاد و خوشحال بودیم، بخصوص برخی که کمتر به
خاوران میآیند. اشک در چشمانشان حلقه زده بود، هم اشک شادی از بودنمان در کنار
همدیگر بدون حضور پلیس و هم اشکی تلخ از ظلمی که شده و چه وحشیانه آنها را از ما
گرفتند. برخی میگفتند واقعا ماندهایم که چگونه یک حکومت میتواند این چنین خشونت
طلب باشد که حتی اجازهی آزادانه برگزاری مراسم به خانوادهها را هم ندهد و خانوادهها
و ما را در این حسرت نگه دارد، مگر ما و آنها همراه هم شاه را بیرون نکردیم؟ آخر
چرا باید این گونه شود؟! البته پرسش و تعجب بیهودهای است، چون اعمال و رفتار سران
حکومت اسلامی از همان زمان شاه در زندانها معلوم بود، این که با زندانیان چپ هم
سفره یا هم ملاقه نمیشدند، زیرا عزیزان ما را نجس میدانستند. ما خیلی خوش باور و
خام بودیم که فکر میکردیم اینها میتوانند دوست و همراه ما باشند.
هر کدام به سویی رفتیم تا دقایقی را در خلوت خود با عزیزمان باشیم و به سلیقهی
خود محلی که حس میکردیم شاید او آن جا باشد را تمیز و گل باران کنیم. خیالم پر
کشید که خاوران در شرایطی دموکراتیک چگونه خواهد شد، آن بوتههای خشکیده که با گلهای
تازه تزیین شده بود، آن دیوارهای کثیف که با رنگ شماره گذاری شده و بیشترشان نیز
پاک شده اند، آن آثار سوختههای آتش از جمع آوری زبالههایی که دایم در آن جا میریزند
و آن نشانههایی که برخی خانوادهها گذاشته بودند و بارها مورد هجوم ماموران قرار
گرفته و نابود شده بود، آن طرفتر نیز برگهای خشکیده و سنگ و کلوخهایی که از
خرابی بخشهایی از خاوران باقی مانده است.
و مساله مهم این است که در همین فضای خشک و خشن و پر از زخم و درد، آن حضور گرم خانوادهها و با هم بودن و گل
آراییهایشان است که هم ما و هم خاوران را زنده میکند. مهم نیست که نمیتوانیم
مانند گورستان عادی آن جا را بیاراییم، هرچند حق اولیهی ماست، ولی خاوران و
خاورانها گورستانهای مردگان عادی نیستند و نمیتوانیم مانند گورستانهای عادی آن
جا را بیاراییم، چون تعدادی زیادی از عزیزانمان را در کانالهایی در آن جا مدفون کرده
اند.
پس از این که زمان کوتاهی در بخشهای مختلف ایستادیم، سپس همه به سمت قطعه بالایی رفتیم، جایی که معمولا مراسم خاوران را در آن جا برگزار میکردیم، دور هم جمع شدیم و گلهایمان را پخش کردیم و چند تصویر از عزیزان که به همراه داشتیم را گذاشتیم و دورشان را گل باران کردیم.
جمعیت آنقدر زیاد نبود، ولی آن قدر بودیم که بتوانیم دور هم جمع شویم و یادشان
را گرامی بداریم. تعدادی نیز در حال آمدن بودند و احتمالا تعدادی نیز بعد از ما
آمدند. چند نفر از خانوادهها شعرهای زیبایی خواندند که خاطرم نیست چه شعرهایی بود
و سرودهایی همچون سرود خاوران، کاروان و آری آری زندگی زیباست. برخی نیز در صحبتهای
کوتاهی از خاطراتشان گفتند و من نیز یاد مادران و خانوادههایی کردم که از سال 60
خاوران را زنده نگاه داشتند و در حال حاضر در میان ما نیستند، مادران و خانوادههایی
هم چون زرگر، ریاحی، سرحدی، پنجه شاهی، معینی، پرتوی، صفاییان، بهکیش، میلانی،
پروانه میلانی، رضایی، عجم، پناهی و بسیاری دیگر که حضور ذهن نداشتم و نام نبردم و
بی تردید حضورشان در این سالها بسیار موثر بوده است و آرزوی سلامتی و پایداری
دیگر مادران و خانوادهها را داریم. پس از آن نیز خانوادههای که تمایل داشتند،
پشت آن چند قاب عکس و بخشی که گل باران کرده بودیم، ایستادند و عکسی به یادگار
گرفتیم.
هنوز مراسم به پایان نرسیده بود و میخواستیم به قطعه ی پایینی برویم و آن جا
نیز مدتی دور هم جمع شویم و یادی از اعدام شدگان سالهای قدیمیتر دهه شصت کنیم که
ماموران سر رسیدند، ابتدا ماموران نیروی انتظامی از کلانتری خاور شهر و سپس تعدادی
لباس شخصی با چهرههایی خشن و هیکلهایی درشت که معلوم نبود از کدام ارگان هستند که
حتی نمیتوانستند به چشمهای ما نگاه کنند و هنگامی که ما خارج میشدیم، آنها
وارد شدند.
به ماموران نیروی انتظامی گفتم خودتان را سبک کردید، ما یادشان را گرامی
داشتیم و یواش یواش داشتیم میرفتیم، هرچند مراسم آن طوری که شایستهی قتل عام
شدگان خاوران است، برگزار نشد و تعداد خانوادهها و همراهان به نسبت سالهایی که
مراسم گروهی داشتیم، بسیار اندک بود و این جای تاسف دارد، ولی باز هم خوشحال بودیم
که به نسبت سال گذشته تعداد بیشتری آمده بودند. در راه بازگشت هنوز خانوادههایی میآمدند
و کاش میتوانستیم مدت طولانیتری آن جا بمانیم تا دیگر خانوادهها نیز از این حضور
و کنار هم بودن خشنود شوند، ولی ماموران امان ندادند و ما را به بیرون از خاوران
راهی کردند. البته مشخص بود که قصد درگیری ندارند و ما هم خوشحال بودیم که پس از
چندین سال توانستیم مراسمی در خاوران و در آرامش برگزار کنیم، بخصوص امسال که پس
از علنی شدن صحبتهای آیت الله منتظری و صحبتهای پیرامون کشتار سال 67 و بررسی آن
جنایتها، نیازش را حس کرده بودیم و انتظار میرفت که خانوادههای زیادی حتی از
شهرستانها بیایند و حضوریابند و امیدوارم خانوادهها توجه کنند که چقدر حضورشان
برای دادخواهی اهمیت دارد و نیروهای امنیتی نیز به همین دلیل از این حضور جلوگیری
کنند و ما نباید به آنها اجازه دهیم که ما را از این سادهترین حقمان نیز محروم
کنند. این حق ماست که حکومت را به چالش و پاسخ گویی بکشانیم و وظیفهی آنهاست که
به ما پاسخ دهند. آنها دلشان میخواهد که این جنایتها را به فراموشی بسپاریم و
هیچ صدایی از ما بیرون نیاید، ولی ما خانوادههایی که به دنبال کشف حقیقت و
دادخواهی هستیم، میخواهیم بدانیم، همان طوری که در دادخواست بسیار مهم برخی از
خانوادهها در سال 67 به حسن حبیبی[i]
آمده و هنوز بی پاسخ مانده است یا در نامهی فردی من به حسن روحانی که در چند سال
اخیر و در 16 مرداد سال 92 نوشته شده و باز هم بدون پاسخ مانده است.
ما خانوادهها پس از بیست و هشت سال از کشتار زندانیان سیاسی در سال 67، هنوز
نمیدانیم چه تعدادی از عزیزانمان به دست عاملان جمهوری اسلامی کشته شده اند و
قبل از هر چیز، خواهان اعلام رسمی تعداد دقیق و اسامی و محل دفن اعدام شدگان دههی
شصت و به ویژه تمامی قتل عام شدگان دولتی سال 67 که حکم زندان داشتند، هستیم.
منصوره بهکیش
6 شهریور 1395
1-
دادخواست برخی از مادران
و خانوادههای خاوران: http://www.bidaran.net/spip.php?article25
2-
آقای روحانی صدای ما را بشنوید: http://www.mpliran.net/2013/08/blog-post_7.html
برگرفته از سایت رادیوزمانه
۰۵ شهریور ۱۳۹۵
در بیست و هشتمین سالگرد اعدامهای دسته جمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، چند ده تن از نزدیکان و خانوادههای اعدامیان تابستان ۶۷ و دهه ۶۰، در خاوران، محل گورهای دستهجمعی این جانباختگان حضور یافتند.
این مراسم جمعه پنجم شهریور / ۲۶ اوت برگزار شد و خانوادهها و نزدیکان اعدامیان سیاسی با خواندن شعر و سرود و قرار دادن شاخههای گل بر سر مزار بستگان خود، در خاوران گرد آمدند.
بیست و هشتمین سالگرد اعدامها در شرایطی برگزار شد که مأموران امنیتی در محل مستقر بودند اما برخلاف سالهای گذشته از ورود جمعیت به محوطه این گورها ممانعت نکردند.
گورستان خاوران در جنوب شرق تهران و در کنار قبرستان بهائیان و ارامنه ایران قرار دارد.
خاوران، محل گورهای دستهجمعی شماری از زندانیان سیاسی اعدامشده در ایران است که در تابستان ۶۷ و به دنبال فتوای آیتالله خمینی، رهبر پیشین ایران در آنجا دفن شدند. این زندانیان سیاسی در حالی در دادگاههایی چند دقیقهای بار دیگر محاکمه و به اعدام محکوم شدند که پیشتر بسیاری از آنها حکم زندان گرفته بودند.
تا پیش از سال ۶۷، جمهوری اسلامی ایران این مکان را برای دفن برخی از زندانیان سیاسی که در طول دهه شصت اعدام شده بودند مورد استفاده قرار میداد.
خانوادهها و نزدیکان اعدامیان، بهطور سنتی در اولین جمعه شهریور و آخرین جمعه اسفندماه هر سال برای یادبود این زندانیان سیاسی در گورستان خاوران گردهم میآیند.
جمهوری اسلامی تا کنون از ارائه توضیح درباره این اعدامها خودداری کرده و اجساد اعدامیان را به خانواده آنها تحویل نداده است.
بیست و هشتمین سالگرد اعدامهای دسته جمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ در شرایطی برگزار میشد که اواسط مردادماه امسال انتشار فایل صوتی دیدار آیتالله منتظری با شماری از مسئولان ارشد قضایی و اطلاعاتی درباره اعدامهای تابستان ۶۷ با واکنش گسترده مقامهای حکومتی در ایران مواجه میشد.
در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد برخورد با نزدیکان و خانوادههای این زندانیان شدت گرفته بود.
طی بیش از دو دهه گذشته خانوادهها و نزدیکان این اعدامیان بارها به سبب پیگیری حقیقت این اعدامها و برگزاری مراسم یادبود برای قربانیان سال ۶۷ و همچنین دهه ۶۰ با بازداشت و احکام زندان مواجه شدهاند.
برگرفته از سایت اخبار روز
آدينه ۵ شهريور ۱٣۹۵ - ۲۶ اوت ۲۰۱۶
روز جاری در پی اعلام مراسم سالگرد تولد ستار بهشتی، نیروهای امنیتی منزل پدری وی را محاصره و با فیلمبرداری از مراجعه کنندگان، از ورود آنها ممانعت بعمل آوردند. همچنین سحر بهشتی، خواهر ستار بهشتی و همسرش نیز با ضرب و شتم بازداشت شدند.
یک منبع نزدیک به خانواده بهشتی با بیان اینکه سحر بهشتی، خواهر ستار بهشتی و همسرش با ضرب و شتم بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شدهاند، به گزارشگر هرانا گفت: “نیروهای امنیتی تمام کوچه را بسته اند و با فیلمبرداری از مراجعه کنندگان از ورود آنها جلوگیری میکردند. تنها افرادی که زودتر رفته بودند موفق شدند در مراسم حضور یابند.
در پی بازداشت توام با ضرب و شتم سحر بهشتی همراه همسرش، در مراسم سالروز تولد برادر جان باخته اش (ستار بهشتی)، گوهر عشقی، مادر ستار و جمعی از فعالین مدنی به اداره پلیس امنیت رباط کریم مراجعه کردند که در این بین محمد مظفری یکی از فعالین بازداشت و بعد از نیم ساعت بازجویی در بیابانهای اطراف منطقه رها شد. سحر بهشتی نیز توسط قاضی کشیک در دادسرای پرند بازپرسی شده است.
یک منبع نزدیک به خانواده بهشتی دراینباره توضیح داد: “بعد از بازداشت سحر و همسرش، گوهر عشقی (مادر ستار) و جمعی از فعالین برای پیگیری به پلیس امنیت رفتند ولی آنها گفتند خبر نداریم. به اداره اطلاعات رفتیم آنها هم گفتند خبر نداریم. که در همین حین خودرویی آمد و خانم گوهر را سوار کرد و گفت ایشان را میبریم تا دختر و دامادش را تحویلش دهیم. ماموران گفتند کسی نیاید تا یک ساعت دیگر حتما آنها را آزاد میکنیم. محمد مظفری و ناصر اشجاری نیز برای پیگیری به پلیس امنیت مراجعه کرده بودند که محمد مظفری بازداشت شد. کارت ماشین آقای اشجاری نیز توسط این نهاد توقیف شد.”
این منبع مطلع با تاکید بر اینکه گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی، بازداشت نشده است در ادامه افزود: “محمد مظفری بعد از نیم ساعت بازجویی در بیابان های اطراف رباط کریم رها شد. سحر نیز توسط قاضی کشیک بازپرسی شده و همچنان در بازداشت به سر میبرد اما شوهرش آزاد شده است. ضمن اینکه پلیس امنیت گفته است دیگر حق ندارید چنین مراسمی بگیرید. خانم عشقی را نیز با ماشین به منزل منتقل کرده اند و حال خوشی ندارد.”
ستار بهشتی وبلاگ نویس و کارگر جوانی بود که به دلیل فعالیت در فضای مجازی از سوی پلیس فتا بازداشت شد و در بازداشتگاه تحت فشارهای روانی و فیزیکی جان باخت.
بیانیه ی جعفر عظیم زاده
یورش به مراسم تولد ستار بهشتی لکه ننگ دیگری بر دامن سرمایه داری حاکم بر ایران است
امروز پنجم شهریور ماه روز تولد کارگر مبارز ستار بهشتی بود. مادر ستار بهشتی برای گرامیداشت یاد عزیز فرزند قهرمانش از انسانهای شریف و ازادیخواه برای گرامیداشت تولدش دعوت کرده بود و بزرگ زنان و مردان زیادی برای شرکت در این مراسم عازم منزل پدری این کارگر جسور شده بودند. اما این مراسم از همان ساعات اولیه شروع با تهاجم بیشرمانه مامورین و چماق بدستان حکومت مواجه شد و سحر بهشتی عزیز (خواهر ستار بهشتی) و همسرش در همان ساعات اولیه بازداشت و از حضور دهها انسان شریف و آزادیخواه در این مراسم ممانعت بعمل آمد.
چنین برخوردی با مراسم تولد انسانی که زیر دستان مامورین رسمی دولت جمهوری اسلامی جانش را از دست داد چیزی جز بیانگر وحشت حکومتگران از طبقه کارگر ایران و یاد و خاطره فرزندان در خاک خفته آن نیست.
دستگیری سحر بهشتی و همسرش و تحمیل رنج و محنت مضاعف بر مادری وارسته و فرزند از دست داده، لکه ننگ دیگری بر دامن حکومتی است که بر دوش آرمانهای انسانی انقلاب ۵۷ بردگی محض را بر طبقه کارگر ایران تحمیل کرد.
دور نیست روزهایی که کارگران و مردم ایران دست به بازخواستی تاریخی از اینان خواهند زد، اما تا آنروز ما لحظه ای در دفاع از شرافت و حقوق انسانی خود درنگ نخواهیم کرد.
سحر بهشتی عزیز و همسرش بی درنگ آزاد باید گردند و باید دولت روحانی به عنوان قوه مجریه کشور از گوهر عشقی، این مادر بزرگ طبقه کارگر ایران برای عمل امروز مامورین اش عذرخواهی کند و به فوریت دادگاهی صالحه با حضور نماینده های تشکهای مستقل کارگری برای رسیدگی به قتل ستار بهشتی عزیز تشکیل و آمران و مرتکبین این جنایت به سزای عمل خود برسند.
جعفر عظیم زاده – عصر روز پنجم شهریور ماه ۱٣۹۵
یک منبع نزدیک به خانواده بهشتی با بیان اینکه سحر بهشتی، خواهر ستار بهشتی و همسرش با ضرب و شتم بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شدهاند، به گزارشگر هرانا گفت: “نیروهای امنیتی تمام کوچه را بسته اند و با فیلمبرداری از مراجعه کنندگان از ورود آنها جلوگیری میکردند. تنها افرادی که زودتر رفته بودند موفق شدند در مراسم حضور یابند.
در پی بازداشت توام با ضرب و شتم سحر بهشتی همراه همسرش، در مراسم سالروز تولد برادر جان باخته اش (ستار بهشتی)، گوهر عشقی، مادر ستار و جمعی از فعالین مدنی به اداره پلیس امنیت رباط کریم مراجعه کردند که در این بین محمد مظفری یکی از فعالین بازداشت و بعد از نیم ساعت بازجویی در بیابانهای اطراف منطقه رها شد. سحر بهشتی نیز توسط قاضی کشیک در دادسرای پرند بازپرسی شده است.
یک منبع نزدیک به خانواده بهشتی دراینباره توضیح داد: “بعد از بازداشت سحر و همسرش، گوهر عشقی (مادر ستار) و جمعی از فعالین برای پیگیری به پلیس امنیت رفتند ولی آنها گفتند خبر نداریم. به اداره اطلاعات رفتیم آنها هم گفتند خبر نداریم. که در همین حین خودرویی آمد و خانم گوهر را سوار کرد و گفت ایشان را میبریم تا دختر و دامادش را تحویلش دهیم. ماموران گفتند کسی نیاید تا یک ساعت دیگر حتما آنها را آزاد میکنیم. محمد مظفری و ناصر اشجاری نیز برای پیگیری به پلیس امنیت مراجعه کرده بودند که محمد مظفری بازداشت شد. کارت ماشین آقای اشجاری نیز توسط این نهاد توقیف شد.”
این منبع مطلع با تاکید بر اینکه گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی، بازداشت نشده است در ادامه افزود: “محمد مظفری بعد از نیم ساعت بازجویی در بیابان های اطراف رباط کریم رها شد. سحر نیز توسط قاضی کشیک بازپرسی شده و همچنان در بازداشت به سر میبرد اما شوهرش آزاد شده است. ضمن اینکه پلیس امنیت گفته است دیگر حق ندارید چنین مراسمی بگیرید. خانم عشقی را نیز با ماشین به منزل منتقل کرده اند و حال خوشی ندارد.”
ستار بهشتی وبلاگ نویس و کارگر جوانی بود که به دلیل فعالیت در فضای مجازی از سوی پلیس فتا بازداشت شد و در بازداشتگاه تحت فشارهای روانی و فیزیکی جان باخت.
بیانیه ی جعفر عظیم زاده
یورش به مراسم تولد ستار بهشتی لکه ننگ دیگری بر دامن سرمایه داری حاکم بر ایران است
امروز پنجم شهریور ماه روز تولد کارگر مبارز ستار بهشتی بود. مادر ستار بهشتی برای گرامیداشت یاد عزیز فرزند قهرمانش از انسانهای شریف و ازادیخواه برای گرامیداشت تولدش دعوت کرده بود و بزرگ زنان و مردان زیادی برای شرکت در این مراسم عازم منزل پدری این کارگر جسور شده بودند. اما این مراسم از همان ساعات اولیه شروع با تهاجم بیشرمانه مامورین و چماق بدستان حکومت مواجه شد و سحر بهشتی عزیز (خواهر ستار بهشتی) و همسرش در همان ساعات اولیه بازداشت و از حضور دهها انسان شریف و آزادیخواه در این مراسم ممانعت بعمل آمد.
چنین برخوردی با مراسم تولد انسانی که زیر دستان مامورین رسمی دولت جمهوری اسلامی جانش را از دست داد چیزی جز بیانگر وحشت حکومتگران از طبقه کارگر ایران و یاد و خاطره فرزندان در خاک خفته آن نیست.
دستگیری سحر بهشتی و همسرش و تحمیل رنج و محنت مضاعف بر مادری وارسته و فرزند از دست داده، لکه ننگ دیگری بر دامن حکومتی است که بر دوش آرمانهای انسانی انقلاب ۵۷ بردگی محض را بر طبقه کارگر ایران تحمیل کرد.
دور نیست روزهایی که کارگران و مردم ایران دست به بازخواستی تاریخی از اینان خواهند زد، اما تا آنروز ما لحظه ای در دفاع از شرافت و حقوق انسانی خود درنگ نخواهیم کرد.
سحر بهشتی عزیز و همسرش بی درنگ آزاد باید گردند و باید دولت روحانی به عنوان قوه مجریه کشور از گوهر عشقی، این مادر بزرگ طبقه کارگر ایران برای عمل امروز مامورین اش عذرخواهی کند و به فوریت دادگاهی صالحه با حضور نماینده های تشکهای مستقل کارگری برای رسیدگی به قتل ستار بهشتی عزیز تشکیل و آمران و مرتکبین این جنایت به سزای عمل خود برسند.
جعفر عظیم زاده – عصر روز پنجم شهریور ماه ۱٣۹۵
26 آگوست 2016
اطلاعیه
امروز جمعه پنجم شهریور ماموران امنیتی با ورود به ساختمان مسکونی از برگزاری هفتمین مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران جلوگیری کردند کانون در اعتراض به پامال شدن حق مدنی خود با انتشار بیانیه اعتراض کرد.
ظهر امروز در حالی که برخی اعضای کانون مشغول آمادهسازی محل مجمع عمومی بودند، گروهی از ماموران امنیتی وارد شدند، آنها ابتدا حاضران را از ساختمان بیرون کردند و خودشان در آنجا مسثقر شدند و به اعضایی که برای شرکت در انتخابات کانون به آنجا میآمدند نه تنها اجازهی ورود نمیدادند بلکه نمیگذاشتند حتی در خیابان بایستند. عکس گرفتن از مراجعان و یادداشت کردن شمارهی پلاک اتومبیلهایشان از جمله رفتارهای تهدیدآمیز آنها بود. با این همه بسیاری از اعضای کانون در خیابان گرد آمدند که با تذکرهای پیدرپی ماموران ناچار متفرق شدند.
در یکی – دو هفتهی منتهی به روز مجمع عمومی، ماموران امنیتی با احضار پیدرپی اعضای کانون (رضا خندان، اکبر معصوم بیگی، قارن سوادکوهی، علیرضا عباسی و فاطمه سرحدیزاده) و بازجویی از آنها و تهدیدهای تلفنی فشار بسیار بر کانون وارد کردند تا خود از برگزاری مجمع منصرف شود اما این گونه رفتارهای سرکوبگرانه در ارادهی کانون که برگزاری مجمع را حق ابتدایی تشکلها میداند، خلل وارد نکرد و به تعهد خود به اعضا استوار ماند تا آنچه را در دعوتنامهها عهد کرده بود به انجام برساند. اما باری دیگر در روز روشن حق مدنی و انسانی اعضای این تشکل که از نویسندگان این سرزمین هستند به سادگی و سنگینی پایمال شد. و اینگونه معنای “بوسیدن لب منتقدان” را دریافتیم! چه بوسهی جانسوزی! اما این پایان کار نیست
عصر امروز هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران با انتشار اطلاعیه اعتراض خود به جلوگیری از برگزاری مجمع عمومی را اعلام کرد.
متن اطلاعیه:
جلوگیری از برگزاری مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران
امروزجمعه پنجم شهریورماه 1395، ماموران امنیتی با حضور درمحل برگزاری مجمع عمومی سالانه ی کانون نویسندگان ایران ( درمنزل یکی ازاعضا ) مانع برگزاری این مجمع شدند . ما بارها اعلام کرده ایم نویسنده ایم وما را با قدرت سیاسی کاری نیست ، اما مخالف سانسورو خواهان آزادی بیان واندیشه بی هیچ حصرو استثنا برای همگان هستیم وبدیهی است مجامع عمومی کانون نیز هدفی جزاین را دنبال نمی کنند . اما طی ده روز اخیر سه تن ازاعضای هیئت دبیران کانون، فاطمه سرحدی زاده و اکبرمعصوم بیگی ، علی رضا عباسی و منشی کانون قارن سوادکوهی ویکی دیگرازاعضای کانون، رضا خندان مهابادی به وزارت اطلاعات احضاروبه آنان تاکید شده است ازبرگزاری مجمع عمومی کانون خودداری کنند.
شگفت این که حق تشکل وتجمع وحق امنیت درچهاردیواری مسکونی وخصوصی حتی به موجب همه ی قوانین جاری برای مردم تضمین شده وممانعت ازاین حقوق، جرم وقابل تعقیب است . اما امروز دقیقا همین حقوق سلب ولگدمال شده است .
هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران ، ضمن اعتراض به جلوگیری از برگزاری مجمع عمومی کانون ، اعلام می کند که برابراساسنامه ی کانون ، تا انتخاب هیئت دبیران بعدی به وظایف خود عمل خواهد کرد .
کانون نویسندگان ایران
5 شهریور1395